به گفته یکی از همانها: چون تو طراح پوستر قبل از انقلاب بوده ای، طرح‌هایت رد می‌شوند. یکی‌شان روزی به من گفت: اصلاً به من پول داده اند، کار تو را رد کنم!...
 
نگاهی به گرافیک ایران
گفت وگو با محمدعلی باطنی
محمدعلی باطنی را اهالی و علاقه مندان به سینما به خوبی به یاد دارند. او بیش از سیصد پوستر برای سینمای ایران کار کرده است و بخش انکارنشدنی از تاریخ پوستر فیلم در ایران به شمار می‌رود. از نخستین کارهایش در دهه 40 تا اواخر دهة 70 پوسترهای باطنی ادامه ای بودند بر پوستر نقاشان تبلیغاتی چون‌ هایک اجاقیان، میشا گراگوسیان و محسن دولو. طراحان و نقاشانی که براستی همراهانی صادق برای معرفی فیلم‌های ایرانی بودند. سلیقة عام، تلاش برای فروش بیشتر و جذب مخاطب اساس کار پوستر آنها را تشکیل می‌داد؛ پوسترهایی که به فیلم‌های‌شان می‌آمد و با محتوای آنها هماهنگ بود (هرچند با ساخت فیلم‌های متفاوت و پیشرویی مانند "گاو"، "قیصر"، "طبیعت بیجان" و "رگبار"، پوسترهای‌شان هم تغییر کرد). باطنی با گذر ایام، تغییر ذائقه و افت کیفیت پوستر فیلم چندین سال است پوستری طراحی نکرده، و در آتلیه اش خود را به نقاشی و تدریس سرگرم کرده است. این گفت وگو برای شناخت بیشتر با طراحان و نقاشان پوستر سینمای ایران با وی صورت گرفت.

 

از کودکی و خانواده تان بگویید و تأثیری که بر زندگی هنری تان تاکنون گذاشته.
من در یک خانواهة فرهنگی از پدر و مادری معلم متولد شدم. عمه و عمو و باقی همه معلم بودند. در حال حاضر، خانمم، دخترم و پسرم هم معلم هستند. درواقع، من در یک محیط خیلی فرهنگی رشد کرده ام و بر کارهایم مؤثر بوده.

از مدرسه و دوران تحصیلی‌تان بگویید. چه چیزهایی بیشترین تاثیر را روی شما گذاشت؟
من از همان اول تصویر برایم جلوة عجیبی داشت. بعدها هم که بزرگ تر شدم، با عکس و سینما انس بیشتری گرفتم. شیفته تصویر بودم و همیشه به نقاشی کردن و عکس دیدن علاقه داشتم. به دوربین دسترسی نداشتم، درنتیجه، بیشتر نقاشی می‌کردم. در کرمانشاه، اولین بار با دیدن چند تابلوی نقاشی، جذب آن شدم، علی رغم این که ابزار خوبی هم نداشتم.

تابلوها کار چه کسانی بود؟
آقایی بود به نام گوران که کارمند شرکت نفت کرمانشاه بود. دلی نقاشی می‌کرد و بیشترْ کارهای او بود که من را به خود جذب کرد. خیلی سنتی و اُرژینال بود.

از پوستر فیلم‌ها هم چیزی به یادتان مانده؟
بله؛ چون بیشتر جنبة نقاشی داشتند، یادم مانده. از کارهای آقای اجاقیان یادم می‌آید. پوسترهای خارجی هم خیلی جذبم می‌کرد. پوسترهای ایرانی هم در حد فیلم‌های ایرانی بود. سینما هم اصالتاً مال ما نبود. فیلم‌های خارجی را که دیده ام "اسپارتاکوس"، "باراباس"، "دکتر ژیواگو"، ... بوده که در شروع، پوسترهای شان جذبم کرد. این که من در مسیر طراحی پوستر افتادم، ریشه در همین گذشته دارد. پوستر فیلم‌های تفکری و مجید محسنی را هنوز به خاطر دارم. همینها باعث شد بیشتر به چگونگی این پوسترها انگیزه لازم را پیدا کنم. آن زمان بیشترین تبلیغات فیلم در پوستر بود و بعدها آنونس، تیزور، ... آمد. بعدها که وارد کار تبلیغات فیلم شدم، ارزش پوستر و عکس خوب را در جذب مخاطب، بیشتر درک کردم.

اوایل ورودتان به این حرفه چه طوری بود؟
اوایل که وارد این حرفه شدم، فکر نمی‌کردم این مدت طولانی در کار طراحی پوستر بمانم! بیشتر تئاتر کار می‌کردم. هدفم بیشتر این بود که به اصل سینما برسم؛ اما دیدم می‌توانم از یک جزیی در سینما شروع کنم و این کار را هم به تنهایی انجام دهم. از روی عشق وعلاقه به سمت طراحی پوستر کشیده شدم. اولین کارم برای فیلم "عشق شیشه ای" بود؛ کاری از ساموئل خاچیکیان. سومین کارم هم باز با خاچیکیان بود برای فیلم "معشوقه". آن قدر این پوستر در زمان خودش از نظر فرم و طراحی برای تماشاچی و تهیه کننده جالب به نظر آمد که کار پوسترم گرفت و سرگرم طراحی پوستر شدم. دیگر فرصتی برای رسیدن به باقی کارهای سینما را نداشتم.

چه سالی؟
1342 یا 1344.

چه طوری با خاچیکیان آشنا شدید؟
از همان شروع خاچیکیان را از نظر تکنیکی و سینمایی خیلی می‌پسندیدم. کارش را خیلی قبول داشتم و از طریق او وارد کار طراحی پوستر شدم. خاچیکیان همیشه می‌گفت: من تو را کشف کردم. البته، همیشه دنبال راهی برای ورود به عالم سینما بودم. بیشتر ترجیح می‌دادم کارگردان یا بازیگر شوم، اما پختگی لازم را در خودم نمی‌دیدم. بنابراین، دیدم می‌توانم با طراحی پوستر در کنار سینما بمانم.

قبل از انقلاب هم پوستر می‌ساختید. از جایگاه پوستر در آن دوران بگویید و از کسانی که قبل از شما در این کار بودند. این کار را آن زمان چه طور می‌دیدید؟ چه قدر برای تان جذاب بود؟
خیلی خوب و جذاب بود. یکی از کسانی که باعث جذب من شد، دولو بود که اصلاً برای خودش در طراحی پوستر سبکی داشت. آن دوران هر هنرمندی درهرحال سبکش مشخص بود و حتا بدون امضا هم شناخته می‌شد. اما کار دولو یک تحرک و انقلابی برای من به وجود آورد که این کار را ارزش بیشتری بخشید. سردر فیلم "انسان‌ها" هنوز یادم هست که چه قدر نو و جذاب بود. درهرحال، از اینها بود که کار را یاد گرفتم. من همیشه دنبال یک کار نو و تازه بودم. الآن هم که این کار به اینجا رسیده، باز هم به نظرم باید در شروع یک کار تبلیغاتی یک نو بودن و تازگی وجود داشته باشد.

شما پوستری چون "مهر گیاه" را طراحی کردید که در زمان خودش کار خیلی نوآورانه و پیشرویی بود. چرا دیگر پوسترهای تان این طور نیستند و بیشتر از یک قالب و فرم مشخص پیروی می‌کنند؟
خود من که وارد این کار شدم، یک دید هنری به کار داشتم. این کار را یک کار بکر و نو می‌دیدم. کارگردان فیلم "مهر گیاه"، فریدون گُله، کارگردانی نوپرداز بود. او از من خواست کار غیرمتعارف و نویی انجام دهم. من هم از آن استقبال کردم و طرح زدم. اما تهیه کننده مخالف بود و می‌گفت، این پوستر برای "مقابله با سرطان" خوب است. درصورتی که، من و کارگردان در آن شرایط فکر می‌کردیم آن کار بهترین نتیجه برای فیلم مورد نظر است. تهیه کننده هم نهایتاً برای دل کارگردان این کار را چاپ کرد. بعدها آن کار یادآور یک پوستر غیر معمول شد.
 


این حرکت‌های نو و جدید و متفاوت از جریان کلی پوستر بر چه اساسی اتفاق می‌افتاد: سماجت شما یا کارگردان؟ چه طوری می‌شد که بعضی از پوسترها نوآورانه و ماندگار می‌شدند و بعضی هم نه؟
پوستر نمی‌تواند از فیلم زیاد فاصله بگیرد. بستگی به کارگردان هم داشت، خصوصاً اگر خوب و نوآورانه بود. اما دفاتر پخش و تهیه کنند گان هم حق داشتنند بخواهند سرمایه شان برگردد. برای همین هم بیشتر دنبال کارهایی بودند که بتوانند بفروشند و گاهی برای یک فیلم کارهای متنوعی می‌کردند.

قضیة "چند پوستر برای یک فیلم" چیست؟
مشکل بود در یک کادر و یک ترکیب بندی بتوان سلیقه‌های متفاوتی را جمع کرد. این شد که یک پوستر در جذب قشر عام می‌زدند و یکی برای قشر روشنفکر. درکل، به تبلیغات متنوعی نیاز بود.

شما بیشتر برای چه قشری پوستر می‌ساختید؟
شخصاً تا نود در صد سینما را تفریح و سرگرمی ‌می‌دانم، هرچند خودم علاقه مند به سینمای هنری ناب هستم. درهرحال، سینمای سرگرم کننده هم سینمای بدنه است و هم تماشاچی بیشتری دارد. مثلاً خودم فیلم "طبیعت بیجان" را خیلی دوست دارم، اما تماشاچی‌هایی که برای تفریح به سینما می‌رفتند، در صحنه ای که پیرزن بعد از تلاش زیاد موفق شد نخ را سوزن کند، برایش کف می‌زدند. این کمی‌ ناراحت کننده بود و اعتراض یک عده را می‌رساند. درهرحال، فیلم موفقی بود.

فیلمی ‌هم هست که دوست داشته اید برایش پوستر بسازید؟
بله. مسلماً گاهی فیلمی ‌را می‌دیدم و با خود می‌گفتم، ای کاش پوستر این کار را من می‌زدم!

کدام فیلم‌ها؟
"گاو"، "پستچی"، "آقای ‌هالو"؛ آن پوسترها هم بد نبودند. مثقالی از گرافیست‌های خوب دوران ماست. اما، اگر من بودم، برای هر کدام پوستر متفاوتی می‌زدم.

ظاهراً در برخی موارد، درباره فیلم‌های چندپوستره، تهیه کننده مثلاً یک سفارش به ممیز می‌داده و یکی به شما. چرا؟
یک پوستری می‌زدند، مثلاً برای یک فیلم جشنواره ای یا برعکس برای یک فیلم گیشه پسند. این که چه طور پوستری بزنند، بستگی داشت به دیدی که به فیلم داشتند. گاهی یک پوستر نظرشان را تأمین نمی‌کرد، برای همین مجبور بودند دوباره سفارش بدهند تا به مقصودشان برسند.

چرا اصلاً از همان اول به آن شخص سفارش می‌دادند؟
مشکل سینمای ما همین هست که برخی از افراد اصلاً مال این کار نیستند. مثلاً یک تهیه کنندة خوب اگر قصة خوبی را بخواهد فیلم کند، اول عوامل هنری و فنی‌اش را انتخاب می‌کند. برای طراحی پوستر هم همین طور عمل می‌کند. این که بگویند، چون فلانی کارش خوب است، به او سفارش بدهیم، اصلاً درست نیست. این تهیه کننده است که باید تشخیص دهد، برای چه فیلمی، چه سبک پوستری و چه طراحی مناسب است.

خودتان کار چه کسانی را دوست داشتید؟
کار دولو را بیشتر از همه دوست داشتم؛ و اصلاً باعث شروع کار من شد. کارهای مسعودی را هم خيلي دوست داشتم. خارجي‌ها هم كه اصلاً صاحب سينما هستند و هميشه كارهای‌شان از ما قويی‌تر بوده. البته، ما هميشه سعي می‌كنيم كارهاي مان ايراني باشد و مختص به خودمان.
خود شما گویا برای یک فیلم دو پوستر با دو ژانر مختلف طراحی کرده اید! چرا این طور کار کردید؟
این هم برمی‌گردد به همان مطلب جذب تماشاچی از قشرهای مختلف. یک وقت‌هایی تهیه کننده تحمیل می‌کند: حتماً یک تعداد هنرپیشه در پوستر باشد. اصلاً یک مدل پوستر بود به اسم "دوستان ناراحت نشوند"، که هنوز هم تکرار می‌شود. در یک کادر، تصویر (عکس) تعداد زیادی از هنرپیشه‌ها را کنار هم می‌چینند. ما با این سبک طراحی پوستر مبارزه کردیم، اما تهیه کنندگان، این شکل کار را می‌خواستند و هنوز هم دارد تکرار می‌شود.
 


از کارهای خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟
متأسفانه هیچ کدام صد در صد نظرم را تأمین نمی‌کنند! یا کمبود وقت داشته ام یا تهیه کننده طرح‌ها را تغییر داده  یا محدودیت‌های ارشاد وجود داشته. درهرحال، هیچ کدام صد در صد آنچه می‌خواسته ام نبوده. برخی از فیلم‌ها واقعاً بد هستند. اگر ما در پوستر بگوییم، این خوب است، کار نادرستی کرده‌ایم.

یعنی کار باید صادقانه باشد؟
اصلاً رسالت طراح همین هست. می‌بایست صادقانه فیلم را نشان دهد.

تأثیر انقلاب چه طور بود؟ پوسترها به چه سمتی رفتند؟
وقتی زمان می‌گذرد، دیدگاه‌ها هم عوض می‌شوند. بعد از انقلاب، که تا مدتی هیچ چیز مشخص نبود و رکود کاملی بود- و در دوره ای هم گفتند، فقط اسامی ‌را باید بنویسند- یواش یواش فیلم‌ها بیشتر شدند و پوسترها هم با شکل و محتوای جدیدی تکثیر شدند؛ چون فیلم‌ها تغییر کردند، پوسترها هم دچار تغییر شدند و به دنبال آن، نوع تبلیغات هم تغییر کرد. اواسط انقلاب ارزش بیشتری برای پوستر قائل شدند. پانزده سال پیش به نظرم شرایط بهتر بود.

ممیزی ارشاد و شورای ارزشیابی چه تأثیری بر کارها گذاشت؟
برای بعضی از فیلم‌های جشنواره ای و متفاوت خوب بود؛ چون محتوا و حرف خوبی داشتند و دست طراح هم به تبع آن باز بود. اما، به طورکلی، در بعضی از این ممیزی‌ها و شوراها آدم‌هایی بودند که نه گرافیست بودند و نه کار سینما را خوب می‌شناختند. این افراد روی کارها نظر می‌دادند. از آنجایی که معتقد بودم باید در چارچوب فیلم کار کرد، خیلی از طرح‌هایم رد می‌شد. وقتی معترض و پیگیر موضوع می‌شدم، می‌دیدم این اشخاص اصلاً هیچ سواد سینمایی و گرافیکی ندارند! به گفتة یکی از همانها: چون تو طراح پوستر قبل از انقلاب بوده ای، طرح‌هایت رد می‌شوند. یکی‌شان روزی به من گفت: اصلاً به من پول داده اند، کار تو را رد کنم! درصورتی که من آن موقع برای یک فیلم دیگر طراحی می‌کردم و حال برای فیلمی‌ طراحی می‌کردم که مجوز ارشاد داشت و او این را درک نمی‌کرد این شغل من است. این افراد در رأس امور نبودند، اما در گوشه ای از کار بودند.

از موج جدید پوستر بگویید. چه طوری پوستر فیلم این قدر افت کرد؟ 
بیشتر تقلید می‌کنند. پوستر امروز مثل دسته گلی است که جای گل، کله هنرپیشه جایش گذاشته‌اند. کامپیوتر ابزار خیلی خوبی است، به شرط آن که یک طراح خوب از آن کار بکشد، نه این که ابتدایی و بدون کمپوزیسیون و رنگ بندی و حرف مشخصی فقط عکس اسکن کند و اسم رویش بنویسد! این تا حدی هم به تهیه کننده برمی‌گردد، حتا به شهرداری! زمانی بود که پوستر در همة شهرها دیده می‌شد، اما حالا حتا در سینماها هم پوستر جای خوبی نصب نمی‌شود. قبلاً پوستر جای مناسبی در سطح شهر داشت. امروزه وقتی افراد بافکر و هدفمند می‌بینند فرقی بین کار آنها با کارهای نازل نیست، سرخورده می‌شوند.

درباره پوستر "دونیمه سیب" بگویید. معمولاً در آغاز طراحی چه مسیری را طی می‌کنید؟
اول فیلم را می‌بینم، بعد با تهیه کننده و کارگردان تبادل نظر می‌کنم. در "دونیمة سیب"، ایده از خود فیلم آمد. مشورت با کارگردان و تهیه کننده، من را به این نتیجه رساند.

فیلم "سایة غم" چه طور؟ ایرادی به این نوآوری نگرفتند؟
آن کارِ شاپور غریب بود که دو پوستر برایش زدم. در یکی، دو دست در پوستر داشتم که در بالا و پایین حالت سقف و کف ایجاد کرده بودند. دستم در آن کار باز بود. فکر می‌کنم یک پوستر باید حتا کسی را که با سینما قهر است، با آن آشتی دهد. هنر یک پوستر این است که، بداند چرا برخی از مردم سینما نمی‌روند و باید با یک طرح و فرم خوب گرافیکی آنها را به سینما بکشاند.

آخرین کار شما چه بود و چرا کارتان را متوقف کردید؟
دیگر نمی‌خواستم با این افت پوستر سینمایی و ازبین رفتن جایگاه و اهمیت آن کار کنم. برای همین، کارم را به سمت آموزش هنر و طراحی کشاندم. آتلیه ای دارم که کارهایم را در آنجا می‌کنم: کارهای مربوط به امور نمایشگاهی و آموزش نقاشی. در طراحی پوستر اگر می‌توانستم کارهایی را بهتر از گذشته انجام دهم و به چاپ برسانم، حتماً ادامه می‌دادم، اما می‌بینم دیگر دنبال کار خوب نیستند و کارهای خوب خیلی محدود شده اند. برای همین هم دیگر ادامه ندادم.
 
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس/  آرش تنهایی
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
 مجموعه‌ای از پوسترهای گرافیکی بسیار زیبا برای فیلم‌های اسکار 2011
درباره مجموعه پوسترهای سایکودلیک (+عکس)
با تصویرگر کتاب‌های کودکی
نشانه‌شناسی یک ضد آگهی درخصوص نکشیدن سیگار+تصویر
نقاشیهای آرامش‌بخش جعفر روحبخش را باید از بالا دید!