سوغات انگلیسی ها برای ایران«تک سلولی ها»
گویا مهرآبادی از انگلستان سوغاتی جز کلیشه‌های موجود در تئا‌تر ایران را به نیاوران نیاورده است. به نظر می‌رسد نیاز است استاد چند صباحی در تئا‌تر ایران بازی کند و بازی ببیند تا شاید بفهمد ایران دیگر، آن ایران ٣٧ سال پیش نیست.
 احسان زیورعالم، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی نقدی بر نمایش «تک سلولی‌ها»کاری از اردشیر مهرآبادی نوشته و در اختیار خبرگزاری قرار داده است که به شرح ذیل است:

نمایش «تک‌سلولی‌ها» به کارگردانی اردشیر مهرآبادی چند روزی است در سالن گوشه مجموعه فرهنگسرای نیاوران در حال اجراست. متن نمایش‌نامه به نظر ترکیبی از «کرگدن» یونسکو‏، فیلم «پول را بردار و فرار کن» وودی آلن و در ‌‌نهایت نمایش‌نامه تک‌سلولی‌های جلال تهرانی است.

ابتدا انیمیشنی که بی‌ارتباط به نمایش‌نامه «کرگدن» نیست‏ از طریق پروجکشن پخش می‌شود. نمایش با مونولوگ نهایی برانژه در «کرگدن» آغاز می‌شود‎‎، مونولوگی که با بازی شخص اردشیر مهرآبادی و به زبان انگلیسی اجرا می‌شود. در دو طرف صحنه دو عروسک کرگدن آویزان است که تا انتها سر جای خود باقی می‌مانند. با پایان یافتن مونولوگ برانژه، افتتاحیه فیلم «پول را بردار و فرار کن» وودی آلن با زبان اصلی و زیرنویس پخش می‌شود. ناگهان دیالوگ‌های جلال تهرانی در دهان اردشیر مهرآبادی و سلمان فرخنده به گوش می‌رسد. پاس کاری میان پول را بردار و فرار کن و تک‌سلولی‌های تهرانی چندین بار تکرار می‌شود. تعویض هر صحنه نیز با موسیقی و آواز مهدی امین لاری و اعلام نام صحنه مجتبی کاتوزیان رخ می‌دهد.

این خلاصه‌ای از یک نمایش بود، نه یک جُنگ یا یک کار آوانگارد که ملغمه‌ای از ویدئو آرت و پرفورمنس باشد.

اردشیر مهرآبادی تقریبا پس از ٣٧ سال به ایران بازگشته است. وی در این مدت در انگلستان، به تحصیل و اجرای تئا‌تر پرداخته است. هرمز هدایت، در خاطراتش به بازی در «ماهی سیاه کوچولو» کاری از صمد بهرنگی در تئا‌تر شرمن کاردیف و در سال 1980 اشاره می‌کند، این نمایش به کارگردانی مهرآبادی اجرای استثنایی و  قاعده مندی براساس متنی از برتولت برشت دارد. اردشیر مهرآبادی در مصاحبه‌اش این گونه ابراز کرده که بیشتر اوقاتش را به بازیگری و تحصیل پرداخته است. بیان چنین جملاتی اثبات این مساله است که مهرآبادی در این سال‌های دور از خانه فعال و پیگر بوده است.

لذا مساله این است که آیا نمایش تک‌سلولی‌ها اجرایی است شایسته مهرآبادی که عنوان دکتر را نیز با خود یدک می‌کشد؟ جواب این مساله را باید به مخاطب سپرد‎‌، لیکن می‌توان برای قضاوت به مسائلی اشاره کرد:

١. دلیل اجرای «کرگدن» به زبان انگلیسی قابل درک نیست. اگر اصرار بر اصالت متن است، چرا مهرآبادی آن را به زبان فرانسوی اجرا نکرد؟ یا اینکه وقتی صحنه‌هایی از فیلم «وودی آلن» پخش شد و با زیرنویس توام بود‏، چرا اجرای نقش برانژه با زیرنویس همراه نبود؟ شاید کارگردان فرض را بر درک مخاطب ایرانی حاضر در سالن نسبت به زبان انگلیسی دانسته، ولی تماشاگر می‌تواند پیش‌بینی چنین مساله‌ای را داشته باشد؟ به زعم نگارنده حرکت مهرآبادی بیشتر نوعی یکه‌تازی بود تا استقبال از یک اجرا. حضور ٣٧ ساله وی در انگلستان می‌تواند دلیلی خوبی باشد که مهرآبادی قصد عرض اندام داشته تا اجرا. این را باید اضافه کرد که اصلا‏ می توان فهمید چه رابطه میان مونولوگ کرگدن و دو اپیزود بعدی موجود است و این با توجه به تاکید عنصر مشترک زندان میان دو اثر دیگر است. شاید مهرآبادی استدلال کند دنیای کرگدن‌زده، همچون زندان است؛ لیکن این استدلال از کدام پایگاه زیبا‌شناسی آبشخور می‌کند؟

٢. توقع مخاطب ایرانی از هنرمند تحصیل کرده چیزی فرا‌تر از نمایش‌های رایج در ایران است. همواره انتظار می‌رود‏، هنرمند تازه از فرنگ آماده نوع جدیدی از نمایش را به مخاطب عرضه کند. در نسخه «تک‌سلولی‌های» جلال تهرانی، فضای نمایش مدرن است، اعلامی مبنی بر زندان بودن موجود نیست، همه چیز به سمت مینیمالیسم پیش می‌رود و حتی لحن و زبان بازیگران به گونه‌ای است که تداعی‌گر کلیشه لحن زندانیان را نداشته باشد. ولی در نمایش مهرآبادی لحن و گفتار و بازی از جنس کلیشه است، آن هم کلیشه‌ای که مربوط به‌‌ همان ٣٧ سال پیش می‌شود. اجراهایی که حال و هوایش در کوچه‌های تنگ و باریک شهر می‌گذرد و جنس مردمش، افرادی است از طبقات پایین جامعه. متن جلال تهرانی آن چنان شاهکاری نیست که در دست هر هنرمندی خوانشی متفاوتی داشته باشد و با توجه به اجرای این متن توسط شخص نویسنده‏، درک مهرآبادی از این متن فاقد هر گونه ارزش زیبا‌شناسی است.

٣. بخش اعظمی از نمایش به فیلم «وودی آلن» می‌پردازد. درست است که فیلم یک اثر هنری قابل تامل است، یا اینکه «وودی آلن» در ایران محبوب است؛ لیکن نمی‌توان رابطه میان فیلم و متن اجرایی را دریافت. صرف المان مشترک زندان میان دو اثر می‌تواند برای استفاده کردن موجه باشد؟ و این در حالی است که ما انتظار دیدن تئا‌تر داریم، نه فیلمی که هر سال در شبکه‌های مختلف تلویزیونی چندین و چند بار تکرار می‌شود. حتی مفهوم جنایت در دو اثر متفاوت است و القای یکی بودن آن‌ها از جانب کارگردان غیرقابل قبول است.

4. در عصری که تئا‌تر به سمت کوچک شدن می‌رود و اجزای صحنه بدون هیچ کارکرد نشانه‌شناسی در صحنه قرار نمی‌‌گیرند، نمایش مهرآبادی مملو از اشیایی است که هیچ کارکردی ندارد. تمام آنچه در صحنه به زیر چارپایه وجود دارد، دو «کرگدن» که جز برداشتن چند عکس باز غیر مرتبط از آن استفاده‌ای نمی شود، توپ تنیسی که حتی حرکتی نمی‌کند و آن دو شی معلق که همچون اثر تا انتها در تعلیق باقی می‌مانند، همگی بود و نبودشان تاثیری بر خوانش مخاطب از اثر نمی‌گذارد.

5. موسیقی بخش قابل توجهی از اثر مهرآبادی است. انتظار می‌رفت رهاورد استاد از انگلستان نوع جدیدی از برخورد تئا‌تر با موسیقی باشد؛ لیکن توقع مرتفع نمی‌شود. چرا که امین لاری نخستین بار نیست که این گونه می‌نوازد و می‌خواند. تجربه‌های متعددش در کافه تئا‌تر شهر همانند اجرای مشترکش با سیامک صفری در «صد سال به ...» هیچ تفاوتی با اجرای تک‌سلولی‌هایش ندارد. حتی در آن اجرا کنشگر‌تر بود و با جمع‌آوری پول مخاطب را بیشتر در نمایش درگیر می‌کرد. گویا مهرآبادی از انگلستان سوغاتی جز کلیشه‌های موجود در تئا‌تر ایران را به نیاوران نیاورده است.

با تمام این اوصاف نمایش اثری است بی‌رمق، به جز بازی انرژیک شخص اردشیر مهرآبادی در نقش برانژه که آن هم در انتها با آنچه تا انتها روی صحنه می‌بینیم نابود می‌شود. به نظر می‌رسد نیاز است استاد چند صباحی در تئا‌تر ایران بازی کند و بازی ببیند تا شاید بفهمد ایران دیگر آن ایران ٣٧ سال پیش نیست.


گردآوری :  گروه  فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tasnimnews.com


 
  مطالب پیشنهادی:
اعتصابی عجیب برای آزادی دختران نیجریه+تصویر
شکایت جنجالی عکاس ورزشی از شرکت سامسونگ+تصاویر
حضور جن و از ما بهتران در ایران
فقط گلزار کافی نیست!
ستایش پادشاه انگلستان از هنرمند ایرانی