«تجریش... ناتمام» یک فیلم عاشقانه است. دو دانشجوی سینما و تئاتر بعد از بیست سال همدیگر را می بینند... همین برای یک موضوع عاشقانه کافی است اما باید کارگردان کار بلد باشد تا این فیلم به سرانجام برسد.

نگاهی به فیلم «تجریش ناتمام»

داستان های کوتاه پوریا آذربایجانی واقعاً دوست داشتنی اند داستان های او پر از تصاویر عاشقانه است و براحتی می شود با داستان هایش ارتباط برقرار کرد چون زندگی واقعی ست و نوع روایت و رئال بودن موقعیت هایش مخاطب را به خودش جذب می کند.

بیشتر اوقات هم عشق های داستان هایش نافرجام هستند برای مثال آذربایجانی سریالی نوشته بود به نام «عاشقانه ای برای سرباز وظیفه رحمت» که آن جا هم یک عشق نافرجام را شاهد بودیم. اما حالا آذربایجانی فیلمی را با یکی از همان داستان های عاشقانه اش کارگردانی کرده است که جایش در سینمای ایران خالی بود.
«تجریش... ناتمام» یک فیلم عاشقانه است. دو دانشجوی سینما و تئاتر بعد از بیست سال همدیگر را می بینند... همین برای یک موضوع عاشقانه کافی است اما باید کارگردان کار بلد باشد تا این فیلم به سرانجام برسد. در سینمای ایران چند فیلم این گونه داشتیم که ادعای عاشقانه بودن می کردن اما عللی که «تجریش... ناتمام» را موفق کرده است نوع بینش و دید کارگردانش بوده است. این امکان هست که برای آذربایجانی «تجریش ناتمام» یک تخیل باشد اما این نوع داستان و نافرجام بودنش و حتی اصالت های یک رابطه عشقی حتماً برای بعضی از ما رخ داده است اما این اصالت و پاک بودن عشق برای همان دهه پنجاه و اوایل دهه شصت است دیگر کسی الان «تجریش ناتمام» برایش قابل درک نیست چون درک دقیقی از عشق این دو شخصیت فیلم ندارند.

امیر بعد از بیست سال شب عید سرور را پیدا می کند تا دوباره مثل بیست سال پیش بچه های دانشگاه را جمع کنند و نمایشنامه ای را که امیر نوشته اجرا کنند، امیر و سرور به سراغ دوستانشان می روند اما هر کی به نوعی گرفتار روزمرگی شده وشاید دیگر هنر و نمایش برایشان مهم نباشد. شاید امیر هم مهم نباشد چون در دیالوگی می گوید چند سالی ست چیزی ننوشته و افتاده است به پول در آوردن، همین دیالوگ کافی است که باور کنیم که هنوز امیر که زن دارد و دو تا بچه، هنوز عاشق سرور است که شوهرش ده سالی است فوت کرده... همین کافی است که درک کنیم امیر هنوز دوست دارد با سرور رابطه داشته باشد اما نمی تواند برای اینکه در زندگی اش به کسی دیگر تعهد دارد و اگر هم همچین پیشنهادی به سرور می داد محال بود که او قبول کند. این همان اصالت عاشقی است که همدیگر را دوست دارند اما نمی توانند به هم چیزی بگویند. اصلاً موضوع «تجریش ناتمام» خیانت نیست تنها ملاقات دو دوست است بعد از بیست سال، وقتی به آن باغ می روند و امیر از آن شب جدایی می گوید که سرور ترکش کرده و تا صبح گریه کرده داستان حال و هوای خاصی به خودش می گیرد و با بغض امیر مخاطب هم تحت تأثیر عواطف امیر قرار می گیرد.

فیلم پر از نوستالژیک است و فصلی که برای فیلم انتخاب شده است به این نوستالژیک دامن زده است. زمستان و شب عید همیشه برای آدم ها خاطره ساز بوده و جالب تر از آن ادای دین پوریا آذربایجانی به سینمای دهه شصت و هفتاد در نوع خودش یک خاطره بازی قشنگ از آب در آمده است و رد و بدل شدن های دیالوگ های هامون و آن عشق حمید هامون به مهشید ما را به عشق امیر و سرور نزدیک می کند.
در سکانسی می بینیم که امیر و سرور برای خرید شب عید به بازار تجریش می روند. نمایی که هر دو دوست داشتن حقیقت داشت و واقعاً زن و شوهر بودن اما بعد آن سکانس وقتی امیر آن حلقه ای که بیست سال پیش خریده بودن را به سرور پس می دهد همه چیز رو سر دو نفر خراب می شود و این ملاقات یک روزه به پایان می رسد. صحنه ای که شاید فرم خاصی دربر نداشت اما فوق العاده صحنه احساس برانگیزی برای مخاطب بود و وقتی سرور به خانه می رود پسرش را می بیند که به مسافرت نرفته است خود را تنها نمی پندارد و خواندن دعای سال تحویل سرور نشان یک زندگی تازه ای برایش دارد که این تازگی برای دیدار عشق قدیمی اش بوده است.
مهم ترین نکته در «تجریش ناتمام» کارگردانی آذربایجانی ست او بیش از حد به فیلمنامه اش رسیده است. اما از فرم فیلمش هم دریغ نکرده و انگار فیلمساز ما هنگام نوشتن فیلمنامه به فرم هم رسیده است. «تجریش ناتمام» به هیچ وجه فیلم خاص نیست و برای مخاطب خاص هم ساخته نشده، می توان تجریش ناتمام را که همانند یک شعر است را چند بار هم دید و از تک تک سکانس هایش هم لذت برد

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: banifilm.ir

مطالب پیشنهادی:
سریالی که آبروی صدا و سیما را برد!
ماجرای افسردگی بازیگر خرم سلطان!!!
کاری شبیه به خودکشی برای گرفتن جایزه اسکار؟
بفرمایید شام به تلوزیون می‌آید!
جدایی پیمان از مهران پایان یافت!