رادان مطلب خود را این طور آغاز میکند:
یادداشتی از یک دوست محترم در رابطه با ویدئوی «جیغ» مربوط به آلبوم «روی دیگر» به طور همزمان در برخی وب سایتهای زنجیرهای منتشر شد، که بنا به ملاحظاتی برایم تکلیف شد تا پاسخ نویسنده مذکور را بدهم.
برادر محترم
نگاه من به قضیه موسیقی به هیچ عنوان کسب شهرت نبوده، چه بسا که شهرت را در این سالیان از سینما کسب کردم، بلکه بیان خلوتی از ذهنم بود که تمایل داشتم با زبان موسیقی بیان شود، نه ادعائی بوده و نه تغییر مسیری!
در مورد موزیک ویدئوی «جیغ» هم مطلبی که شما نوشتهاید را خواندم. حقیقتاً از ذهن شما تعجب میکنم که تصور میکنید چنین مضامین شیطانی توسط من بیان شده و بیاغراق خندهام گرفت، خندهای تلخ برای ذهنیتی سیاه.
برداشتهای متفاوت و گاه حیرت آور منحصر به این زمان نیست.
دوست بزرگواری تعریف میکرد که چگونه چنین تفکری حتی «هملت»، شاهکار معروف شکسپیر را در سالیان نه چندان دور تفسیری دادند و مجوزش را باطل کردند.
حال نوبت شیطان پرست کردن گروه ما شده گویا!
برادر گرامی
داستان جیغ بر اساس تضاد درونی انسانهاست، به این خاطر خودم عهدهدار ایفای کل شخصیتها شدم.
جنگ میان خود با خود، نه به دینی ربط دارد نه به مذهبی نه به شیطانی، شهر ذهن انسان گناهکاراست و پادشاه، نفس حاکم بر آن، که ضحاک وار کودک برایش قربانی میشود وغرق گناه است.
آدمیان، مردمان شهری هستند که همان ذهن انسان است از هر سن و سال.
نمای انسانها بر دار نمایی از مرگ است، مرگی که همواره در اطراف اوست.
محکوم در زندان ذهن، همان سرشت پاکی ست که محکوم به زجر کشیدن شده است.
و خود خواننده، وجدان بیدار شده است، وجدانی که بدنبال رهایی ست، در آخر داستان هم در درون ذهن، زنده به گور میشود، غافل از اینکه خود یکی از مقصران این زنده به گور شدن است، دور تسلسلی که در نهاد بشر بوده از ازل تا ابد.
دوست عزیز
از منظر فوق این اثر شاید به جهاتی دینی هم باشد، گرچه نیت ما به سمت روحیات و اغتشاش درونی ذهن انسان بوده تا معنویتی خاص.
ولی حیرت من و دوستانم از تفکر و سو برداشت شیطانی، تلخ و سیاه شماست! علم و سواد من در مورد پدیدهای به نام شیطان پرستی مطمئناً به اندازه شما نیست، چون وجود چنین پدیدهای را چنان بیارزش میدانم که هیچگاه نیازی به کنکاش در آن ندیدم، درست بر عکس شما که از درک هر چیزی عاجزید، آن را شیطانی قلمداد میکنید.
اما ای انسان شریف، آیا فکر نمیکنید سیاهبینی شما و در ادامه توهم بیبدیلتان و نشر آن به طور همزمان در چند سایت چه اثر تخریبی در ذهن خوانندگان دارد؟
نمیدانم هدفتان از این سطور چه بوده، اما توصیه برادرانهام این است که با نگاهی بازتر آثار هنری را ببینید تا این گونه زحمت گروهی از هنرمندان هموطنتان را دو دستی تقدیم شیطان نکنید!
باقی مطالبتان در مورد شخصیت من و روحیات من بود که دراین مقاله نیازی به پاسخگویی به آن نیست،
چرا که مردم ایران به خوبی در این سالها با من و طرز فکرهایم آشنا شدهاند که تلاش شما برای تغییر آن بیهوده باشد.
امیدوارم روزی فرصتی پیش آید تا درباره آنها نیز گفتوگو کنیم.
در پناه حق
بهرام رادان
گردآوری گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/cultureمنبع: isna.ir
مطالب پیشنهادی:
ناگفتههای آغداشلو از داستان و مرگ «غزاله علیزاده»
مرد اول سینمای ایران با سیمرغاش + کارکاتورهانیه توسلی: خوشحالم برای نقش «مادر» جایزه گرفتم
از امروز چه فیلمهایی در «سینما» میبینیم؟
تصاویری از غسل میلیونی «هندوها» در رودخانه گنگ