اشباح در بازار صد ساله + تصویر

در این عکس با خط افق ثابتی روبرو نیستیم و این عکس ما را از فضای عادی خارج می کند.
رویکرد سیاه سفید عکس،فضایی با  کنتراست موزون و شاعرانه ای را خلق کرده است ، به گونه ای که با وجود عناصر متعددی که در عکس وجود دارد و چرخش چشم را باعث میشود با این حال همچنان وحدت خود را حفظ نموده است و این به خاطر داستانی است که این عکس میخواهد برای بیننده بازگو کند.


شبح پاهای عابرانی که شتابان در حال عبورند و از خود سایه ای سیاه را حمل میکنند و  آینه ء موتوری که در بازاری خلوت و قدیمی با طاق های جناقی پارک شده است ونوعی حس پارادوکس رابا دخترکی که وصله ناجوری در این فضا دارد،  القاء می کند و دخترکی که درکانون پرسپکتیو ،قاطع اما  با لبخندی محو ،چون حقیقتی راسخ ایستاده است از دید عکاس" که به نوعی دانای کل این ماجراست و سکونی که کیلومتر انداز با نخوت در تصویر ایجاد کرده است و همچنان شبح پاهای عابرانی شتابان که در حال عبورند...
عابرانی شتابان به سمت دختری که با فضای اطرافش بی تناسب است با کرکره های مغازه های بسته در دالانی درازو طویل ؛ با کوله ای بر دوش که رفتن او را حکایت می کند یا تردید او رادر نرفتن و ماندن!
و شاید جهت سر او و لبخندش حاکی از دیدن کسی باشد که او رابرای ماندن ترغیب  میکند.
همه اینها برای ما بازگو کننده ماجراییست در حال وقوع .