جوابیه عوامل «پروانه» به خبر گاف‌های این سریال در رسانه ملی!
یعنی پروانه هیچ چیز زیبایی نداشت كه از زشتی شروع كردید؟ این ادبیات از ابتدا و عنوان نقدتان كاملا مبرهن نیت نگارنده است یا شاید هم عصبانیتش.. كه نمی دانم از كجاست!؟ یکی از عوامل سریال پروانه در جواب خبر گاف‌های این سریال جوابیه نوشت.
مرضیه وزیری مقدم: در روزهای گذشته یادداشتی به نقل از کافه سینما خواندید که چند گاف سریال پروانه را برشمرده بود. مرضیه وزیری مقدم با ارسال یادداشتی برای این سایت، به این اشکالات پاسخ داده است:

چندروزی است از اتمام سریال پروانه می گذرد و حاشیه‌های مختلف آن را در سایتها و خبرگزاریهای مختلف خواندم... اما این مطلب جای پاسخ داشت که با اجازه آقای سامان به آن پاسخ داده شد..

سایت سیمرغ در انتقاد به مجموعه «پروانه» یادداشتی را نوشته است:

من هم مانند بسیاری از این مردم که هنوز رشتۀ الفتشان کاملاً با رسانۀ ملی!!! قطع نشده سریال پروانه را دیدم. البته اعتراف میکنم همان کلاهی که در مورد کلاه پهلوی سرم رفت، اینجا هم سرم رفت. کلاه پهلوی را دیدم به خاطر کیف انگلیسی و پروانه را هم دیدم به خاطر ارمغان تاریکی چون هر دو کارگردان در کار قبلی شان موفق بودند. کلاه پهلوی که حسابش جداست اما حرف من سر پروانه است.حدیثی هست که می گوید ارتکاب مکرر یک کار زشت زشتی آن را در نظر ارتکاب کننده از بین می برد و آن کار عادی می شود. این درست حکایت تلویزیون ماست. آنقدر سریالهای بی سروته و بی محتوا تحویلمان داده اند که با دیدن سریالی مثل پروانه، از خوشحالی به احترامش کلاه از سر برمی داریم و آن را ناجی کنداکتور به راستی فقبر و ذلیل سیما می نامیم.

پاسخ: با خواندن این نقد این عبارت در ذهنم آمد :" همه چیز بازیچه نیست " این جمله را پروانه ای گفت که بال‌هایش در دست کودکی بازیگوش جا مانده بود....

یعنی پروانه هیچ چیز زیبایی نداشت كه از زشتی شروع كردید؟ این ادبیات از ابتدا و عنوان نقدتان كاملا مبرهن نیت نگارنده است یا شاید هم عصبانیتش.. كه نمی دانم از كجاست!؟

پروانه را کامل دیدم. سریال تمام شد ولی همچنان ذهن من پر است از سؤال و اینکه حضرات صاحب منصب در سیما مردم را چه فرض کرده اند. البته نگرانی ندارند. آنقدر سریال ماقبل سریال(به قول اقای فراستی) به خورد مردم داده اند که به خودشان اجازه می دهند هر چند وقت هم یکبار کاری کمی پنیر تاریخ گذشته هم روی تکه نان خشکی که دست مخاطب گرسنه داده اند بمالند و انتظار دارند مخاطب حتی نیم نگاهی هم به نان و پنیر و گردوی آن ور آب نداشته باشد.

سریال پروانه دست گذاشت روی احساس مخاطب حساس ایرانی و با استفاده از آن همۀ ضعف های روایی و فنی داستان ضعیفش را پوشاند. فیلمنامۀ این کار سرشار از گاف و شکاف و چاله چوله بود. نقشهای اصلی(نمی گویم شخصیت چون نبودند.) بین تیپ و شخصیت معلق ماندند و نقشهای فرعی هم تیپهای بد و نخراشیده ای درآمدند که منطق درست و حسابی ای در پرداخت و دلیل حضورشان نبود. اینجا جا مجال مطلبی مفصل نیست و بنده سعی میکنم به شماری از پرسشهای بی شماری که فیلمنامه نویس محترم با کم کاری و سهل انگاری خودشان و مسئولان محترم سیما برایمان ایجاد کرده اند اشاره میکنم.

پاسخ: اینكه شخصیت های داستان تیپند یعنی هویت دقیقی ندارند كه بگذاریم به عهده بینندگان ، چرا که نویسنده حتی برای شخصیت فرعی مثل مهران هم كه فقط دو قسمت حضور دارد شناسنامه دقیقی كه در در محدوده داستان نیاز دارد طراحی كردند بقیه كه جای خود دارد..

1- طالبی یک شب به خانۀ پروانه می آید و در یک نگاه عاشق پروانه می شود. این عشق بخصوص از آدمی مثل طالبی باورپذیر نیست. هیچ مقدمه ای وجود ندارد. پروانه چه ویژگی ای دارد که بتواند برای مردی مثل طالبی جذاب باشد. پروانه عاشق امیر می شود چون قبلاً مرد خائن دیده و فداکاری امیر برای زنش جذبش می کند. طالبی چرا عاشق پروانه می شود آن هم در یک نگاه. ساده ترین راه این بود که نویسنده عشق طالبی را ببرد به قبل از سریال و ما از اول ببینیم که طالبی عاشق پروانه است.

پاسخ: كجای داستان اشاره شده كه طالبی در یك نگاه عاشق او شده؟ طالبی كسی است كه فعالیت های اطلاعاتی دارد پس می تواند او را یكسویه بشناسد و عاشقش بشود.. نكته دیگر در مورد عاشق شدن اینكه عاشقی زیاد ربطی به معشوق ندارد به قول تصویربرداراین سریال آقای افسری عشق موهبتی است كه به عاشق می دهند و این فهمیدنی نیست...واینکه طالبی با پدر رفاقت دارد و ناخواسته از دختر او اطلاعاتی هم دارد .

2- تنها تصویری که ما دهۀ شصتی ها از ساواک داریم از فیلمها و سریال‌های تلویزیونی است و من تا کنون نفهمیده ام که بالاخره ساواک مخوف بوده یا احمق. همیشه تیز و خشن و بی رحم بوده اند و مو را از ماست بیرون کشیده اند و عرصه را برهمه تنگ کرده اند اما در پروانه گاهی خیلی باهوشند و گاهی خیلی احمق. همه جا دنبال پروانه هستند اما هیچ گاه محل قرار امیر و پروانه در پارک لو نمیرود. باور کنیم که ساواک اینقدر احمق است که از عهدۀ تعقیب یک دختر نازک نارنجی برنمیاید

پاسخ: اما تصویر ما از تحقیق و مطالعه شكل گرفته آنها هم مثل همه ،هم باهوش بوده اند هم بی هوش.. اما اینكه محل قرار آنها لو نمیرود را بگذارید به حساب هوش پروانه و امیر كه ساواك را خوب می پیچانند... در سال 54 فشار روی کسانی بود که مسلحانه وارد میدان شده بودند و پروانه و امیر در حاشیه آن سازمان بودند و آن دختر نازک نارنجی به گفته شما خطری برای ساواک نداشت...

۳-از سازمان منافقین هیچ نمی بینیم. همه چیز از طریق دیالوگهای خام و مستقیم و اکثراً ناقص منتقل می شود.امیر تیر می خورد و در شهر سرگردان می شود. یعنی سازمانی با آن دقت و سازماندهی مکانی برای مواقع اضطراری ندارد که نیرویش تا شب سرگردان بماند در شهر؟!؟!؟!

پاسخ: قرار نبوده از سازمان مجاهدین چیزی بیشتر از نیاز داستان ببینید.. اگر جایی از داستان به دلیل كم بودن این اطلاعات از سازمان مجاهدین نا مفهوم بوده حق با شماست...دیالوگ های خام را هم مشخص كنید بد نیست.. به اندازه كافی كنش و واكنش از سازمان می بینیم اكثر گره های داستان توسط آنها بوجود می آید...

خیر مكانی نداشته اند به خاطرات عزت شاهی و احمد احمد و سایرین مراجعه فرمایید..

4- مضحک ترین قسمت ماجرا در همان قسمت تیر خوردن امیر بود و من به خودم امیدواری دادم که اشتباه تدوین بوده و نه گاف فیلمنامه. قبل از ظهر امیر تیر می خورد و محمود دستگیر می شود. چندین بار محمود را می بینیم که از سویی به سوی دیگر کشیده می شود به نشانۀ اینکه به طرق مختلف شکنجه می شود، از حال می رود و به هوش میاید و دوباره شکنجه و... بعد از ظهر محمود خانۀ تیمی را لو می دهد و شب هم امیر را سرگردان در پارک می بینیم. چطور باور کنیم که همۀ آن شکنجه ها و لو دادن و .... در نصف روز اتفاق افتاده است.

پاسخ: بله مشی ساواك این بود كه در همان نیم ساعت اول از مجرم اعتراف بگیرند وگرنه آنها به سرعت خانه تیمی را تخلیه می كردند.. پس چیز مضحكی وجود ندارد..

5- امیر و پروانه بعد از فرار به خانۀ مرد روحانی می روند و روحانی بعداً می گوید که ساواک بعد از رفتن امیرو پروانه به خانۀ او رفته است. ساواک از کجا فهمیده باید به خانۀ او برود؟ آیا بیننده حق ندارد بداند. ماجرا وقتی جالب میشود که امیر در تهران هم مرتبا به دیدن روحانی میرود. اگر رابطۀ روحانی و امیر لو رفته چرا روحانی تحت نظر نیست. مگر غیر از این است که امیر اعدامی است و یک آمریکایی را به قتل رسانده است؟!

پاسخ : كمی هم از تخیلتان بهره بگیرید مثلا با پرس و جو می تواند به سید حسن برسد دقت كنید سید حسن وقتی این را می گوید کتف اش را كه گویا از ضرب و شتم ساواك درد گرفته تكان میدهد.. بیننده با هوش می فهمد كه ساواك به راحتی از او نگذشته و می فهمد كه سید حسن از ساواكی ها باهوش تر است كه نخ بدهد.. دوست عزیز اگر ساواك را باهوش تر از این فرض كنیم كه این همه فعالیت قبل از انقلاب شكل نمی گرفت و باید پیرو این نظریه بشویم كه شاه را خود آمریكا برداشت و امام خمینی را آورد..!

6- من بالاخره نفهمیدم شغل پدر پروانه چیست؟ ماجرای دیدارش با شاه و اتفاقاتی که بعد از آن برایش افتاده فقط در جملاتی کوتاه از زبان خودش بیان می شود و ما هم می گذاریم به حساب داستان فرعی بودن و .... چرا او تمام وقت در خانه است؟! اصلا کارش چیست؟ ار تباطش با طالبی چیست؟ اصلاً کار طالبی چیست؟ چرا باید فقط حدس بزنیم؟ پس وظیفۀ فیلمنامه نویس چیست؟

پاسخ: چند راه برای روایت وجود دارد روایت اول شخص و روایت نا محدود و...نویسنده روایت اول شخص را برگزیده است و در این روایت بیننده همانقدر از شخصیت های دیگر می داند كه پروانه می داند نه بیشتر... به شغل او و رفت و آمدهایش هم به اندازه كافی پرداخته شده است ، حتما صحنه شام خوردن او با شاه و رفت و آمدهایش به دربار مضحك می شد وظیفه فیلمنامه نویس این نیست كه لقمه را بجود.. اینطور قوه تخیل و ادراك بیننده غیر فعال می شود .نویسنده نقطه چین های فراوانی در داستان گذاشته است تا بیننده آن را پر كند به این ها چاله چوله نمی گویند.. این احترام به شعور مخاطب است و ایجاد مشاركت فعال در خلق داستان...

7- مرتب به رابطۀ عاطفی بین پروانه و پدرش اشاره می شود اما هیچ کدام دنبال راهی برای دیدن هم نمی گردند. چرا؟ بخصوص پدر که به شدت منفعل است.

پاسخ: رابطه عاطفی خوبی بین آنها نیست.. اگر بود پروانه شاید پروانه به این سادگی از خانه دل نمی كند...

8- عاطفه بالاخره عاشق که می شود؟ قبل از آن به پروانه می گوید مردی عاشقش شده و او عشق را سد راه می داند اما بعد خودش به عاشق شدنش اعتراف می کند. بالاخره چه کسی عاشق او شده است؟

پاسخ: نیازی نبود بدانیم عاشق چه كسی می شود.. مهم این است كه او برای خدمت به اهداف سازمانی از حدود اخلاقی عبور می كند و دچار توهم عشق می شود عاشق كه خودش را نمی كشد.. تنها رابطه مثلثی ظریف بین عاطفه كسی كه به خانه اش رفت وآمد می كند و فرهاد است.. كه از كنش و واكنش ها می توان فهمید سر این موضوع قشقرقی به پا شده و عاطفه این میان ویران می شود.. بازهم بیننده می تواند نقطه چین ها را پر كند..

9- در قسمت آخر خانه محاصره می شود. قبل از آن طالبی از لو رفتنشان خبر داده ولی امیر به گونه ای حرف می زند که انگار محاصره کننده ها از اعضای سازمان هستند. مگر در آن خانه که قبلاً هم شناسایی شده چند نفر زندگی می کنند که نیاز به ان همه لشکر کشی باشد؟ و تازه آن چه جور محاصره ای است که پروانه به راحتی و بدون دیدن حتی یک مأمور فرار می کند و دوباره هم به همان راحتی برمی گردد؟ یاداشتی که کنار بچه میگذارد حاوی چه مطلبی است؟ اصلاً چگونه لو رفته اند؟ اشرف دوسره بازی کرده است یا پدرش با ساواک همکاری کرده است یا تلفنشان کنترل شده است؟ یا.... آیا بیننده حق ندارد بداند؟

پاسخ: همانطور كه قبلا در خط مشی سازمان نشان داده شده رضا شخصیتی كه امیر را تعقیب می كند بالاخره جای او را پیدا می كند.. و قطعا به ساواك اطلاع می دهد.. شما از دشمن فقط چراغ ها را می بینید نه یك لشگر را.. به این ترتیب دشمن مجهول می ماند و مخوف تر این كاملا عمدی است .آقای سامان خیلی هنرمندانه به تصویر کشیده است که بدانیم دوست و دشمن معلوم نیست.. و این نكته كمی نیست...اگر دقت كرده باشید امیر با تمام وجود تلاش می كند تا سر دشمن را گرم كند تا پروانه بگریزد که آسان هم فرار نكرد..موقعیت های مکانی و زمانی سال 54 را درنظر داشته باشید !

موضوع یادداشت می تواند جواب سؤال بعدی باشد یاداشتی كه مثلا بواسطه آن بچه را به سید حسن برسانند و به نرگس.. واقعا حدس زدنش هوش زیادی نمی خواهد..

10- بچه چگونه به نرگس می رسد؟

و اینکه چرا بچه یک سالش می شود اما هنوز اسم ندارد یا شاید ما مثل موارد بی شمار قبلی قابل نیستیم که بدانیم.

پاسخ: بچه شش ماهه و یك ساله خیلی فرق می كنند.. و اینكه شما اسمش را نمی دانید به معنی آن نیست كه اسم ندارد یعنی اینكه فیلمنامه نویس نخواسته به اسم دیگری فكر كنید جز همان فسقل.. مثل انقلابمان.. كه هنوز نوپاست.. و راه درازی در پیش داریم تا بشود آنچه باید..

انشالله...



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: caffecinema.com



مطالب پیشنهادی:
نامه جالب دختر علیرضا افتخاری به عزت‌الله انتظامی
گاف‌های سریال «پروانه» در تلویزیون ملی!
«اصغر فرهادی» با 28 ستاره فعلا در رتبه دوم فیلم‌های جشنواره کن! + لیست
بازیگرانی كه هم درد «آنجلینا جولی» هستند + تصاویر
عکس‌هایی برگزیده از چهارمین شب جشنواره کن 2013