بازیکنان تراکتور وارد زمین می شوند. هواداران آبی جایگاه هشت به سمت یاران ذخیره تراکتور گوله برفی پرتاب می کنند. بازیکن معروف تراکتور پیراهن قرمز را می بوسد. فحشهای خصوصی و این بار غیر خانوادگی نثارش می شود.

در مورد اتفاقات حاشیه ای روز جمعه در استادیوم آزادی همه حق دارند و در عین حال هیچ کس حق ندارد! همه در عین مقصر بودن نوعی بی تقصیرند! حتی آسمان هم تقصیر دارد در عین بی تقصیری! بعد از یک سال می بارد آن هم از نوع برف! جمعی از تبریزی ها تا صبح در سرمای زیر صفر منتظر می شوند تا به ده درصد حق خود برسند و شاید حتی از حق خود فراتر روند! برف و گلوله برف، بستر اولین دعواها را جور می کند. تهرانی ها و تبریزی ها با گلوله برف ضیافت خصمانه ای برپا می کنند! از کری خوانی برای مربی امروز تیم رقیب و مربی دیروز تیمشان و مافیا خواندن او و فراموش کردن چگونه آسیایی شدن این تیم آتش درون هواداران استقلال برپا می شود. آنها فکر می کنند ظلمی به آنها شده که در زمین خود میزبان صد در صد نیستند! سهمیه تبریزی ها ساعت به ساعت افزایش می یابد. حق ده هزار نفری قانونی به نزدیکی سی هزار می رسد. در واقع هیچ تراکتوری بیرون نمی ماند! استقلالی ها سعی می کنند با صدای بلند تر و با خشونت کلامی بیشتر از این مهمانان ناخوانده که به عقیده آنها باید بر اساس حق تیم میزبان نصف این تعداد باشند پذیرایی می کنند.

نوروز نزدیک است. این جمعیت از پدرانی تشکیل شده که زیر فشارهای اقتصادی برای خرید چند کیلو آجیل با خود کلنجار می روند. این جمعیت از فرزندانی تشکیل شده که پدران آنها پاسخگوی نیاز مالی آنها نیستند! این جمعیت از افراد تحصیلکرده ای هم تشکیل شده که از بحران کاری خود گلایه دارند و آمده اند که یک روز چند درجه نزول در شخصیت خود ایجاد کنند و همرنگ جماعت حاضر در استادیوم آزادی خود را خالی کنند! اینجا جای خوبی برای خالی کردن تالمات و فشارهای درونی است!

تبریزی ها که می دانند استادیوم کاملا پر نمی شود حق خود می دانند که به آزادی بیایند و سکوهای خالی را پر کنند و اگر کسی آنها را راه نداد شعار دهند :«استادیوم خالی دی، تیراختوری یری یوخ...» هوادار تهرانی بر نمی تابد و در جدال خیابانی از شیشه اتومبیل را پایین می کشد و بر سر هوادار تراکتور داد می زند:«تراکتور، نه تیراختور! اینجا تهرونه ، اون پرچم رو بکش پایین...!» این نوع خود برتر بینی کاذب کار را به سکوها می کشاند. هواداران تهرانی (از این نظر تهرانی که اگر پرسپولیس هم در این شرایط قرار داشت اوضاع همین بود همانطور که چنین سابقه ای از سوی قرمزهای تهرانی هم وجود دارد) با سلاح الفاظ توهین آمیز قومی وارد عمل می شوند و جالب اینجاست که شاید نیمی از آنها رگه ای از نژاد ترک دارند! برخی از خط دهندگان آنچنان ذوق سرشار کاذب دارند که فی البداهه شعار می سازند. «سلطان سلیمان» را فرا می خوانند علیه تبریزی ها و متاسفانه حتی از چهره های بزرگ ملی آذری از جمله «ستارخان» و «باقرخان» مایه می گذراند و این اسامی عزیز را ترجیع بند اشعار زشت خود قرار می دهند!

بازیکنان تراکتور وارد زمین می شوند. هواداران آبی جایگاه هشت به سمت یاران ذخیره تراکتور گوله برفی پرتاب می کنند. بازیکن معروف تراکتور پیراهن قرمز را می بوسد. فحشهای خصوصی و این بار غیر خانوادگی نثارش می شود اما وقتی با حرکت پاهایش به طرز زشتی به هواداران اعتراض می کند ناسزاهای خانوادگی جای خود را به دشنام های شخصی می دهد و این سمفونی دشنام و توهین تا پایان بازی ادامه پیدا می کند. روز تلخی برای این فوتبالیست خلق می شود. مردی که برای تیم ملی ایران هم عرق ریخته است و همین هواداران آبی روزی در همین استادیوم به خاطر از دست دادن برادر جوانش در یک اتفاق تلخ به او تسلیت گفته بودند! هرگاه که تبریزی ها به زبان خود شعاری سر می دهند هواداران میزبان هر بار با یک فحش و البته با انواع متفاوت اجرای این فحش با لحنها و ملودی های مختلف پاسخ کریهی در چنته دارند.

در داخل زمین هم اوضاع همین است. بازیکنان استقلال می دانند که بازیکنان رقیب که تحت حمایت شدید مسوولان استانی هستند به موقع پول خود را گرفته اند. ناشیگری خشونت آمیز مهاجم استقلال که جو استادیوم را بر هم می زند برآیندی است از برخی مسائل خارج از زمین . وقتی او با وجود برتری بر حریف جواب بازیکن پرخاشگر تراکتور را با یک «کله» می دهد یعنی دلش داخل زمین نیست و حواسش به همه جا هست! همانطور که شاید حواس این بازیکن تبریزی به فریاد توهین آمیز یک کلمه ای است که نود دقیقه در گوش او به شدت سنگینی می کند! مدافع استقلال در حالی که به او خبر رسیده تصمیم داور مسابقه صحیح بوده است در بین دو نیمه از خجالت داور در می آید. استقلال صاحب سه امتیاز است و لابی با لیدرها و داور صورت می گیرد و لیدرها توجیه می شوند که فحاشی علیه داور در این شرایط به ضرر آنهاست. اما کسی لیدرها را توجیه نمی کند که دست از سر بازیکن ذخیره بردارند. سرمربی آبی ها در کنفرانس خبری از بازیکن مذکور عذرخواهی می کند اما ای کاش دو ساعت قبل برای هواداران دستی نشان می داد به نشانه پایان بخشیدن به این فحاشی ها!

کمیته انضباطی آماده زهر چشم گرفتن از استقلال است. محرومیت در انتظار بازیکنان است. چند ده میلیون جریمه مالی هم از جیب وزارت ورزش که مدتهاست قرار است به استقلال تزریق مالی کند در جیب فدراسیون می رود اما از این پولها داوری که فحش شنیده است نصیبی نمی برد! هواداران استقلال در آستانه محرومیت هستند چون تعدادشان زیاد بود و دیده شدند! اما حقیقت این است که وضعیت ورزشگاهها در بازیهای دیگر جدا از این جو نیست! همه جای ایران سرای این نوع از فرهنگ هواداری است! نه هوادار ما تحمل از دست دادن یک برد شیرین را بعد از اخراج بازیکنش (هرچند به حق) دارد و نه بازیکن ما تحمل تمرین و مسابقه به صورت فرسایشی و در چهار جبهه تیم ملی، باشگاههای آسیا، لیگ برتر و جام حذفی را دارد! فضای خصوصی و خانوادگی فوتبالیستها هم در موارد زیادی هرگز آرام نیست. با در نظر گرفتن همه این عوامل باید باور کنیم که در شهری که رانندگانش از هرشغل و درآمد و تحصیلاتی به خاطر یک فرمانی که بی موقع کج می شود انواع و اقسام کلمات رکیک را نثار هم می کنند و همیشه قفل فرمانشان برای جنگ احتمالی آمده است اوضاع استادیومهای ما خیلی هم خوب است!
 
 
 
 
گردآوري: گروه فرهنگ و هنر سيمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: کافه سینما



مطالب پيشنهادي:
«داستان‌های هزار و یک شب» حمید عاملی از انتشار بازماند
جایزه ای دیگر برای ترانه‌ علیدوستی
اهدای تندیس کانون کارگردانان به هما روستا
«نغمه همایونی» خرم جان دوباره گرفت
تجلیل از سعدی افشار با يك ميليون تومان!