تارانتینو؛وسترن اسپاگتی
کوئنتین تارانتینو با «جانگوی آزادشده» وارد ژانر وسترن شده است، آن هم از نوع وسترن اسپاگتی‌اش که ایتالیایی‌ها بنیانگذار آن هستند.
کوئنتین تارانتینو با «جانگوی آزادشده» وارد ژانر وسترن شده است، آن هم از نوع وسترن اسپاگتی‌اش که ایتالیایی‌ها بنیانگذار آن هستند.

منتقدان سینمایی عقیده دارند این فیلم ستایشی از سینمای سرجیو لیونه و سه‌گانه معروف دهه 60 میلادی وی با بازی کلینت ایستوود است.

تارانتینو وسترن اسپاگتی را با تاریخ دوران بردگی آمریکا گره زده و درامی تلخ و تکان‌دهنده از روزهای سیاه بردگی خلق کرده است.

جیمی فوکس در فیلم یک برده تازه آزاد شده به نام جانگو است که دنبال همسر برده خود می‌گردد. او با یک افسر سرسخت و خشن ایالتی ضد تبعیض نژادی(با بازی کریستف والتز) آشنا می‌شود و به کمک او می‌آید.

آنها برای پیدا کردن همسر جانگو به املاک برده‌دار بی‌رحمی به نام کالوین کندی(لئوناردو دی‌کاپریو) می‌رسند و با او درگیر می‌شوند. نمایش عمومی فیلم با استقبال تماشاگران در همه کشورهای جهان روبه‌رو شد و فقط در آمریکا 163 میلیون دلار فروش کرد.

«جانگوی آزادشده» هفته قبل از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. رقم هزینه‌های تولید این فیلم حدود صد میلیون دلار بوده است. تارانتینو در گفت‌وگوی اینترنتی زیر، درباره جنبه‌های مختلف آن صحبت می‌کند.

در مصاحبه‌ای گفتید آمادگی پذیرش هر نوع انتقادی را در ارتباط با این فیلم دارید. چرا؟

قصه فیلم به بخش مهم و تاریکی از تاریخ آمریکا می‌پردازد. بحث بردگی همیشه از بحث‌های جنجال‌برانگیز در جامعه ما بوده است. می‌دانستم که فیلم من هم نمی‌تواند از این جنجال‌ها برکنار باشد. من نگاه خودم را به تاریخ داشته‌ام و ضرورتی نمی‌دیدم که به روایت خطی و صادقانه آن بپردازم. از این نظر، شاید بخشی از قصه «جانگوی آزاد شده» خیالی بوده و ارتباطی با واقعیت‌های تاریخی نداشته باشد.

من فکر نمی‌کنم یک فیلم تاریخی الزاما باید کاملا به تاریخ وفادار باشد. به هر حال، ما داریم به زبان تصویر سخن می‌گوییم و فیلم ما تماشاگرانی برای خودش دارد.

پس قصه‌مان را باید طوری تعریف کنیم که مورد پسند او قرار گیرد. فیلم داستانی و قصه‌‌گو، یک اثر مستند نیست که تمام و کمال بر واقعیت‌های​تاریخی تاکید کند. با توجه به نوع حال و هوای فیلمم، احساس می‌کردم نمایش عمومی آن بحث‌برانگیز و جنجالی خواهد بود. به همین دلیل، قبل از اکران عمومی‌اش رسما اعلام کردم آماده شنیدن و پذیرش هر نوع انتقادی درباره آن هستم.

برای نگارش فیلمنامه، تحقیقاتی هم کردید؟

بله خیلی زیاد. ولی یک نکته را برایتان روشن کنم، در جریان نگارش فیلمنامه به دنبال آن نبودم که تحقیقاتم را به صورت کامل در دل فیلمنامه بگنجانم و به قول معروف، دنبال یک وقایع‌نگاری صرف نبودم. همان‌طور که پیش از این گفتم دنبال بیان صرف واقعیت‌ها نبودم. «جانگوی آزادشده» فیلمی تاریخی با رعایت آزاداندیشی و عدم تبعیت کامل از واقعیت‌هاست. آنچه برایم مهم بود، پرانرژی و شفاف بودن قصه بود. من می‌خواستم در دل یک فیلم وسترن قصه بردگی را تعریف کنم، چیزی که تا قبل از این در کمتر فیلم سینمایی اتفاق افتاده است. در عین حال، هدفم خلق یک ماجراجویی جذاب بود که بتواند تماشاگران را هیجان‌زده کرده و بترساند.

پس به جنبه سرگرم کردن تماشاچی هم نظر داشتید؟

صددرصد. هدفم ساخت فیلمی بامزه و سرگرم‌کننده بود که تماشاگران از دیدنش لذت ببرند. اما در همان حال، قصد مکاشفه‌ای در دل تاریخ را هم داشتم. دلم می‌خواست تماشاچی در عین حال که سرگرم می‌شود با بی‌رحمی‌هایی که در آن دوران اتفاق می‌افتاد هم آشنا شود.

ایده ساخت «جانگوی آزادشده» از کجا آمد؟

در حال نوشتن کتابی انتقادی درباره سرجیو کوربوچی خالق وسترن اسپاگتی و کارگردان نسخه اصلی «جانگو»(محصول سال 1966) بودم.

از وی به عنوان مولف اصلی ژانر وسترن اسپاگتی اسم می‌برند. زمانی که کتاب را می‌نوشتم احساس نزدیکی خیلی زیادی به این ژانر کردم و دیدم این نوع وسترن را خیلی دوست دارم. آن چشم‌اندازهای بی‌پایان خشک و سرد، آن آدم‌‌های بی‌رحم بی‌روح و آن قصه‌های عجیب و غریب، همگی مرا جذب خود کردند.

صادقانه بگویم، نمی‌دانم کوربوچی در آن زمان چه فکر می‌کرد، ولی من به خودم گفتم باید این کار را انجام دهم و می‌توانم از عهده اجرای آن برآیم.

این اتفاق چه زمانی رخ داد؟

حدود ده سال قبل. در حقیقت ده سال طول کشید تا این فیلم راه خود را روی پرده سینما پیدا کند.

ایده اولیه و کلی فیلم درباره برده‌ای بود که به شکلی وحشیانه شکار می‌شود و او تصمیم به انتقام می‌گیرد.

نمی‌دانستم این قصه چه خواهد شد و به کجا خواهد رفت. نوشتن را شروع کردم و فقط می‌نوشتم. اجازه دادم با پیشرفت کار، جانگو خودش را به من معرفی کند و بگوید قصد انجام چه کارهایی را دارد. در ابتدای کار، او یکی از هفت برده‌ای بود که غل و زنجیر شده و در یک صف واحد حرکت می‌کنند. هر چه کار نوشتن جلو می‌رفت، او بیشتر و بیشتر هویت خود را آشکار کرد و قصه را به جلو برد.

منتقدان می‌گویند مکان و فضای قصه را بسیار گسترش داده‌اید؟

همین طور است. با آن که قصه در بخش جنوب کشور آمریکا رخ می‌دهد، ولی می‌توانید آن را به کل آن تعمیم دهید. این قصه، نماینده کل خاک آمریکاست و غرب کامل را دربرمی‌گیرد. انواع و اقسام وسترن‌هایی را که تا به حال ساخته شده دوست دارم، ولی وسترن اسپاگتی چیز دیگری است. علاقه اصلی‌ام به این ژانر است و احساس می‌کردم مکان و فضای قصه‌ام را باید به این زبان به تصویر بکشم. تصورم این بود که با کارگردانی یکی از آنها، وارد محدوده و قلمرو سرجیو کوربوچی خواهم شد.

انتخاب لئوناردو دی‌کاپریو برای ایفای نقش شخصیت شرور و منفی قصه فیلم، همگان را شگفت‌زده کرده و بیشتر از هر کس دیگری، خود او را! وقتی با او درباره نقش صحبت کردم، خیلی ترسید و در ابتدای کار بازی در آن را قبول نکرد. می‌ترسید بازی در نقش چنین آدم خبیثی، تماشاگران و طرفدارانش را از او دور کند. صحبت زیادی با هم کردیم و به او گفتم به نفعش است که در این نقش بازی کند. شخصیت او در فیلم، خاص، تازه و تاثیرگذار بود و حضور او در آن، جلوه دیگری به نقش می‌داد. بتدریج مجذوب این شخصیت شد و آن را با علاقه خاصی بازی کرد. این نقش خیلی به او می‌آمد و پس از پایان فیلمبرداری گفت بسیار خشنود است که او را برای این نقش انتخاب کردم.



گردآوری :  گروه  فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir

 

 مطالب پیشنهادی:
کریستین استوارت و پیمان معادی در گوآنتانامو!+تصاویر
شرلی مک لین و جک لمون در«آپارتمان»+تصاویر
لالایی قدیمی با صدای مهدی سلطانی+لینک ترانه
اینها مجسمه است؟!+تصاویر
پاسخ دندان شکن رضا رشید پور به مجری خانم+تصویر