همیشه در فیلم ها وقتی پای جزییات به میان می آید، کارگردان ها دست و پای خود را گم می کنند و نمی توانند درست روی آنها کار کنند. زمان و کار بسیار زیادی صرف چنین چیزهایی می شود.
همیشه در فیلم ها وقتی پای جزییات به میان می آید، کارگردان ها دست و پای خود را گم می کنند و نمی توانند درست روی آنها کار کنند. زمان و کار بسیار زیادی صرف چنین چیزهایی می شود، در حالی که هرگز هیچ کس، به جز شاید خدمه این فیلم ها متوجه نمی شوند.

حالا چرا اینقدر این کارگردان ها اصرار دارند این جزییات را در این فیلم ها جای دهند، سوالی است که خودشان باید پاسخ دهند؛ البته اگر مخاطبان و حتی منتقدان این فیلم ها بتوانند متوجه این موارد بی مورد اضافی شوند، پس بیایید کمی از این جزییات را با هم مرور کنیم، شاید بفهمیم در مغز این کارگردان ها چه می گذرد.

«ارباب حلقه ها»؛ در تمام اسلحه ها داستانی نهفته است
در هر فیلم علمی - تخیلی یا فانتزی، یک چیزی هست که باعث می شود لباس ها و تجهیزات روی پرده زیبا به نظر برسند، و چیز دیگری هم هست که لایه هایی از جزییات را اضافه می کند که تشخیص دادنش غیرممکن است؛ حتی اگر فیلم را فریم به فریم زیر ذره بین موشکافی کنیم. مثلا همین «ارباب حلقه ها: دو برج»، که وقتی نبرد عظیم هلمز دیپ و ده ها هزار آدم بد را که به قلعه یورش می برند، تماشا می کردید، متوجه زره های زنجیری که آنها پوشیده بودند شدید؟

قطعا متوجه نشدید، چون جمعیت بسیار زیاد است و تمام صحنه در شب و در باران فیلمبرداری شده و چون این زره ها را زیر اسلحه ها و تجهیزات جنگی شان پوشیده بودند و تنها وقتی تصویر را نگه می دارید، می توانید چند سانتیمتر از آن را ببینید.

خب، این زره زنجیری که شما متوجه نشدید، که نمی توانستید متوجه اش شوید، توسط خدمه طراحی لباس و با دست ساخته شده اند؛ حلقه به حلقه که دو سال بی وقفه رویش کار کرده اند. 10 کیلومتر از این تجهیزات به همین روش ساخته شده، تا زیر تجهیزات جنگی جنگجویان قرون وسطا دیده نشود!

هر چند برای دیدن چنین جزییاتی که پیتر جکسون بر آنها اصرار داشته، باید فهرستی بلندبالا تهیه کرد. هر نژاد نشان و لباس ویژه ای دارد، و برای هر نژاد، هر خانواده طرح های خود را دارد که در تجهیزاتی که می پوشند، منعکس می شود.

بسیار خب، پس بیایید ببینیم و خودمان قضاوت کنیم. بد نیست با تیردان های لگولاس شروع کنیم که ممکن است در نماهای چند ثانیه ای آن را دیده باشید.

مسلما 100 کیلوگرم جزییات در آن چپانده شده ولی این برای یکی از شخصیت های اصلی فیلم است. لگولاس در سراسر این سه گانه حدود شش ساعت روی صحنه دیده می شود و قطعا شما دوست دارید وسایل او را اینچنین باشکوه ببینید.

ولی این تصور که ارتش های اورک که هر کدام سلاحی متفاوت دارند، نشاندهنده «خانواده ای واحد است با فرهنگی اورکی؟» چرا؟ چون پیتر جکسون دیوانه است! به همین خاطر! ببینید کمان برهای ناشناس فیلم چه می پوشیدند:

برای قسمت اول بیش از 48000 تکه شبیه اینهایی که می بینید، ساخته شده تا چهار نفری را که «احتمالا» متوجهش می شوند، خوشحال کند و حتی احمقانه تر اینکه پشت هر کدام از این کلاه خودها داستانی وجود دارد: چرم سخت و فلز ترک خورده برای اورک های طبقه فرودست و کلاهخودهای بلند و از شکل افتاده برای اورک هایی با نقص عضوهای زیاد، کلاهخودهای بلند و از شکل افتاده برای اورک هایی با نقص عضوهای زیاد، کلاهخود سبک برای پیشاهنگ ها و کلاهخودهای سنگین برای دیوانه ها. تمام اینها برای سیاهی لشکری ناشناس که با شتاب و شمشیر بر دست وارد صحنه نزاعی می شود.

«کورالاین»؛ لباس های دستباف با سوزن های ریز
مطمئنا فکر می کنید فیلم های استاپ موشن جزییات بسیاری دارند. تنها فیلمبرداری آنها حدود 20 ماه طول می کشد، چون مجبورید تک تک حرکت شخصیت ها را در هر فریم روی عروسک ها پیاده کنید و فیلمبرداری کنید، بنابراین پس از یک روز کار طاقت فرسا، تنها چند ثانیه از فیلم را تهیه کرده اید.

و بله، کورالاین هم از این قاعده کشنده مستثنی نیست ولی حالا خواهید فهمید نه فقط به خاطر حرکات فریم به فریم وحشتناکش، مثلا لباس ها. اگر می خواستید لباس کوچکی تن کورالاین کنید، باید... بی خیال، بهتر بود یکی می خریدید!

یا عوامل لباس را وادار می کردید که تک تک کوک ها را روی هر تکه از لباس با دست بدوزند و منظور از عوامل صحنه، تنها یک نفر است. آیلیتی کروم که هر لباسی را که در این فیلم می بینید، با استفاده از سوزن هایی به نازکی تار مو، دوخته است؛ حتی این جوراب ها را هم دوخته، که در فیلم اصلا دیده نمی شوند!

«خ برای خونخواهی»؛ حرف خ همه جا دیده می شود
این فقط تیتر این مطلب است و حتما می دانید که عنوان اصلی این فیلم «V for Vendetta» است؛ پس منظور از حرف خ، همان حرف V است که همه جای فیلم حضور دارد.

شما در سراسر این فیلم می توانید حرف V و 5 را (که V همان 5 رومی است) ببینید. قطعا متوجه برخی از آنها شده اید. ولی بعضی از آنها زیرکانه هستند. برای مثال، وقتی اولین بار که شخصیت های کریدی و فینچ را می بینیم، با یک V از هم جدا شده اند یا ناتالی پورتمن که در سیاه چال V از خواب بیدار می شود، زخم کوچکی به شکل V روی سرش است یا عقربه های ساعتی که پشت مجری این برنامه تلویزیونی است، مطمئنا آنقدر باهوش و حساس هستید که با دیدن این صحنه ها در همان دفعه اول متوجه همه چیز شوید.

بسیار خب، بیایید یک پله بالاتر برویم: اسم شخصیت ناتالی پورتمن، ایوی است که با E شروع می شود: پنجمین حرف الفبای انگلیسی و V هم پنجمین حرف این الفباست اگر آن را از انتها بخوانید و Y بیست و پنجمین حرف (5 ضربدر 5) الفباست.

فینچ، که تصمیم می گیرد به V کمک کند، در فیلم دقیقا پنج نامه دریافت می کند. وقتی V به آدم بد فیلم، کریدی حمله می کند که اسمش پر از E و Y است (Creedy) سمفونی پنج بتهوون در پس زمینه شنیده می شود.

صبر کنید! باز هم چیزهای عجیب و غریب هست! عبارت محبوب V این است: «با قدرت حقیقت، من، وقتی زنده ام، دنیا را فتح کرده ام»، که ترجمه اش به لاتین می شود: «Vi veri veniversum vivus vici» پنج واژه ای که همگی با V شروع می شوند. حالا با تمام این ماجراها، اسم شخصیت اصلی فیلم فقط V است.

«شاون مردگان»؛ بی ارتباط ترین فیلم زامبی با جزییات بی ربط
«شاون مردگان» هیچ ارتباطی با فیلم زامبی های مرسومی که تا حالا ساخته شده اند، ندارد. اگر آن را دیده اید، حتما می دانید که سراسر فیلم پر از شوخی های ملغمه آمیزی با سایر فیلم هاست؛ مثلا اگر با دقت به اخباری که در پس زمینه پخش می شود گوش کنید، آنها به ویروس خشم فیلم «28 روز بعد» و به کاوش شکست خورده فیلم «شب مردگان زنده» اشاره می کنند ولی حالا این چیزها اهمیت ندارند و بهتر است برویم سراغ جزییات دیده نشده فیلم.

برای مثال، وقتی شاون وارد مغازه ای می شود تا بستنی بخرد، به سختی می توانید صدای موسیقی هندی را از رادیو بشنوید که می گوید مرده ها به زودی برمی گردند... البته به زبان هندی.

و حتما رستورانی را که شاون می خواهد میزی در آن رزرو کند به خاطر دارید، همان که نمی توانید اسمش را بخوانید، مگر اینکه فیلم را نگه دارید؟ اسمش فولچی است؛ اشاره ای است به کارگردان مشهور ایتالیایی در ژانر فیلم های ترسناک به اسم لوچیو فولچی.

و مری؛ زامبی که به لوله ای بسته می شود؟ اگر دقیقا در همین لحظه فیلم را نگه دارید، می توانید از روی برچسب اسمش متوجه شوید که او در جایی به اسم لندیس کار می کند؛ که اشاره ای به فیلم «گرگینه ای آمریکایی در لندن» به کارگردانی جان لندیس است.

آیا تا حالا فکر کرده اید چرا شاون اینقدر موسیقی تکنو را دوست داشت؟ لازم نیست دیگر فکر کنید، در یکی از صحنه های فیلم می توانید از روی شانه هایش پوستری را ببینید که رویش نوشته: «شاون اسمایلی رایلی»، که این یعنی شاون دی جی است و علاوه بر آن اسم کامل او را می گوید؛ چیزی که در هیچ کجای فیلم به آن اشاره ای نمی شود!

در سراسر صحنه هایی که عوامل فیلم در وینچستر خود را پنهان می کنند، می توانید صدای زامبی هایی را بشنوید که پیوسته روی پنجره پنجه می کشند. اگرچه این کار می توانست در بخش صداگذاری با جلوه های ویژه اضافه شود ولی ادگار رایت اضافه کاری کرده و برای واقعی شدن صحنه چندین روز خودش روی پنجره پنجه کشیده است.

«هری پاتر و جام آتش»؛ جام جهانی کوییدیچ
اگر «هری پاتر» را نخوانده یا ندیده اید، کوییدیچ بازی محبوب جادوگران سری داستانی «هری پاتر» است. بحثی در این نیست که جزییات «هری پاتر» به اندازه «ارباب حلقه ها» ست. (اصلا می شود تالکین را با رولینگ مقایسه کرد؟! ولی سازندگان فیلم های هری پاتر را می شود مقایسه کرد.) ولی در چهارمین فیلم، جام جهانی کوییدیچ را در نظر بگیرید.

در ورزشگاهی که حتی نمی دانستید وجود دارد، جزییات مضحک بسیاری هست. برای مثال، عوامل فیلم صدها برنامه مسابقات جام جهانی کوییدیچ را تهیه کردند تا مردم بین جمعیت آنها را دستشان بگیرند و درباره جدول راهنمای کاملی صحبت می کنیم؛ شامل آمار ویژه و کامل تیم های شرکت کننده در جام، اسپانسرها و حتی تبلیغات محصولات دنیای هری پاتر.

«درخشش»: نوشته احمقانه جک
استنلی کوبریک کارگردانی بود که هرگز نمی توانست جلوی خودش را برای استفاده از جزییات در فیلم هایش بگیرد؛ حتی برایش اهمیت نداشت این جزییات دیده شوند یا نه، اصلا در فیلم باشند یا نه.

ما اینجا مثالی از دیوانگی کوبریک می آوریم. حتما صحنه ای را که شلی دووال پای نوشته رمانی که جک نیکلسون می نویسد، می رود، به یاد دارید. آنجاست که کشف می کند تمام این رمان یک عبارت است که صدها بار، پیوسته تکرار می شود: «این همه کار و هیچ نمایشنامه ای باعث می شود جک پسری بی علاقه شود.»

تدوین گر «درخشش» و دختر کوبریک، ویویان ادعا می کند که کارگردان منشی خودش را وادار کرده بود که ماه ها این عبارت را در صفحات بسیاری تایپ کند، و از او خواسته بود تا دقیقا مانند شخصیت جک نیکلسون به همان جنون برسد. ما فقط می توانیم فرض کنیم تنها دلیلی که او جک نیکلسون را وادار به این کار نکرده این است که او جک نیکلسون است؛ تنها انسانی در دنیا که در جنون مقامی بالاتر از کوبریک دارد.

فقط می توانیم به این بسنده کنیم که کوبریک می دانست می تواند برای پخش فیلم هایش در کشورهای دیگر از زیرنویس استفاده کند؛ وگرنه قطعا منشی اش باید نسخه زبان های خارجی را هم تایپ می کرد!

«در جستجوی نمو»؛ یادگیری اجباری زیست شناسی ماهی ها
پیکسار را برای تنبل بودنش در تکمیل کردن پروژه هایش می شناسند؛ از کامل شدن داستان گرفته تا اضافه کردن جزییات بسیار در فریم هایش. چیزی که دیگران نمی دانند این است وقتی قرار می شود فیلمی درباره ماهی سخنگویی بسازند، زندگی شان را وقف ساخت حرکات ماهی می کنند، آن هم به طبیعی ترین شکل ممکن؛ تا جایی که پروفسور حرکت شناسی را برای آموزش دادن به عواملش استخدام می کنند.

برخلاف بقیه فیلم ها، که در آنها زیر آب جایی مثل فضاست و شخصیت ها هر جا که بخواهند می روند، هر حرکت هر ماهی در «در جستجوی نمو» حس فیزیکی واقعی دارد و با حرکت واقعی باله های ماهی انجام می شود. شاید صحنه عروس های دریایی را به یاد داشته باشید. شاید گفته باشید: «اینها که عروس های دریایی واقعی اند.» این به این خاطر است که پیکسار سیستم کاملا جدیدی نوشته، به اسم transblurrency که به وسیله آن روشی را که نور در پوسته عروس دریایی شکسته می شود و همینطور محو شدن چیزها را زیر آب، نشان می دهد.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: مجله چلچراغ

مطالب پیشنهادی:
رابین ویلیامز, کمدین دوست داشتنی از دنیا رفت!!!
بزرگترین گاف سینمای ایران چه بوده؟!!
نگاهی به پوشش بازیگران خارجی در سینمای ایران
این زنان عاشق!! + عکس
قرار اینترنتی طناز طباطبایی و رفقا + عکس