هنرمندی که پانتومیم بر« قله دماوند» اجرا کرد ، سرطان گرفت
بهرام ریحانی بازیگر جوان تئاتر و عرصه پانتومیم که این روزها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند، میزبان علیرضا نادری نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر و همچنین تعدادی از مدیران تئاتری بود که در این بین گفتگوی نادری و ریحانی قابل تأمل بود.

 «روزمره‌گی» وضعیتی است که بسیاری از انسان‌ها گرفتار آن هستند، از خواب بیدار می‌شوند، صبحانه می‌خورند، به مکان کار یا تحصیل خود می‌روند، پیاده یا سواره راه را طی می‌کنند، نهار را دیر یا زود می‌خورند، بعد از کار یا تحصیل به خانه بر می‌گردند، عصرها تفریح یا استراحت می‌کنند، شب‌ها فیلم می‌بینند، کتاب می‌خوانند، مهمانی می‌روند، شام می‌خورند و برای آغاز روزی دیگر به خواب می‌روند.


«روز از نو، روزی از نو»، این جمله از قدیم از زبان انسان‌های بسیاری شنیده شده اما در عمل و در زندگی اکثر افراد جامعه از هر قشر و تفکری که باشند، روز و روزی هیچکدام نو نیستند و تنها تکرار روز و روزی گذشته و دیروز هستند.

کمتر آدمی دیده می‌شود که هر ثانیه و دقیقه زندگی برای‌اش تازگی داشته باشد، زیرا دغدغه‌های روزانه ذهن انسان‌ها را درگیر حواشی می‌کنند و فرصت آگاهانه زیستن را می‌گیرند. اما برخی مواقع شرایطی پیش می‌آید که انسان در مرزی قرار می‌گیرد که همه زندگی روزانه را به چالش می‌کشد، نه تنها زندگی روزانه بلکه دغدغه‌ها و حواشی بیهوده را که حاصل روزمره‌گی هستند.

البته برخی انسان‌ها هستند که وقتی به این مرز می‌رسند، خود را بیشتر و بیشتر به دست دغدغه‌ها و روزمره‌گی می‌سپارند و آدم‌هایی نیز وجود دارند که با وجود قرار گرفتن در این مرز تعیین کننده از زندگی، تمامی مرزهای ذهنی و روزمره را پاک می‌کنند. این آدم‌ها ارزش و بهای زمان را درک می‌کنند و معنی «روز از نو، روزی از نو» برای‌شان آشکار می‌شود.

به قول علیرضا نادری نویسنده و کارگردان تئاتر «انیشتین گفته اگر انسان می‌دانست که زمان چقدر با ارزش است، کفش بنددار نمی‌پوشید». این جمله در گفتگوی میان نادری و بهرام ریحانی بازیگر هنر پانتومیم بیان می‌شود، گفتگویی که در آن آگاهانه زندگی کردن موج می‌زد.

بهرام ریحانی که در 14 روز فاصله بین تهران تا اصفهان را با پانتومیم طی کرده، بر قله دماوند پانتومیم اجرا کرده، بر امواج خلیج همیشه فارس هنرمندی خود را نشان داده، با جانبازان اعصاب و روان بیمارستان سعادت آباد و با پانتومیم شاخه گل به دست مردم محله سعادت آباد داده، این روزها وضعیتی را تجربه می‌کند که به گفته خودش باعث شده دیگر حواشی و دغدغه‌های روزمره برایش معنایی نداشته باشند.

«قبلا اگر در ماه یک کار انجام می‌دادم، حالا هر هفته یک کار انجام خواهم داد چون مشکلات بزرگی که پیش از این در مقابلم بودند، برایم رنگ باخته‌اند، نگاهم به زندگی مثل گذشته نیست»، کلماتی که بهرام ریحانی در قالب جمله‌هایی در گفتگو با علیرضا نادری بیان می‌کند، در پشت هر کدام‌شان معنا و آگاهی موجود می‌زند.

علیرضا نادری بیماری سرطان را مبارزه‌ای عظیم توصیف می‌کند که در درون بهرام ریحانی به راه افتاده است و فرماندهی این جنگ و نبرد بر عهده ریحانی است و اوست که تعیین می‌کند پیروزی از آن که باشد، از آن سرطان که بی‌رحمانه حمله می‌کند یا از آن بهرام ریحانی بدون سلاحی متعارف.

در گفتگوی میان علیرضا نادری و بهرام ریحانی تنها چیزی که وجود ندارد ناامیدی و دلسوزی متداول انسانی سالم برای انسانی بیمار است. این دو هنرمند، یکی با مویی که تارهای سپید آن حاصل سال‌ها تعلیم و تربیت جوانان مناطق محروم شهر تهران و خلق آثاری متفاوت و قابل تأمل در عرصه ادبیات نمایشی ایران است، دیگری جوانی که بر خلاف بسیاری که علاقه زیادی به حرف زدن دارند به سراغ لب فروبستن و صحبت نکردن رفت و پانتویم را راه برقراری ارتباط با دیگران کرد، جوانی که با کم کردن 14 کیلو از وزن خود این روزها با جسم و درونی خالی از دغدغه و حاشیه‌های روزمره نگاهی عمیق و نافذ دارد، گفتگویی سرشار از امید و آگاهی دارند.

اما وقتی دیالوگ‌ها به شرایط سخت مالی بسیاری از مردم جامعه برای تأمین داروهای خاص درمان سرطان می‌رسد، حس و حال کلمات و جملات تغییر می‌کند. ریحانی که گه‌گاه سرفه می‌کند، با گفتن این جملات که «وقتی بچه‌ها را روی تخت بیمارستان و شیمی درمانی می‌بینم، خیلی سخت است. روزی پدری بچه‌اش را در آغوش گرفته بود و به دلیل اینکه پول نمونه برداری را نداشت با عجز و ناله از دیگران می‌خواست کمک‌اش کنند. فوتبالیستی میلیاردی پول می‌گیرد و حاشیه ایجاد می‌کند و در مقابل کودکانی هستند که خانواده توانایی تأمین هزینه‌های مورد نیاز برای داروهای درمانی را ندارند»، غمگین می‌شود.

علیرضا نادری از شرایط سخت انسان‌هایی صحبت می‌کند که هزینه تأمین داروها را ندارند و در سخت‌ترین شرایط خاموش می‌شوند.

نادری معتقد است که ریحانی با ایمان و یقین می‌تواند از این شرایط به درستی عبور کند و این عبور او را به آدمی آگاه و متفاوت از گذشته تبدیل می‌کند. «من به دکترم هم گفتم که خیلی زودتر از چیزی که در ذهن‌اش در نظر گرفته، خوب می‌شوم و در نیمه اول امسال کار پانتومیم را از سر می‌گیرم. پیش از این هم در بیمارستان‌ها اجرا داشتم ولی از این به بعد برای بچه‌های سرطانی به صورت مداوم پانتومیم اجرا می‌کنم»، وقتی ریحانی این جملات را بیان می‌کند، ایمان به کلماتی که بر زبان می‌آورد، در چشمان‌اش دیده می‌شود.

صحبت‌ علیرضا نادری و بهرام ریحانی وقتی به پایان می‌رسد، حسین طاهری مدیرکل هنرهای نمایشی به همراه دو مشاور خود و رضا دادویی رئیس شورای نظارت و ارزشیابی برای ملاقات با بهرام ریحانی از در وارد می‌شوند.

بازار احوال‌پرسی گرم می‌شود و در بین حرف‌های مهمانان تازه‌رسیده از شوخی با شورای نظارت و ارزشیابی گرفته تا خاطرات مشاور حسین طاهری؛ در ذهن مجید امرایی، بابک احمدی و علیرضا سعیدی دیگر حاضران در این دیدار که از ابتدای صحبت نادری و ریحانی حضور داشتند، ایمان به این نکته قوی‌تر از هر لحظه دیگری می‌شود که «سرطان پایان زندگی نیست، آغازی دوباره است».

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: vista.ir


مطالب پیشنهادی:
لیست کامل برندگان جوایز ACM (اسکار دنیای موسیقی )سال 2014 + تصاویر
مهناز افشار در فستیوال فیلم نور امریکا،در کنار مدل ایرانی + تصاویر
کلیپ ساختن باران کوثری،برایش دردسر ساز شد + تصاویر
مسعود کیمیایی چهره مهناز افشار را خونین کرد!
واکنش تند به حضور مریلا زارعی در برنامه هفت