بازخوردهایی مانند قدردانی یك وزیر از او و سریالش تا بخشیده شدن حكم قصاص یك محیطبان گرفته شده درزیر مصاحبه این كارگردان را می خوانیم .
مصاحبه با کارگردان سرشناس بدین شرح است:
شما تاكنون شش سریال نوروزی ساختهاید و این روزها آماده میشوید? برای ماه رمضان هم یك سریال بسازید. این مناسبتها تاثیر خاصی بر دیده شدن یا نشدن یك سریال دار?د؟
در سالهای اخیر سریالهای نوروزی و آثاری كه برای ماه مبارك رمضان ساخته میشود، برای مدیران تلویزیون اهمیت ویژهای پیدا كرده، اما اعتقاد شخصی من این است كه در تمام طول سال باید جشنوارهای از سریالهای خوب داشته باشیم كه مردم تماشا كنند و لذت ببرند؛ سریالهای خوب با لحنها و رنگهای مختلف، سریالهای كمدی، طنز، جدی، تاریخی، دفاع مقدسی و... .
اعلام كردهاید دیگر پایتخت را ادامه نخواهید داد و نمیخواهید پایتخت ? را بسازید. از روند كار خسته شدهاید یا سریال دیگر ظرفیت تداوم را ندارد؟
واقعیت این است كه ما با پایتخت ? و ? و ? خاطره خوبی در ذهن مردم ساختهایم. مردم خاطرات خوشی از آن دارند و باید مجنون باشم كه این خاطره خوش را در ذهن مردم خراب كنم. البته من گفتهام دیگر پایتخت را ادامه نخواهم داد و این سه گانه تمام شده، اما در ادامه گفتهام در آینده سریالی درباره خانواده? و گویش دیگری خواهم ساخت.
قطعا هیچ كارگردانی به خاطر خستگی دست از كارش برنمیدارد و من هم در آینده سریالهای دیگری حتی برای نوروز خواهم ساخت چون در نوروز سریالسازها میتوانند بیشترین خدمت را به مردم بكنند؛ بهار از راه میرسد، حال همه خوب است و در این شرایط نشاندن لبخند روی لب مردم وظیفهای است كه من از انجام آن لذت میبرم.
قطعا هیچ كارگردانی به خاطر خستگی دست از كارش برنمیدارد و من هم در آینده سریالهای دیگری حتی برای نوروز خواهم ساخت چون در نوروز سریالسازها میتوانند بیشترین خدمت را به مردم بكنند؛ بهار از راه میرسد، حال همه خوب است و در این شرایط نشاندن لبخند روی لب مردم وظیفهای است كه من از انجام آن لذت میبرم.
سال گذشته جایی خواندم كه خود شما و همكارانتان در این سریال معتقدید پایتخت به لحاظ داستانی این امكان را دارد كه صد مجموعه از آن ساخته شود. چرا نگران هستید خاطره خوب این سریال خراب شود؟
به نظر من درباره آینده یك سریال فقط در همان مقطع زمانی كه قرار است كاری شروع شود، میتوان نظر دارد و فهمید آیا میتوان آن را ادامه داد یا نه. مثلا اگر در پایتخت ? به سوژه نابی نمیرسیدم به صرف این كه پایتخت ساخته شود، هرگز این كار را نمیكردم. نهتنها من بلكه دیگر همراهان من در این سریال و حتی خود آقای تنابنده ـ كه طرح و ایده و خلاقیت پایتخت از ایشان است ـ همین طور فكر میكنند. اعتقاد ما همیشه بر این بوده كه اگر حرف تازهای برای گفتن داشته باشیم، پایتخت را میسازیم و اگر نه، نمیسازیم.
چرا در سریال بعدیتان هم میخواهید به سراغ خانوادهای از دیگر اقوام كشورمان بروید؟
به نظرم یكی از راهها برای این كه خرده فرهنگها، گویشها، گذشته یك منطقه یا قومی شناسایی شود و ارزشهایش به همه مردم معرفی شود، این است كه درباره مردم نواحی و مناطق كشورمان سریال بسازیم. به نظرم ما وظیفه داریم این كار را بكنیم، اما این بار ترجیح میدهم در منطقهای، جایی یا استانی كار كنم كه زمینه فرهنگی برای ساخت سریال مهیا باشد و حتما از قبل، این كار را به نظرسنجی میگذارم و نیازسنجی میكنم. هر جایی كه تمایل بیشتر و استقبال بیشتری نشان داد و وفاداری بیشتری به ما داشت، دعوت آنها را لبیك خواهیم گفت.
چطور نظرسنجی میكنید؟
خیلی ساده میتوان این كار را كرد؛ مثلا در استان گلستان ?? درصد مردم خواهان این هستند كه پایتخت ? یا سریال بعدی من آنجا ساخته شود یا مردم دیگر مناطق كشورمان مثل هم استانیهای من در خوزستان، دعوت كردند سریال بعدیام را در منطقهای كه خاستگاه خود من است بسازم. یا همین طور خیلی جاهای دیگر.
اما استان گلستان به لحاظ فرهنگی خیلی شبیه مازندران است و سریالی كه در استان گلستان بسازید میتواند ادامه پایتخت باشد.
اهالی استان گلستان خیلی با شما هم عقیده نیستند. آنهایی كه با ما ارتباط دارند ازجمله نمایندهها، مردم و روشنفكران این منطقه معتقدند فرهنگ مازندران و گلستان با هم فرق دارد. اهالی استان گلستان روحیه دیگری دارند و برخورد دیگری با تولیدكنندگان سریال خواهند داشت.
قبل از سریال پایتخت وقتی صحبت از شمال كشور میشد خیلیها گمان میكردند شمال ایران یعنی گیلان و حتی فقط شهر رشت را به خاطر میآوردند، اما بعد از پایتخت حالا خیلیها مازندران را میشناسند و با گویش و زندگی این مردم آشنا شدهاند. فكر میكنید این روند میتواند درباره دیگر مناطق و اقوام ایرانی نیز تداوم داشته باشد؟
بله، به نظر من شدنی است چون كشور ما تركیبی از فرهنگها، گویشها و اقوام مختلف است و این تنوع درحدی است كه اگر یك نفر از جنوب كشورمان به شمال شرقی آن برود، برای ارتباط با هموطنان خودش نیاز به مترجم خواهد داشت. هموطن جنوبی برای ارتباط با هموطن آذری نیاز به كسی دارد كه هر دو زبان را بشناسد و بتواند به عنوان مترجم، زمینه ارتباط آنها را فراهم كند. وقتی این همه تنوع و رنگآمیزی قومی در كشورمان وجود دارد، سریالی مانند پایتخت كه بتواند فرهنگها را احیا ? و هویت مناطق و اقوام را معرفی كند حتما باعث نزدیكتر شدن اقوام ایرانی خواهد شد. متاسفانه الان اقوام ایرانی حداقل به لحاظ گویش كمی از هم دورند و ما كلمات هم را نمیشناسیم. خود من اگر با یك هموطن كرد صحبت كنم، ?? درصد حرفهایش را متوجه نمیشوم و نیاز به مترجم دارم. سریالهای اینچنینی باعث میشود درباره زبان، گویش، روحیه و ارزشهای اقوام مختلف اطلاعات بیشتری پیدا كنیم و این شناخت به ارتباط بهتر و نزدیكتر منجر میشود.
چقدر زبان مازنی یاد گرفتهاید؟
الآن وقتی با مازنیها صحبت میكنم، بیشتر حرفهایشان را میفهمم. ممكن است خودم نتوانم با گویش مازنی حرف بزنم، اما تقریبا به صورت كامل متوجه منظورشان میشوم.
ساخت ســریالهایی درباره اقوام مختلف نیــاز به برنامهریزی بلندمدت دارد و متاسفانه در كشور ما و بخصوص در بخش فرهنگی معمولا چنین برنامهریزیهایی صورت نمیگیرد یا اگر برنامهای باشد با تغییر مدیران به صورت كامل به اجرا نمیرسد. فكر میكنید سازندگان سریالهای تلویزیونی یا خود شما با تجربیاتی كه به دست آوردهاید، میتوانید در یك برنامه بلندمدت سریالهایی درباره اقوام ایرانی بسازید؟
انجام چنین كاری بیشتر از این كه به خواسته سریالسازان برگردد، به برنامهریزی مدیران فرهنگی و سیاستهای فرهنگی كشور بستگی دارد. این مدیران هستند كه باید هنرمندان را به سمت معرفی اقوام سوق بدهند و مثلا برای ده سال آینده برنامهریزی كنند. ما به عنوان سریالساز میتوانیم به صورت مقطعی مانند سریال پایتخت كارهایی بكنیم و براساس استنباط و تشخیص خودمان درباره بخشی از كشورمان یا برخی اقوام آثاری خلق كنیم،
اما اگر قرار باشد این مقوله به صورت هدفمند انجام شود در درجه اول به مدیران فرهنگی معتقدی نیاز داریم كه به این كار اعتقاد داشته باشند و در درجه دوم نیاز به برنامهریزی بلندمدت داریم تا نتیجه درستی حاصل شود. من و همكارانم در مجموعه پایتخت فقط میتوانیم تجربیاتمان را منتقل كنیم، آن هم درصورتی كه از ما خواسته شود.
اما اگر قرار باشد این مقوله به صورت هدفمند انجام شود در درجه اول به مدیران فرهنگی معتقدی نیاز داریم كه به این كار اعتقاد داشته باشند و در درجه دوم نیاز به برنامهریزی بلندمدت داریم تا نتیجه درستی حاصل شود. من و همكارانم در مجموعه پایتخت فقط میتوانیم تجربیاتمان را منتقل كنیم، آن هم درصورتی كه از ما خواسته شود.
فكر میكنم از مهمترین دستاوردهای شما به لحن سریال برمیگردد، چو نوع روایت شما از پایتخت ? تا ? عوض شد و به بیان مستندگونهای رسیدهاید كه قدرت تاثیرگذاری اثر را افزایش میدهد.
بخشی از دستاوردهای ما در این سریال به لحن و بیان مربوط است، چیزهای زیادی است كه ما در این سالها به آن رسیدهایم؛ ازجمله موشكافی و كشف ویژگیهای بومی هر منطقه یا مثلا حساسیتهای هر قوم یا میزان صبر و تحمل آنها در مقابل شوخی.
ازجمله تجربیات ما به ویژگیهای زیستی اقوام برمیگردد؛ به این كه مردم یك منطقه چطور حرف میزنند، چه لهجه و گویشی دارند، چطور لباس میپوشند، به چه چیزهایی توجه بیشتری دارند، چه نوع موسیقی? گوش میدهند و... مثلا موسیقی مناطق و نواحی كشورمان ازجمله چیزهایی است كه كمتر به آن توجه شده و شاید سالی یكبار در یك جشنواره، تعداد محدودی مخاطب این موسیقی را بشنوند. همه اینها تجربیاتی است كه درباره مردم مازندران به دست آوردهایم و اگر قرار است كسانی از آن بهره بگیرند باید خودشان بخواهند چون ممكن است این انتقال تجربه به فخرفروشی تعبیر شود.
بعد از شنیدن نظر مخالفان و موافقان سریال پایتخت اگر بخواهید سریالی درباره یكی دیگر از اقوام كشورمان بسازید، از همین گروه استفاده میكنید یا به این نتیجه رسیدهاید كه لازم است افرادی از همان فرهنگ و قومیت با شما همكاری كنند؟
تلفیقی از این دو. تجربه نشان داده آثاری كه صرفا از سوی هنرمندان محلی و بومی صرف? ساخته شده خیلی درخشان نبوده است. تولیدات مراكز استانی ما با تلاش و زحمات زیادی ساخته میشوند، اما بجز موارد استثنا مانند مركز بوشهر و یكی دو نمونه دیگر خروجی درخشانی نداشته است. چون در مراكز استانها امكانات زیادی در اختیار هنرمندان قرار ندارد. به همین دلیل است كه معتقدم باید از همكاران فعلی و هنرمندان بومی مناطق استفاده كنیم یعنی در كنار هنرمندان بومی باید از هنرمندانی كمك بگیریم كه ایرانشمول و ملی هستند. این هنرمندان میتوانند براساس نیازهایی كه در یك قوم، یك ناحیه یا منطقه هست داستانها و موقعیتهای جذاب خلق كنند و البته پیش از این كار باید تحقیقات وسیع داشته باشند، از كمك مشاوران محلی و كارشناسان بومی بهره بگیرند و درباره ناحیه مورد نظر تحقیق و حتی با مردمش زندگی كنند تا كمكم به سوژهها و ایدههایی برسند كه منطبق بر واقعیتهای آن منطقه باشد. به نظرم تلفیق این دو درست است، نه صرفا هنرمند پایتختنشینی كه شناختی از درد و رنج مناطق ندارد و در برج بلوری نشسته و قصه مینویسد و میسازد و نه صرفا هنرمندان بومی كه با امكانات محدود و ضعیف، آموزشدیده و كار كردهاند. البته به شرط این كه تعصب از بین برود و ما را خودی بدانند، بپذیرند ? قصدمان خدمت است و نمیخواهیم به فرهنگشان صدمه بزنیم، نه این كه ما را بیگانهای فرض كنند كه مستحق تهمت و افترا و ننگ است.
این نكته را هم در نظر داشته باشید كه بسیاری از اهالی سریال پایتخت به فرهنگهای دیگر تعلق دارند و همه اهل تهران نیستند. مثلا خود من خوزستانی هستم یا مهران احمدی نیشابوری است، احمد مهرانفر اهل كاشان است، هدایت هاشمی سبزواری است و همه ما به یكی از نواحی ایران تعلق داریم ولی به نظر من اگر قرار باشد سریالی درباره یكی دیگر از اقوام كشورمان بسازم این هم كافی نیست. باید ظرفیت و استعداد لازم در آن منطقه و ناحیه وجود داشته باشد كه به كمك ما بیاید. اگر این همراهی نباشد ما كاری نمیتوانیم بكنیم. مثلا در تجربه پایتخت بجز بازیگران نقشهای اصلی سریال، بقیه بازیگران از هنرمندان بومی تئاتر مازندران هستند. آقای خطی كه مشاور لهجه و گویش سریال بود اگرچه ساكن تهران است، اما اصالتش به مازندران برمیگردد و به عبارتی در سریال پایتخت، ما تركیبی از هنرمندان بومی و غیربومی داشتیم و این شیوه را ادامه خواهم داد مثلا اگر قرار باشد در كردستان سریال بسازیم، حتما از هنرمندان كرد استفاده خواهیم كرد و از آنها هم كمك خواهیم گرفت.
و باز هم به سراغ طنز و كمدی میروید؟ شاید اگر یك سریال جدی بسازید میزان پذیرش بیشتر باشد!
باید ببینیم به چه قصهای میرسیم. اگر یك قصه خوب داشته باشیم همان را میسازیم. فرقی نمیكند لحنش كمدی باشد، تراژیك یا ملودرام. مهم این است كه قصه با واقعیتهای ناحیه مورد نظر انطباق داشته باشد و به روحیات و خواستهها، شرایط زیستی، مشكلات، خوشیها و ناخوشیهای مردم آن منطقه نزدیك شود.
به نظر میرسد شما از آن دست كارگردانهایی هستید كه بخوبی میتوانند مسئولیتهای مختلف را به افراد واگذار كنند. به نظرم این روحیه بخصوص در پایتخت ? بسیار به شما كمك كرده كه بتوانید در فرصت اندك بازیگران سریال را دوباره دور هم جمع كنید، خدمات و امكانات بگیرید و همزمان با تدارك مقدمات كار صرفا به كارگردانی بپردازید.
بله، تقریبا همین طور است. در پایتخت ? ما یك نفر را به عنوان مجری طرح به كار اضافه كردیم كه در پایتختهای قبلی نبود. آقای نجفزاده آگاهانه به گروه اضافه شد ،چون پایتخت ?، سریال سخت و پرهزینهای بود و این را در تكتك تصاویرش میتوانید ببینید. با توجه به شرایط بد مالی كه سازمان گرفتارش شده و این مساله سال گذشته شدت پیدا كرده بود، بدون حضور یك مجری طرح و یك اسپانسر نمیشد? پایتخت ? را به فرجام رساند.
مجبور میشدید از ایدهآلهایتان كوتاه بیایید؟
نه، مطلقا این اتفاق نمیافتاد. اگر قرار بود كوتاه بیاییم? اصلا پایتخت 3ساخته نمیشد و همه عوامل هم كنار میكشیدند. اساسا مجری طرح براساس همین نیاز اضافه شد كه بتواند بین گروه، سازمانها، نهادها، موسسات، فدراسیونها و مراكزی كه ما نیاز به دریافت خدماتشان داشتیم هماهنگی ایجاد كند و هم در بخش مالی حمایتهایی برایمان جلب كند كه مثلا بتوانیم ???? تماشاگر به سالن كشتی بیاوریم و هشت دوربین بكاریم و یك مسابقه كشتی واقعی را بازسازی كنیم. همیشه تقسیم وظایف انجام میشود، ولی كنترل دقیقی توسط من و خانم غفوری صورت میگیرد و همه اعضای گروه را از بین افراد حرفهای انتخاب میكنیم تا در كمترین زمان بیشترین بازدهی را داشته باشند.
حضور اسپانسر چقدر در پایتخت ? نقش داشت؟ فرض كنید سازمان صدا و سیما در شرایط فعلی نبود و بودجهای متعارف در اختیارتان میگذاشت. آیا باز هم میتوانستید سریال را به همین ترتیب بسازید یا نیاز به وجود اسپاسر ضرورت داشت؟
همه این كارها را میشد كرد اما الان به جای آن كه من و شما در دفتر تهیهكننده با خیال آسوده با هم حرف بزنیم، اینجا پر از طلبكار بود و آدمهایی كه كار كرده بودند و دستمزدهایشان را میخواستند. این آرامشی را كه میبینید به این دلیل است كه اتفاقا حامی مالی ما مدیران فرهیخته و فهمیده و فرهنگی دارد كه درك درستی از تبلیغات داشتند و هرگز به ما فشاری وارد نكردند. آنها اصراری بر تبلیغ شعاری نداشتند، همه چیز را به خود ما و به قصه واگذار كردند و با تزریق بموقع سرمایه البته تا این لحظه باعث شدند ما بتوانیم شرایط خوبی به لحاظ تولیدی فراهم كنیم. گروه با خیال راحت كارش را انجام میداد و افراد برای دریافت دستمزدهایشان دغدغه نداشتند.
حمایت مالی باعث شد براحتی سالن اجاره كنیم، ???? هنرور به داخل سالن بیاوریم، هشت دوربین به كار بگیریم، هلیشات داشته باشیم و مثلا سیروس مقدم به جای این كه وقتی به صحنه میآید به این فكر كند كه من ???? تا تماشاچی خواستهام اما صد نفر آوردهاند، به این فكر میكرد كه دوربینهایش را كجا بگذارد و چه نماهایی بگیرد. به عبارتی من صرفا به كار تخصصی خودم فكر كردم. با ادعا میگویم هر كس دیگری بجز خانم غفوری پروژه پایتخت ? را تهیه و تولید میكرد، محال بود به این خوبی به فرجام برسد. هر آنچه من، محسن تنابنده و دیگران نیاز داشتیم، در اختیارمان قرار گرفت. برای هر كاری از ما حمایت شد تا آبروی ما و سازمان حفظ شود، اثری در حد و اندازه استانداردهای جهانی تولید شود و پایتخت ? طبق گفته آقای دارابی بتواند با بیش از ?? درصد مخاطب، سرش را بالا بگیرد.
بنابراین با وجود اسپانسر در كارهای تلویزیونی موافق هستید!
در تمام دنیا در سه چیز حامیان مالی نقش تعیینكننده دارند و من جز این ندیدهام؛ سیاست، هنر و ورزش در همه دنیا از اسپانسر بهره میگیرند. مثلا فلان باشگاه ورزشی پررونق است، چون حامیان مالی درجه یك دارد یا فلان سیاستمدار خیلی خوب میتواند تبلیغ كند، چون حامیان مالی خوبی دارد یا فلان فیلم خوب میفروشد چون حامیان مالی تبلیغات خوبی میكنند. به نظرم استفاده از اسپانسر كار درستی است و اگر قرار بر خصوصیسازی باشد راهی جز این نداریم؛ تفاوت مساله در ایران این است كه مرزها مخدوش شده و مثلا وقتی میگوییم یك فیلم یا سریال اسپانسر دارد یعنی مدام در آن شاهد تبلیغاتی هستیم كه ربطی به قصه ندارد و در مخاطب دافعه ایجاد میكند.
اگر درك درستی از این مقوله وجود داشته باشد، حامی مالی میتواند بسیار كمككننده و مفید باشد، بخصوص در شرایطی كه یك سازمان یا دولت مشكلات مالی دارد. همین حالا اكثر فدراسیونهای فعال ما به كمك حامیان مالی میتوانند تیمهایشان را به مسابقات اعزام كنند، اردو بگیرند و فعالیت كنند. به نظر من جذب حامی مالی مقوله درستی است، به شرط آن كه مرزها مخدوش نشود. خوشبختانه حامی مالی سریال پایتخت ? مطلقا تداخلی با كار ما نداشته و هیچ چیز غیرمعقولی از ما نخواسته است. شاید این شانس ما بوده، چون این اولین بار? بود كه در كارمان از وجود حامی مالی بهره میگرفتیم.
اگر درك درستی از این مقوله وجود داشته باشد، حامی مالی میتواند بسیار كمككننده و مفید باشد، بخصوص در شرایطی كه یك سازمان یا دولت مشكلات مالی دارد. همین حالا اكثر فدراسیونهای فعال ما به كمك حامیان مالی میتوانند تیمهایشان را به مسابقات اعزام كنند، اردو بگیرند و فعالیت كنند. به نظر من جذب حامی مالی مقوله درستی است، به شرط آن كه مرزها مخدوش نشود. خوشبختانه حامی مالی سریال پایتخت ? مطلقا تداخلی با كار ما نداشته و هیچ چیز غیرمعقولی از ما نخواسته است. شاید این شانس ما بوده، چون این اولین بار? بود كه در كارمان از وجود حامی مالی بهره میگرفتیم.
یعنی اسپانسر هیچ تغییری در پایتخت ? ایجاد نكرد؟
طبیعی است وظیفه داشتیم عنصر تبلیغی را به كارمان اضافه كنیم، ولی این عنصر به صورت غیرمنطقی به سریال وارد نشد. مثلا رئیس كارخانه را در سریال نشان ندادیم یا در امكاناتشان غلو نكردیم. ما كاری را انجام دادیم كه قصه نیاز داشت و آنها هم چیزی جز این نخواستند. حتی یك بار هم سر صحنه نیامدند. چرا، یك بار وقتی كار را كلید زدیم برای تبریك و خسته نباشید و پرداخت قسط اول آمدند. وجود حامیان مالی باعث شد بتوانیم هر آنچه را فیلمنامه نیاز داشت، اجرا كنیم.
پس واقعا سقف خانه خراب كردید؟
اگر دقت كرده باشید نمای بسته نداشتیم و براستی سقف خراب شد. ما سه تا سقف داشتیم؛ یك سقف واقعی، یك سقف كاذب و یك سقف كه با پرده كروماكی تصویربرداری كردیم. سقف كاذب را در یك سوله و به كمك یك گروه متخصص با حضور آقای صفایی كه دستیاران مرحوم جواد شریفی بودند، ساختیم. این سقف سازهای شبیه خانه واقعی بود و یك بار هم با پرده كروماكی سكانس مربوط به سقف را تصویر برداری كردیم. یعنی ما سه بار این سكانس را تصویربرداری كردیم تا نتیجه طوری شود كه دیدید. باید این اتفاق میافتاد تا تماشاچی قبول كند نقی خانه خراب شده و كابوس او را باور كند.
كشتیگیرانی كه در مسابقات بودند چطور دعوت به كار شدند؟
تمام این افراد كشتیگیر هستند. حتی یكی از آنها هم هنرور نبود كه فقط به خاطر هیكل ورزشكاری او را آورده باشیم. تمام این افراد كشتیگیر هستند و مدال آسیایی، جهانی، المپیك و ارتشهای جهان دارند. جا دارد همین جا از آقای رسول خادم تشكر بسیار ویژه داشته باشم كه خیلی با ما همكاری كرد. هم مشاوران خوبی به ما معرفی كرد و هم آرشیو كاملی از كشتیگیران ?? سال اخیر ایران را در اختیار ما گذاشت.
از كشتیگیری كه در بندرعباس زندگی میكرده و مدال قهرمانی جهان داشته تا كشتیگیری در بجنورد یا همدان. آرشیو كاملی از كشتیگیران پیشكسوت در اختیارمان قرار گرفت و ما براساس آن كشتیگیران را انتخاب كردیم؛ مثلا فلان كشتیگیر بور است و چشمهای روشن دارد. او را به عنوان كشتیگیر بلغار انتخاب كردیم. یكی دیگر سیه چرده است، او را برای كوبا انتخاب كردیم و دوستی كه نقش كشتیگیر چینی را بازی میكرد، قهرمان ارتشهای جهان است و در بجنورد زندگی میكند.
این دوستان را دعوت كردیم. از شهرشان آمدند. چند روز مهمان ما بودند تا بتوانیم مسابقات كشتی را به باورپذیرترین شكل تصویربرداری كنیم.
از كشتیگیری كه در بندرعباس زندگی میكرده و مدال قهرمانی جهان داشته تا كشتیگیری در بجنورد یا همدان. آرشیو كاملی از كشتیگیران پیشكسوت در اختیارمان قرار گرفت و ما براساس آن كشتیگیران را انتخاب كردیم؛ مثلا فلان كشتیگیر بور است و چشمهای روشن دارد. او را به عنوان كشتیگیر بلغار انتخاب كردیم. یكی دیگر سیه چرده است، او را برای كوبا انتخاب كردیم و دوستی كه نقش كشتیگیر چینی را بازی میكرد، قهرمان ارتشهای جهان است و در بجنورد زندگی میكند.
این دوستان را دعوت كردیم. از شهرشان آمدند. چند روز مهمان ما بودند تا بتوانیم مسابقات كشتی را به باورپذیرترین شكل تصویربرداری كنیم.
همه اینها در تعطیلات نوروز انجام شد؟
بله و كار خیلی سختی بود. چون این عزیزان برنامه زندگی خودشان را داشتند، بیكار ننشسته بودند كه ما هر وقت خواستیم به تهران بیایند. پذیرایی از آنها در تهران و حضورشان در سالن كشتی به همراهی و همكاری یك آدم مسئول، دلسوز و همراه نیاز داشت و رسول خادم و همكارانش در این باره سنگ تمام گذاشتند. من مجددا از او تشكر میكنم. زمانی كه ایشان با تیم كشتی آزاد ایران در آمریكا بود و توانستیم در مسابقات جهانی رتبه اول را كسب كنیم و آقای یزدانی كشتیگیر مازندرانی توانست حریف آمریكایی خود را شكست بدهد، حتی در آن زمان و با آن همه گرفتاری، دغدغه و مسئولیت، ایشان تلفنی با ما در ارتباط بود و شرایطی فراهم كرد كه سالن كشتی، داور و امكانات در اختیارمان قرار دهند و همه چیز مهیا شود.
در طرح پایتخت 3 از ابتدا همه این موارد پیش بینی شده بود یا وقتی فیلمنامه را مینوشتید با توجه به داشتن امكانات این اتفاقات رقم خورد؟
همه اینها از ابتدا طراحی شده بود. اگر به خاطر داشته باشید در بدو امر بنا بر این بود بخشی از سریال در تركیه ساخته شود و برنامه ما این بود كه مسابقات فینال را در تركیه برگزار كنیم كه در نهایت قرار شد فینال در كشور خودمان برگزار شود. پایتخت ? كار دشواری بود و اگر حمایتهای افرادی مانند رسول خادم، آقای كفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال و همكارشان آقای ملامحمد كه به ما برای سكانس تجلیل و دعوت از بزرگان خیلی كمك كرد، نبود پایتخت ساخته نمیشد.
با توجه به استقبال مردم باید از زحمتی كه برای تولید پایتخت كشیدهاید، راضی باشید. درباره ماههایی كه صرف تولید این سریال شده، چه احساسی دارید؟
میگویم ای كاش هزار بار دیگر، ده هزار بار دیگر مثل این چند ماه زندگی كنم. روزهای سختی بود، اما لذتبخش هم بود. مثل كسی كه با زحمت بسیار چاهی میكند، اما زمانی كه به آب میرسد همه خستگیهایش را فراموش میكند. زلالی و خنكی و لذت چشیدن آب تمام سختی و رنج كندن چاه را از تن به در میكند. پایتخت هم برای من همین طور بود. بعد از این سریال كسانی با من تماس گرفتند كه باور نمیكردم حتی پایتخت را دیده باشند. كسانی از داخل و خارج از كشور، از مردم عادی تا مسئولان. شاید باورتان نشود، بعد از این سریال آقای پورمحمدی وزیردادگستری با من تماس گرفتند و از تحلیلها و دیدگاهشان میشد فهمید كه سریال را با دقت دیدهاند.
با تماس ایشان حال خوبی به من دست داد. همینطور تلفن و نامه خانم ابتكار كه واقعا از آن روحیه و انرژی گرفتم چون پایتخت توانست جان محیطبانی را كه به قصاص محكوم شده بود ? نجات بدهد، بعد از آن كه بهبود در مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی شرح حالش را گفت توانست بر خیلیها تاثیر بگذارد و اولیای دم از قصاص محیطبان گذشتند، اما در نهایت معتقدم این اتفاقی است كه تلویزیون موفق شده آن را به انجام برساند. درست است كه ما آن را اجرا كردیم، اما سفارش مدیران تلویزیون بود و آنها پای كار ایستادند و هوشمندانه هم این كار را كردند. به نظرم مدیران تلویزیون دارند پاداش درایت خود را میگیرند.
احتمالا سال آینده هم از شما یك پایتخت خواهند خواست!
تا وقتی مردم و سازمان بخواهد و خودمان ایده داشته باشیم، در خدمت هستیم.
موفق اما تجربهگرا
سیروس مقدم، متولد 1333در آبادان، فارغالتحصیل رشته نقاشی از دانشكده هنرهای زیبای تهران است. او كارش را با دستیاری و طراحی صحنه و لباس در كنار ناصر تقوایی آغاز كرد و سالها در رشتههای مختلف سینما ازجمله طراحی صحنه و لباس، طراحی دكور، مدیر تولید و برنامهریز، منشی صحنه، دستیار كارگردان و فیلمنامهنویس به كسب تجربه پرداخت. این تجربهاندوزی سالها ادامه داشت و او با بسیاری از بزرگان سینمای ایران همكاری داشت كه از آن جمله میتوان به همكاری مقدم با داوود میرباقری به عنوان دستیار در سریال امام علی(ع) اشاره كرد.
در كارنامه حرفهای مقدم تعداد معدودی فیلم سینمایی وجود دارد كه شیخ مفید، شكوه بازگشت و گرگهای گرسنه از آن جمله است، اما سیروس مقدم بیش از آن كه در سینما فعالیت كرده باشد، به خاطر ساخت آثار تلویزیونی به شهرت رسیده است. ازجمله آثار او میتوان به سریالهای به سوی افتخار، روزهای زندگی، پلیس جوان، وكیل، نرگس، پیامك از دیار باقی، روز حسرت، رستگاران، چاردیواری، زیر هشت، تا ثریا، چك برگشتی، دیوار، بچههای نسبتا بد و پایتختهای ? و ? و ? اشاره كرد كه در میان این آثار سریال نرگس و پایتختها با استقبال قابل توجه مخاطبان روبهرو شده است.
از ویژگیهای سیروس مقدم میتوان به تجربهگرایی او اشاره كرد كه تاكنون ادامه داشته است. او در كارنامهاش هم آثار جدی دارد و هم آثار كمدی و در میان موفقترین كارهایش از هر دو گونه میتوان دید. همچنین لحن و شیوه كارگردانی او در سریالهای مختلف متفاوت بوده و این تجربهگرایی تا سریال بچههای نسبتا بد كه سال گذشته از شبكه یك به نمایش درآمد ادامه داشت.
مقدم در ساخت آثار كمدی معمولا از همكاری محسن تنابنده در مقام نویسنده بهره گرفته است كه از آن جمله میتوان به سریالهای پیامك از دیار باقی و پایتختهای 1تا3 اشاره كرد كه تنابنده به عنوان طراح یا نویسنده همكاری داشته و برای ساخت آثار ملودرام نیز بیشتر از فیلمنامههای سعید نعمتالله بهره گرفته است. ازجمله سریالهایی كه مقدم براساس فیلمنامه نعمتالله ساخته میتوان به زیر هشت، رستگاران و دیوار اشاره كرد و این همكاری در تازهترین ساخته مقدم نیز ادامه خواهد داشت. این كارگردان، سریال مدینه را برای ماه رمضان امسال كارگردانی میكند كه فیلمنامه آن را سعید نعمتالله نوشته و یك اثر ملودرام است.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:entekhab.ir
مطالب پیشنهادی:منبع:entekhab.ir
تئاتر گرفتار فست فود!
مهاجرت پدر انیمیشن ایران
گرافر پارکور ایرانی که شیطان پرست نیست! + تصاویر
بازیگر شاهگوش: بدون سختگیری،کسی ماهواره نمی بیند!
پدیده نوظهور سینما ؛ پژمان جمشیدی در فیلم جدیدش
مهاجرت پدر انیمیشن ایران
گرافر پارکور ایرانی که شیطان پرست نیست! + تصاویر
بازیگر شاهگوش: بدون سختگیری،کسی ماهواره نمی بیند!
پدیده نوظهور سینما ؛ پژمان جمشیدی در فیلم جدیدش