به هر حال می‌بایست سریال‌های داستانی (تخیلیِ) تلویزیون نیز از راه می‌رسیدند (که سرانجام رسیدند) اما نخستین سریال‌های تولید تلویزیون در سال‌های بعد از انقلاب نیز به تبع حال و هوای آن زمانه، درباره انقلاب بود.

 در شماره‌های پیشین، اشاره کردیم که سال‌های اول انقلاب اسلامی و بویژه ماه‌های نخست آن تلویزیون سریال‌های خاص خود را داشت؛ به این معنی که بیشتر آدم‌ها به ضرورت حال و هوا و فضای – بشدت – خاص آن روزگار، مسائل و اخباری را داشتند که باید به جد و جهد، آنها را دنبال می‌کردند و پیگیری تازه‌ترین رخدادها در هر بخش مورد علاقه آنها (که سیاسی بودن، تقریباً ویژگی نخست و وجه مشترک همه آنها بود) به دنبال کردن یک سریال داستانی، اما صددرصد واقعی (و بشدت مستند) ترجیح داشت.
به هر حال می‌بایست سریال‌های داستانی (تخیلیِ) تلویزیون نیز از راه می‌رسیدند (که سرانجام رسیدند) اما نخستین سریال‌های تولید تلویزیون در سال‌های بعد از انقلاب نیز به تبع حال و هوای آن زمانه، درباره انقلاب بود...

***

ایرانیان در بیش از یکصد سالی که از اختراع هنر هفتم می‌گذرد، همواره علاقه داشته‌اند داستان فیلم‌ها یا سریال‌های تلویزیونی‌ را که می‌بینند به صورت شفاهی و سینه به سینه برای دوستان، بستگان و آشنایانی که احیاناً آن‌ اثر بخصوص را ندیده‌اند، تعریف کنند. این سنت که ریشه در علاقه دیرینه ما به رسم و آیین داستان‌گویی و داستان‌سرایی (مانند قصه‌های شب که مادران تعریف می‌کردند تا فرزندشان بخوابد با ورود سینما و تلویزیون به ایران بسرعت خود را بروز داد و در خدمت این دو تازه‌وارد درآمد.

هرچند در سال‌های اخیر با گسترش امواج مدرنیته و به خود خلیدن آدمی، این سنت زیبا و انسانی نیز جای خود را به ـ مثلا ـ نشستن به تنهایی پای رایانه و گذراندن وقت با فضای مجازی داده و ما را بیش از پیش از همدیگر دور داشته است. این‌ مقدمه را چیدم تا به یکی از نخستین سریال‌های بعد از انقلاب بپردازم که رمز موفقیتش چرخیدن اوصاف و بخش‌های مختلف داستان آن در دهان بینندگان بود، برای آنها که آن را نمی‌دیدند یا کمتر در جزئیاتش دقت می‌کردند...

***

ساختن سریال‌های داستانی، با مضمون‌هایی متناسب با روزگار نو و از آن مهم‌تر، آثاری که با فضای انقلابی و نظام جدید، هماهنگ نشان دهد و ضوابط جایگزین شده با سال‌های قبل در آنها رعایت شود، هر چند کمی دیر، اما بالاخره در تلویزیون سال‌های بعد از انقلاب اتفاق افتاد. شاید تا حدی طبیعی جلوه می‌کرد که نخستین این سریال‌ها با مضمون‌های انقلابی ساخته شود و «شاه‌دزد» در زمره ‌چنین آثاری بود. «شاه‌دزد» در دومین سالگرد پیروزی انقلاب به کنداکتور اولین سری پخش خود رسید و پس از بهمن ماه 1359، با توجه به استقبال زیادی که از آن به عمل آمد، بسرعت تکرار چندباره نمایش آن شروع شد.

متن شاه‌دزد را احمد نجیب‌زاده نوشته بود و خودش آن را کارگردانی کرد. نجیب‌زاده از آدم‌های باسابقه سینمای قبل از انقلاب بود که بیشتر ترجیح می‌داد در بخش تجاری فعالیت کند. کیفیت و حال و هوای «شاه‌دزد» و دو سه سریالی که وی بعدها ساخت نیز چندان از آن فضا دور نبود (البته با در نظر گرفتن ضوابط و شرایط روز)، اما یکی به‌دلیل مطرح کردن سوژه‌هایی که باب روز بود و همواره نقل‌های جمع‌های جامعه پیرامون آنها شکل می‌گرفت و دیگری به سبب پرداخت عامه‌‌پسندانه آن سوژه‌ها که مخاطب عام را خوش می‌آمد، آثار نجیب‌زاده در تمام آن سال‌ها اقبال می‌یافت.

مجموعه تلویزیونی «شاه‌دزد» در قالب پنج ـ شش قسمت ساخته شد و قصه آن، روایتگر ماجرای زن و شوهری سودجو و فرصت‌طلب (با بازی محمد مطیع و مهین شهابی) بود که سعی می‌کردند با گول زدن عده‌ای از رجال درجه دو و سه وابسته به رژیم سابق، آنها را تلکه کنند، پولی به جیب بزنند و در نهایت از کشور بگریزند، ولی خیلی زود لو می‌روند و دستگیر می‌شوند. عجیب این‌که برای گریز از انگ سیاسی‌بودن که به هر حال با نوع کلاهبرداری و ارتکاب جرمشان نزدیکی‌هایی دارد ـ و در واقع فرار از مهلکه محکومیت‌های سنگین ـ در همان بدو دستگیری به هدف‌شان از دست یازیدن به این جرائم و بزه‌های انتسابی اقرار می‌کنند و خود را افرادی غیرسیاسی معرفی می‌کنند!

تهیه‌کنندگان «شاه‌دزد» نجیب‌زاده به همراه نصرت‌الله دستمردی بود. نعمت‌الله گرجی، سروش خلیلی، فخری پازوکی، سروش خلیلی، کیومرث ملک مطیعی، سعید امیرسلیمانی و اصغر سنجری نیز دیگر نقش‌های سریال را بازی می‌کردند که بسیاری از آنها برای تماشاگران قدیمی، چهره‌های آشنایی به شمار می‌رفتند و پخش این سریال باعث تجدید دیدار بینندگان با برخی از همین بازیگران محبوب‌شان شد. در این میان زنده‌یاد اصغر سنجری که نسبت به بقیه بازیگران «شاه‌دزد» کمتر شناخته شده بود، با همین سریال بخوبی خود را به تماشاگران میلیونی تلویزیون شناساند. در ادامه نیز در فیلم‌های سینمایی «مرز» و «مرگ سفید» بازی کرد اما متأسفانه اجل مهلتش نداد و درگذشت زودهنگامش به او فرصت نداد تا از موقعیتی که پس از سال‌ها به آن دست یافته بود، بهره ببرد.

زنده‌یاد گرجی نیز نقش یک آبدارچی درباری را ایفا می‌کرد و با دیالوگ مشهورش «بزنید تو گوشم!»، هر بار که آدم‌های وابسته به رژیم سابق از او درخواستی می‌کردند، می‌کوشید منظور خود را (درخصوص گرفتن دستخوش از آنها) با گفتن همین تکیه‌کلام منتقل کند و «حق و حساب» بگیرد. گفتن دیگر تکیه‌کلام مشهور سریال را نیز زنده‌یاد ملک‌مطیعی بر عهده داشت که بسرعت، ورد زبان افراد کوچه و بازار در دنیای خارج از سریال شد. کاراکتری که ملک‌مطیعی نقش آن را بازی می‌کرد، چندان سر و زبان‌دار نبود و به همین دلیل زیاد نمی‌توانست در بحث‌هایی که درمی‌گرفت وارد شود، پس به ناچار در پایان صحبت هر کسی، می‌گفت: «بنده هم می‌خواستم همین را عرض کنم.» گاهی هم این دیالوگ را در انتهای دو سخن نسبتا متضاد از دو نفر متفاوت، می‌گفت و اسباب خنده بینندگان را فراهم می‌کرد. وجود همین صحنه‌ها و ـ بیشتر ـ دیالوگ‌های خنده‌آفرین بود که باعث تعریف‌های شفاهی و بازگویی آنها از سوی تماشاگران در روزهای بعد از نمایش هر قسمت برای همدیگر می‌شد؛ از جمله در یکی از تکرارهای پخش سریال در شب‌های نوروز یکی از سال‌های بعد از نمایش نخست «شاه‌دزد» رخ داد (اگر اشتباه نکنم نوروز 1361). نیک می‌دانیم نوروز آن سال‌ها چه حال و هوایی و آدم‌ها چه صمیمیتی با همدیگر داشتند. هنوز دیدارها حکم رفع تکلیف و «از سر واکنی» با فاصله عید تا عید نداشت و همگان شادی‌های‌شان را با هم تقسیم می‌کردند. در چنان شرایطی بود که سریالی با کیفیت حداقل «شاه‌دزد» به دل‌ها می‌نشست و حتی اوصاف لحظات داستانش دهان به دهان می‌چرخید، خنده می‌ساخت و دیگرانی را که از تماشای آن محروم بودند کنجکاو دیدنش می‌کرد.

***

با این توفیق و همچنین تأییدی که نجیب‌زاده از مسئولان و بینندگان تلویزیون به شکل توأمان دریافت کرد، بسرعت دست به کار ساخت دومین سریال بعد از انقلابش شد. «اشک تمساح» نیز کمابیش حال و هوای سریال قبلی را داشت و داستان آن درباره مردی به نام فضایلی (ولی‌الله شیراندامی) بود که می‌کوشید با ایراد چند سخنرانی و مصاحبه مطبوعاتی، خود را چهره‌ای انقلابی معرفی می‌کند تا بتواند به این طریق، پست و مقامی کسب کند و به سرپرستی سازمانی دولتی منصوب ‌شود.

فضایلی قبل از هر چیز، مدیر کل حسابداری وزارت دربار شاه را که محمدعلی شاه‌دوست (با بازی حسین پرورش) نام دارد، احضار می‌کند. شاه‌دوست بشدت از این برخورد می‌ترسد و فرار می‌کند، اما به هر حال مجبور می‌شود خواسته فضایلی را بپذیرد. در نهایت، با اضطراب‌هایی که شاه‌دوست و خانواده‌اش پشت سر گذاشته‌اند، دست فضایلی رو می‌شود و ماجراها پایان می‌یابد.

اینکه گفتیم در واقع اشاره به پایان زودهنگام سریال است، چرا که «اشک تمساح» در نخستین و آخرین پخش خود، واکنش‌هایی را برانگیخت و گویا به چنین دلایلی مسئولان وقت تلویزیون، مجبور شدند تا حدی سر و ته سریال را جمع کنند و با هدف فاصله گرفتن از آن حاشیه‌ها پخش آن را زودتر از ارائه همه قسمت‌هایی که ساخته یا آماده شده بود به پایان برسانند. نجیب‌زاده در«اشک تمساح» می‌کوشید از جذابیت‌هایی که در سریال قبلی‌اش امتحان خود را پس داده بودند سود ببرد. منوچهر حامدی، مظفر سلطانی، نعمت‌الله گرجی، جمشید لایق، کیومرث ملک مطیعی، توران مهرزاد، آزاده پورمختار، روح‌انگیز مهتدی، محمد ورشوچی و مریم فرخ‌نیا از دیگر بازیگران سریال بودند.

همچنان که گفتیم، بازپخش نشدن این سریال برای همیشه آن را به بایگانی فرستاد و باعث شد تا بسیار زودتر از حد معمول از خاطرها محو شود. صحنه‌هایی از سریال، گویا زمانی تصویربرداری شده بود که هنوز حجاب در جامعه فراگیر نشده بود یا دست کم می‌شد (بیشتر) در سینماها و (کمتر) در تلویزیون بانوانی را با حجاب معمول در سال‌های قبل از انقلاب مشاهده کرد. وجود چنین صحنه‌هایی در زمان پخش که رعایت حجاب، به شکل جدید درآمده بود، واکنش‌هایی را برانگیخت. مضاف به این‌که هنوز بحث جداسازی گریم بازیگران مرد و زن و اجرای گریم بانوان از سوی چهره‌پرداز بانو جدی گرفته نشده بود و همین مسأله (وجود نام گریمور مرد در تیتراژ «اشک تمساح») حساسیت‌هایی را برانگیخت و در نهایت به تفکیک مجریان گریم در تلویزیون و حتی سینمای ایران انجامید.

بازیگر اصلی سریال، حسین پرورش از تحصیل‌کرده‌های بازیگری و تئاتر در ایران بود. او متولد سال 1315 بود و ضمن تدریس هنر در دانشگاه‌ها گوشه چشمی هم به سینما و تلویزیون نشان می‌داد. در سال پایانی رژیم پیشین، فیلم «کلاغ» ساخته بهرام بیضایی با بازی پرورش در نقش نخست به نمایش درآمد. پس از انقلاب نیز در فیلم «آفتاب‌نشین‌ها» نخستین ساخته مهدی صباغ‌زاده که با همراهی فریدون جیرانی، غلام‌رضا موسوی و بیژن امکانیان در تعاونی ایفافیلم تولید شد، بازی کرد.

با موفقیت سریال «اشک تمساح» فیلم بعدی‌اش «نقطه ضعف» ایفای نقش کرد و توانست نخستین بازیگری نام گیرد که در تاریخ جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر مرد نقش اول را دریافت کرد. (بهمن ماه 1362) از آن پس نیز دیگر خبر چندانی از این بازیگر کارکشته شنیده نشد.

بازیگر نقش فضایلی (شیراندامی) نیز به پشتوانه تجدید شهرتش با سریال «اشک تمساح» و همچنین پیشینه خوبی که در تئاتر و سینمای متفاوت و غیربازاری قبل از انقلاب داشت (از جمله سریال به یادماندنی «دلیران تنگستان» که پس از انقلاب نیز پخش شده، هنوز هم به نمایش درمی‌آید و در شماره‌ای جداگانه به آن خواهیم پرداخت)، در سینمای جدید ایران پرکار ظاهر شد. فروش خوب فیلم «دادا» که یک سال قبل از «اشک تمساح» به نمایش درآمده بود فضا را برای گسترش فعالیت‌های شیراندامی در بازیگری فراهم ساخته بود. فیلم انقلابی «پرونده» به همراه آثاری همچون «سمندر»، «شیر سنگی»، «گمشدگان»، «دو سرنوشت»، «وسوسه»، «ماه عسل»، «شب دهم»، «گالان»، «قرق»، «محبوبه»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانه‌ای روی آب» و «جایی برای زندگی» از فیلم‌های بعدی او بودند. یکی از آخرین نقش‌آفرینی‌های شیراندامی در سریال «مختارنامه» بود که با بازی خوبش در نقش سلیمان صرد خزاعی همگان را به وجد آورد.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: sima.jamejamonline.ir

مطالب پیشنهادی:
مردم برای سیروان خسروی سنگ تمام گذاشتند
انتقاد پسر سیمین بهبهانی از اخبار نادرست در مورد مادرش
این ستاره‌های هالیوودی خانواده‌ های پرجمعیت دارند + عکس
یک سریال جدید از امشب روی آنتن شبکه یک
ابراز همدردی نیکی کریمی با سیمین بهبهانی