چهارمین فصل از سریال- درام فانتزی «بازی تاج و تخت» از ششم آپریل 2014 روی آنتن شبکه تلویزیونی اچ بی او امریکا رفته است.
مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت»، یکی از پرطرفدارترین سریال های چند سال اخیر است که از سال 2011 روی آنتن شبکه اچ‌بی‌او امریکا رفته و مخاطبان بی‌شماری را در سراسر جهان با خود همراه کرده است. این درام حماسی فانتزی و خیال‌پردازانه، براساس اقتباسی آزاد از پرفروش ترین مجموعه داستان‌های فانتزی «ترانه آتش و یخ» اثر جورج آر. آر. مارتین ساخته شده است.

دیوید بنیوف و دی. بی. وایس، سازندگان اصلی این مجموعه، تاکنون 4 فصل 10 اپیزودی را از این سریال ساخته‌اند که پخش فصل نخست آن از 17 آوریل 2011 در آمریکا آغاز شد و در سال‌ های بعدی فصل های دوم و سوم آن هم روی آنتن رفت.
فیلمبرداری بخش عمده ای از این مجموعه در استودیو پینت هال بلفاست انجام شده، اما اپیزودهایی از آن در لوکیشن هایی در ایرلند شمالی، مالت، اسکاتلند، کرواسی، ایسلند و مراکش گرفته شده اند.
این سریال از آخرین پروژه های عظیم و پرهزینه ای است که در ژانر فانتزی ساخته شده است. البته جوایز متعددی که در امی، گلدن گلوب و دیگر رویدادهای مهم سینمایی- تلویزیونی چند سال اخیر درو کرده، پاسخ شایسته ای است به انتظار آنانی که از همان زمان پخش نخستین قسمت های سریال، آن را مورد پسند و استقبال تماشاگران و منتقدین دانستند؛ هر سه فصل اول تا سوم، برای برجسته ترین سریال درام primetime نامزد جایزه امی شدند، جایزه هوگو را برای بهترین عرضه دراماتیک Presentation و گلدن گلوب را برای بهترین سریال- درام تلویزیونی از آن خود کردند. پیتر دینکلیج نیز موفق به دریافت جایزه نقش مکمل مرد امی و گلدن گلوب برای ایفای نقش تیرین لنیستر شد.

*داستان
«بازی تاج و تخت» در روایت و پردازش قصه، چندین خط داستانی از مجموعه رمان «ترانه آتش و یخ» را دنبال می‌کند و آنها را در قالب داستانی واحد با هم درمی آمیزد که تمامی اتفاقات آن در صدر قلمروهای خیالی- فانتزی هفت پادشاهی وستروس و اسوس روی می دهد. این مجموعه تلویزیونی در واقع تاریخچه نبردهای خشونت‌بار دودمان‌های اشرافی وستروس را در مدیوم تلویزیون به تصویر می کشد؛ نجیب زادگانی که در جریان یک جنگ داخلی می‌ کوشند برای به دست آوردن تاج آهنین هفت پادشاهی بر یکدیگر فایق آیند. تصویر تهدیدهای زمستان قریب الوقوع و موجودات افسانه‌ای شمال و تلاش‌های آخرین تبعیدی بازمانده از پادشاه مخلوع برای بازستاندن تاج پادشاهی ازدیگر خطوط اصلی داستان «بازی تاج وتخت» است. با پیشرفت قصه در فصول بعدی سریال، مدعیان جدیدی در سرزمین‌های یخی شمالی و اقلیم شرقی اسوس سربرمی آورند و مبارزین خسته را با تهدیدهای تازه ای مواجه می سازند.

بیشتر شخصیت‌ها، صحنه پردازی‌ها و المان‌های داستانی این مجموعه برگرفته از دوره‌های مختلف تاریخ اروپا هستند؛ چنانچه بخش اصلی داستان جان گرفته از جنگ رزها در انگلستان است که در سال های 85 میلادی بین دو خاندان اشرافی‌ لنکستر و یورک است روی داد، با این تفاوت که در این مجموعه، نبرد اصلی میان دو خاندان لنیستر و استارک درمی گیرد و جریان می یابد. برخی از کارکترها، نبردهای شوالیه‌ای و لوکیشن هایی مثل رزمگاه ها و قلعه‌ها در قلمرو وستروس، نماد روشنی از دوران نخست قرون وسطی در اروپای غربی هستند؛ به عنوان مثال شخصیت سرسی Cersei از ایزابلا، ملکه فرانسه (1925میلادی) الهام گرفته است. دیوار هادریان، سقوط روم و افسانه آتلانتیس (والریا باستانی)، آتش یونانی بیزانسی‌ها (وایلدفایر)، حماسه ایسلندی عصر وایکینگ‌ها (آیرون‌بورن‌ها) و ایل مغول (دوتوراکی‌ها) که با نشانه‌هایی از جنگ صدساله (1337-1453 میلادی) و رنسانس ایتالیایی (1400-1500 میلادی) از دیگر عناصر واقعی در تاریخ اروپا هستند که به شکل هوشمندانه و ظریفی در پس میزانسن ها و تار و پود سناریو تعبیه و گاه ترکیب شده‌اند؛ چنانچه باید اذعان داشت که داستان محبوبیتش را وامدار مهارت مارتین در ترکیب این عناصر ناهمگون و نامتجانس در یک کلیت یکپارچه است و تا حدی آن را باورپذیر پرداخته که سطح آن را از یک درام ساده سریالی تا جایگاه یک تاریخ جایگزین و معتبر برای بیننده ارتقاء می‌دهد. در حقیقت این مجموعه داستانی می کوشد تا از میان کاراکترها و شخصیت های مبهم، چند بعدی و پیچیده، موضوعاتی چون سلسله مراتب اجتماعی، صداقت، فساد، دین و مذهب، جنگ داخلی و جرم و جزا را واکاوی کند.

*رمان اصلی
«بازی تاج و تخت» نخستین کتاب از مجموعه رمان فانتزی- حماسی «ترانه آتش و یخ»، اثر نویسنده آمریکایی جورج آر. آر. مارتین است که نخستین بار در 6 اوت 1996 منتشر شد. این رمان در سال 1997 برنده جایزه لوکاس و نامزد دریافت جایزه جهان فانتزی شد. در سال 1998 نیز نامزد دریافت جایزه نبولا شد. رمان کوتاه «خون و اژدها»، برگرفته از بخش دنریس تارگریان این کتاب نیز برنده جایزه هوگو در رشته بهترین رمان کوتاه شد. نیویورک تایمز در ژانویه 2011 نام بازی تاج و تخت را در فهرست آثار پر فروش آمریکا منتشر کرد و طی فقط چند ماه، در ژوئیه همان سال به رتبه اول این فهرست رسید.

*جوایز و نامزدی‌ها
•    جایزه لوکاس – بهترین رمان (فانتزی) (برنده) – (1997)
•    جایزه جهانی فانتزی - بهترین رمان (نامزد) - (1997)
•    جایزه هوگو - بهترین رمان کوتاه برای خون و اژدها (برنده) - (1997)
•    جایزه نبولا - بهترین رمان (نامزد) - (1997)
•    جایزه اگنوتوس - بهترین رمان (خارجی) (برنده) - (2003)

*بازی تاج و تخت: (فصل چهارم)
چهارمین فصل از سریال- درام فانتزی «بازی تاج و تخت» از ششم آپریل 2014 روی آنتن شبکه تلویزیونی اچ بی او امریکا رفته است. محوریت اپیزودهای این فصل نیز رمان هایی از مجموعه «ترانه آتش و خون»، خصوصا بخش دوم آنها «توفان شمشیرها» است که المان های قابل توجهی را نیز از «ضیافت سرخپوستان کرو» و «رقص با اژدها» وام گرفته است.
یکسال پیش در آپریل 2013 بود که شبکه اچ بی او از ساخت فصل چهارم در 10 قسمت خبر داد. عمده قصه‌پردازی بازهم بر عهده دیوید بنیوف و دی. بی ویس، سازندگان اصلی این سریال بوده که سناریوی 7 اپیزود از این فصل را نگاشته اند؛ این در حالی است که بریان کاگمن و جورج آر.مارتین، خالق مجموعه رمان اقتباسی نیز نویسنده سه اپیزود دیگر این فصل بوده اند. این سریال در یک پروژه فشرده 136 روزه در ایرلند شمالی، ایسلند، دوبرونیک و لوکیشن‌ های جدیدی در کرواسی فیلمبرداری شد و تا ماه نوامبر همان سال آماده تدوین شد.
الکس گریوز، میشل مک لارن، الیک ساخاروف و نیل مارشال از کارگردانان شناخته شده ای بودند که در این فصل با بنیوف و ویس همکاری داشتند.

1-    دو شمشیر
2-    شیر و رز
3-    Breaker of Chains
4-    وفادار به سوگند
5-    نخستین حرف از نام او
6-    قوانین خدایان و بشر
7-    مرغ مقلد
8-    کوه و افعی
9-    دیده بانان دیوار...

*عناوین  قسمت های فصل چهارم از سریال «بازی تاج و تخت» هستند.
نکته حائز اهمیت درباره فصل چهارم اینست که سری جدید از تصویر این میزان ظلم و خشونت که نویسنده کوشیده تا آن را در پس واژه ها و عبارات قصه اصلی مستتر کند، ابایی ندارد. با این وجود نگاهی حساس و باریک بین به اوج گیری میزان سبعیت عناصر وحشی و ددمنش خود دارد؛ چراکه وقتی پای خشونت‌ های بی پرده، فساد و بلاهت شخصیت ها به میان می آید، این اپیزودهای اقتباسی از جهاتی پای را فراتر از چارچوب های کتاب می گذارند، خطوط قرمز را رد می کنند و گاه حتی کاراکترها را به سوی تباهی گسیل می دارند و در هر صورت مصمم اند با زبان تصویر مخاطب را مجاب کنند که انسان ماندن در وستروس، تا چه حد دشوار است!

دراپیزود Breaker of Chains اما یک تغییر رویکرد و چرخش ناگهانی دیده می شود. رویدادها چنان از پی هم می آیند و می روند که به ناگاه و بی اختیار در انتظار توبیخ شخصیت های منفی داستانیم؛ چیزی که به نظر می رسد در قسمت های بعدی از اصرار بر آن صرف نظر شده است. در بسیاری از فضاهای داستانی فصل چهارم، خلاهای روایی بی شماری دیده می شود که سبب ابهام وسردرگمی مخاطب می شود. باید اعتراف کرد که مشکل اصلی این فصل در همین جاست؛ چراکه تلاش شده علاوه بر تغییر همه المان ها و چارچوب های اصلی قصه، همچنان از موضوع محوری منبع تقلید کند. اما از آنجایی که تغییرات جدید با روح و فضای غالب داستان همخوانی ندارد، چنین رویکردی نه تنها پاسخگو نیست که گاه حتی تاثیر معکوس آن دیده و احساس می شود.
به نظر می رسد که حال و هوای متفاوتی بر این داستان و مجموعه حاکم است. حتی با فضاها، میزانسن های متفاوت و گاه کاراکترهای متحول شده ای روبرو هستیم که پویایی و جنب و جوش خاص و متفاوتی دارند. همواره ترس از خطر، ریسک، خشم خانواده‌ها و خدایان با آنها همراه است. این فصل منهای چاشنی زننده عریان‌ گری و خشونتی که احتمالا کارگردان برای بالا بردن میزان جذابیت برای مخاطبان اروپایی-امریکایی طرفدار هیجان به آن افزوده، به لحاظ کیفیت روایی و شخصیت پردازی در حد واندازه های قصه های فصول قبلی است؛ چراکه هم روایت و هم همه شخصیت ها به گونه ای با هدفمند، و پیچیده پرداخته شده اند که همواره رد سئوال بی‌جوابی را در ذهن مخاطب به جای می‌گذارند تا هم پتانسیل کشاندن او را در اپیزودهای بعدی ایجاد کنند و هم جذابیت خود را برای تماشاگر حفظ کنند. با این وجود هریک به واسطه ای درگیر قید و بندهایی است که برایش محدودیت ایجاد می‌کند؛ به عنوان مثال جان اسنو در این فصل تا اندازه‌ای درگیر کار و محدود به مشغولیت هایش است که نمی تواند با مهاجمینی که از جنوب آمده اند،  روبرو شود و ناگزیر باید در انتظار قاصدانی بنشیند که برای کروزها خبر می آورند.
سم نیز از یک سو پایبند به سوگندش به پرهیزکاری و پارسایی است که خود آن را خویشتن داری می خواند و از سوی دیگر در حفاظت و مراقبت از Gilly احساس ترس و ناتونی می کند. Gilly هم در قید ضعف و آسیب پذیری خود به عنوان یک زن، در یک جامعه و دنیای مرد سالارمحدود است.
تایرن اما به اتهام گناهی ناکرده، در زندان کینگز لندینگ در بند غل و زنجیرهای واقعی است. در سکانسی بسیار تاثیرگذار که در آن او و پاتریک، سرباز زیردستش حضور دارند، لحظاتی جز دوربین، قصه نیز تمرکزش را از تایرن می رباید و روی پاتریک زوم می کند؛ او نیز دربند خودشیفتگی است اما با این وجود صادق است؛ به تایرن عشق می ورزد، او را می ستاید و حتی اگر به قیمت مرگش تمام شود، هم به او خیانت نمی کند. البته جز خودشیفتگی، صداقت او هم به نوعی برای شخصیت اش محدودیت ایجاد می کند.

در اقلیم شرق اما دانایریز نزد قهرمان مرین می‌آید و با خود و او عهد می‌بندد که بندها را از پای بردگان سیتی استیت بازگشاید  و عدالت را برای حکمرانان ظالم و ستمگر آنها به ارمغان بیاورد.
نکته دیگر حضور عجیب ترین زوج این نمایش است؛ آریا و هوند! ساندر کلگان که آریا را به اسیری گرفته، در واقع ناجی اوست! آیا می‌تواند بر اسبش سوار شود، اما همه راه‌ها برای فرار و عصیان او بسته است و یارای نجات خود را ندارد. در واقع زنجیرهای روایی در اینجا هم وجود دارند اما به سختی می‌توان آنها را تعریف کرد. مهمترین ویژگی این دو کاراکتر پویایی و تکاپوی منحصر بفرد آنهاست! آریا شوخ طبع، خوش قریحه و زیرک است و هوند جاودانه و به طرز غیرقابل باوری واقع گراست! شخصیت‌های آنها می‌توانند تاثیرگذاری بیشتری برهم داشته باشند اما به نظر نمی‌رسد که هیچ یک تمایلی به تاثیرپذیری و آموختن نکات مثبت از هم، از خود نشان دهند. با این وجود آریا رفته رفته معنای آزادی، رهایی و نجات را می آموزد. چنانچه ساندر با ریشخند از او می پرسد «آنها چند سرباز را باید جلوی تو سر ببرند، تا به درنده خویی‌شان ایمان بیاوری؟!! »
اگر تمایل دارید که «بازی تاج و تخت» را بازی کنید، یا باید آنقدر جسارت مبارزه برای برنده شده را به خود بدهید یا ناگزیر به شکست تن دهید. به هرحال خرده جنایت‌ها و دله دزدی شما در این جریان در مقابل آنچه هر روز در وستروس اتفاق می افتد، حتی به چشم نمی آید.
یکی از اپیزودهای این فصل به مفاهیم آزادی و اسارت اختصاص یافته و تاکید دارد که همیشه هم این دو مفهوم با هم متضاد و متناقض نیستند و گاه اسرات به معنای آزادی است! شاید برخی سکانس‌های این اپیزود با اتفاقاتی میان جیمی و سرسی بهتر و جذاب تر از کار درمی آمد، اما شاید هم حرف قصه تحت الشعاع هرزگی لجام گسیخته ای که در این فصل ازآنها دیدیم، قرار می گرفت!
از دیگر کاراکترهایی که می توان به آن اشاره کرد تامن است که برخلاف تایوین ظالم و بی چارچوب، پادشاه خوب، عادل، خردمند، منطقی و معقولی است. تایوین اسیر حس خودبزرگ بینی، خود شیفتگی و خودبرتربینی است که سبب می شود از بالا به همه نگاه کند و تلاش بی منطقی برای حفظ راه لنیستر از خود نشان دهد، به همین خاطر نیز سعی می کند تا تامن را نیز به سمت و سویی هدایت کند که در راه تحقق هدف نهایی او گام بردارد. جفری هم پادشاه خام، فاسد و روان پریشی است. اما تامن هوشمندتر و آینده نگرتر از اینهاست که مدیریت مصلحت ها را به دیگرانی واسپارد که دغدغه ای جز تامین منافع خود ندارند. با این همه از اخبار جسته و گریخته برمی آید که بودجه سریال به عمر طولانی کینگ تامن قد نخواهد داد و باید ببینیم که سازندگان این سریال تا کجا می توانند تهیه کنندگان و مخاطبین را با خود همراه سازند؟

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: banifilm.ir

مطالب پیشنهادی:
تسلیت نیوشا ضیغمی و دیگر هنرمندان برای واقعه سقوط هواپیما +عکس
طراح این سیمرغ معروف کیست؟ + عکس
داستان: گذشته ات را همیشه به یاد آور!
رونمایی از مجموعه تلویزیونی دردسرهای عظیم + عکس
بازیگر زن هالیوودی که یک ماه مثل مردها زندگی کرد!! + عکس