نقدی بر بهترین فیلم سال
دوازده سال بردگی را باید بارها تماشا کرد و استیو مک کوئین را تحسین کرد . کارگردانی که فقط با سه فیلم ، خود را در زمره بهترین کارگردانان جهان نشانده است.
استیو مک کوئین در سومین اثر سینماییش فیلمی ساخته است که از هر حیث عالی و فوق العاده است . فیلمی که قرار است روز ها و سال های ننگین برده داری در آمریکا را به ما نشان دهد . داستانی که مک کوئین تعریف می کند ، داستان تلخ سالومون نورثاپ است که دوازده سال به ناحق به بردگی گرفته می شود و در این دوازده سال چه مشقت ها وسختی هایی که تحمل نمی کند . اوایل فیلم ، روزهای خوش سالومون را می بینیم . روزهایی که وقتی آزادانه در خیابان راه می رود ، مردم و همسایگانش با او احوالپرسی می کنند و او هم از این آزادی لبخند رضایت دارد . مدت زمانی که فیلم به آزادی سالومون می پردازد کم است ، زیرا قرار است به سال های تلخ سالومون بپردازد . از اولین لحظاتی که وی به عنوان برده اسیر می شود ، ظلم و جور سفید پوستان را می بینیم تا لحظات آخر . اما یکی از نکاتی که فیلم به خوبی به آن پرداخته این است که همه اربابان بد نیستند و در میان آن ها هستند کسانی که معتقدند انسان ها همه در برابر خداوند یکسانند و فرقی با هم ندارند . نقشی که براد پیت در فیلم ایفا می کند معتقد به همین اصل است . کارگردان یک طرفه به قاضی نرفته است و همین ، فیلم را یک سر و گردن از فیلم های مشابهش بالاتر می برد .
 
نکته بعدی ، نحوه روایت داستان توسط استیو مک کوئین است . مک کوئین در تعریف داستانش و نشان دادن سختی هایی که بر سالومون گذشته ، عجله ای به خرج نمی دهد و داستانش را آرام و با آرامش به مخاطب تعریف می کند . این مسئله شاید برای برخی از مخاطبان که با اینگونه فیلم ها آشنایی ندارند کمی کسل کننده به نظر بیاید و آن ها را خسته کند ، اما مخاطبی که سینما را می شناسد و با مختصاتش آشناست ، و همچنین ، دو فیلم قبلی مک کوئین را دیده ، از لحظه لحظه فیلم لذت خواهد برد و در انتها ستایشش خواهد کرد . لحظاتی در فیلم است که سالومون را می بینیم ، که به نقطه ای نامعلوم خیره شده است ، دوربین هم ثابت است و هیچ حرکت فیزیکی ای در صحنه رخ نمی دهد . اما در همین لحظات یک اتفاق مهم در حال رخ دادن است ، و آن همزادپنداری مخاطب با سالومون است . در همین لحظات است که مخاطب و سالومون یکی می شوند . درد و رنج و سختیِ شخصیت را در همین لحظات باید درک کرد ، البته به لطف بازیِ عالیِ چیویتل اجیوفور ، و موسیقی هانس زیمر ، که مانند همیشه احساسات مخاطب را به بازی می گیرد .

دوازده سال بردگی فیلم تلخی است . کارگردان ابایی ندارد از این که صحنه های رنج آور و عذاب آور فیلمش را جلوی دیدگان تماشاگر بگذارد . صحنه هایی که تماشایش برای مخاطب دل رحم ، دقیقه های سختی را رقم خواهد زد . نمونه اش شلاق خوردن پتسی در اواخر فیلم توسط سالومون است . به قول ارباب اپس : ( باید یه جوری بزنی که گوشت و خونش با هم بریزه بیرون ) . و کارگردان چند ثانیه بعد ، همین جمله ارباب را به مخاطب نشان می دهد ! . دوازده سال بردگی فیلم کاملی است . فیلمی است که هیچ عیب و نقصی ندارد . چه در فیلم نامه و کارگردانی و چه در موسیقی و تدوین و غیره . بازی های فیلم همگی فوق العاده و عالی اند . اما از بین همه بازیگران ، این مایکل فاسبیندر است که مخاطب را شگفت زده می کند . مک کوئین در هر سه فیلمش ، از حضور فاسبیندر استفاده درست و کاملا بجایی انجام داده است . اولین همکاری این دو ، فیلم گرسنه (Hunger -2008) است . فیلمی که توانایی های مک کوئین در کارگردانی و قابلیت های بالای فاسبیندر در بازیگری را به جهانیان شناساند .

دومین همکاری مک کوئین و فاسبیندر ، شاهکاری اروتیک است به نام شرم (Shame-2011) . شرم که از آن می توان به عنوان یکی از بهترین فیلم های چند سال اخیر نام برد ، فیلمی بسیار زیبا درباره مردی است که از لحاظ مسائل جنسی به بن بست رسیده و زندگی اش در هر دقیقه تلخ و تلخ تر می شود . مایکل فاسبیندر با فیلم شرم از ورود یک بازیگر بزرگ به دنیا خبر داد . بازیگری که می توان روی او حساب ویژه ای باز کرد . حالا و سومین همکاری این دو ، دوازده سال بردگی است . فیلمی بسیار عمیق و تکان دهنده درباره روزهای تلخ زندگی سالومون نورثاپ . به نظر نگارنده ، کاری که مایکل فاسبیندر در این فیلم انجام داد ، از عهده هیچ بازیگر دیگری برنمی آمد . فاسبیندر در نقش ارباب اپس به شدت می درخشد . درخششی که تا مدت ها از ذهن مخاطب بیرون نمی آید . طرز راه رفتن ، طریقه حرف زدن ، شیوه رفتارش با برده ها ، مستی ها ، عصبانیت ها و شلاق به دست گرفتن هایش ، همه و همه از وی بازیگری بزرگ می آفریند . بیخود نیست که مک کوئین ، در هر سه فیلمی که تا بحال ساخته ، از حضور وی بهره گرفته است .

دوازده سال بردگی را باید بارها تماشا کرد ، و استیو مک کوئین را تحسین کرد . کارگردانی که فقط با سه فیلم ، خود را در زمره بهترین کارگردانان جهان نشانده است . جوایزی که این فیلم در جشنواره های مختلف دریافت کرده و همچنان هم ادامه دارد ، گویای همین نکته است که با فیلمی طرفیم که قرار است با قلب و ذهنمان بازی کند . بازی ای تلخ و تاثیر گذار
 


 گردآوری:گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
 www.seemorgh.com/culture
منبع: salamcinama.ir

مطالب پیشنهادی:
سرانجام کاسۀ صبر مرضیه برومند لبریز شد!
بازیگرانی که دکتر شدند
تلویزیون فرقی بین دوغ و دوشاب نمی گذارد!!
سایه
شهرموش‌ها با رکوردی بی سابقه به فروش رسید