چرا «امیر تتلو» فکر می‌کند یک استعداد کشف شده است؟!
حقیقت این است که سلیقه مخاطب امروز بیشتر از آن چیزی که فکر می کنیم تنزل پیدا کرده است. یا بهتر بگویم، سلیقه آنها را تنزل داده اند. زمانی که خوراکی به جز اصوات گوشخراش امروز در اختیارش نداشته باشد...
 
«صدام به نظر خودم خوب بود. در گروه سرود مدرسه بودم، توی مناسبت های مختلف اگر شادی بود شاد می خودنیم اگر مرثیه خوانی بود مرثیه خوانی. کلا صدام خوب بود و این کار را انجام می دادم. از موقعی که فهمیدم صدایم خوب است به یکی دو تا استودیو رفتم و پرسیدم که باید چه کار کرد؟ گفتند شعر باید بخری، برای تنظیم، آهنگسازی، استودیو و میکس و مسترینگ باید پول بدهی. خلاصه رقمی به من دادند که برایم خیلی زیاد بود... رضا پیشرو آن موقع رپ می خواند ولی معروف نبود.

شنیده بودم که این هم یکی است مثل من که دست اش خالی است. ازش پرسیدم که آقا پول استودیو، شعر و آهنگ چطوری می دید شما؟ گفت ما پول نمی دیم. بیت دانلود می کنیم از اینترنت، روش شعر می گیم، ضبط می کنیم و میدیم تو اینترنت. گفتم خب برای منم دانلود کنید. یه دونه رضا پیشرو دانلود کرد و داد به من. اینو ما گذاشتیم همین جور پلی می شد. خب، گفتم روش شعر بگم. من می خواستم که با تو بمونم تا همیشه. حالا «همیشه» چی؟ نمیشه...آهان، اما تو رفتی و نگفتی عاقبت این دل من چی میشه. «چی میشه» با «همیشه»؛ اوکیه. خوندیم و دادیم بیرون...»

به همین راحتی می توان ترانه سرود، آهنگ ساخت و حتی معروف شد. فقط کافی است که حداقل وزنی در کلماتی که هیچ اجباری هم به معنادار بودن آنها نیست وجود داشته باشد و پس از آن هم به لطف وجود سایت های دانلود و شبکه های ماهواره ای پخش موسیقی به بهترین شکل ممکن هم آهنگ شنیده می شود و هم خواننده شناخته. از یک دهه پیش تا امروز، تقریبا این موارد به روند ساخت موسیقی تبدیل شده و از طرفی هم مسیری شده است برای رشد قارچ گونه افرادی که در توهم، خود را به عنوان خواننده می شناسند.

جملات ابتدای این یادداشت مربوط می شود به بخش هایی از مصاحبه  تصویری«امیر تتلو» که در هفته های اخیر منتشر شد. فردی که به خیال خودش استعداد درونی اش را کشف کرده و بی آنکه از جهان موسیقی کمترین اطلاعی داشته باشد پا در این عرصه گذاشته و حالا جایگاهی برای خودش در این هنر قائل است. صحبت درباره «تتلو» و یا تعداد اندک و مشخصی از این دست به اصطلاح خوانندگان نیست. در حقیقت موضوع و پرسش اصلی درباره علت حضور این افراد در موسیقی است. مطمئنا هیچ جایی در جهان نمی توان پیدا کرد که خوانندگانی سطح پایین و با کارهایی بی ارزش در عرصه هنر آن سرزمین حضور نداشته باشند. این طبیعت هنر است. همان قدر که هنر خوب وجود دارد، در کنارش آثار غیرقابل قبول هم پیدا می شود. ولی در کشور ما به خصوص در چهار، پنج سال گذشته عکس این مسئله رخ داده است.

به جای آنکه موسیقی داشته باشیم که در آن افراد کم هنر هم حضور داشته باشند، بی هنرهایی رشد کرده اند که دیگر برای هنر جایی باقی نگذاشته اند. این عدم تعادل، تا جایی پیش رفته است که تعریف موسیقی، ترانه و خواننده را هم در بین افرادی که در این زمینه فعالیت می کنند و هم در بین مخاطبان به کلی تغییر داده است.

تا همین سال پیش می شد امیدوار ماند در عرصه مجازها، حتی به تعداد انگشتان یک دست هم که شده آثار قابل قبولی بشنویم؛ ولی همین روزنه ای از امید هم با باز شدن پای افرادی که تا پیش از این کارشان را به صورت زیرزمینی منتشر می کردند به موسیقی مجاز و پخش آثاری در حد کارهای گذشته شان و به روی صحنه بردن آنها در سالن های اجرای موسیقی، کمرنگ تر شد. دقیقا مشکل اصلی همین است. ابهامی که در سیاست های مسئولین موسیقی وجود دارد شکاف عمیقی را در این عرصه به وجود آورده که روز به روز بیشتر به ایجاد فاصله بین مخاطب و موسیقی با اصالت دامن می زند.

در روزهای پایانی سال ٩١ بود که پس از سال ها تک‌ آهنگی جدید از «کوروش یغمایی» شنیدیم و به همراه این اثر نامه مفصلی هم منتشر شده بود که حکایت داشت از هفت خوانی که او برای گرفتن مجوز پشت سر گذاشته است که در آخر هم موفقیتی حاصل نشده بود. از طرفی دیگر «امیر تتلو» در مصاحبه اش در جواب مصاحبه کننده که از او می پرسد می توانیم در آینده در انتظار شنیدن کارهای او به صورت مجاز باشیم، با امیدواری کامل جواب مثبت می دهد. و همین جاست که ابهام در معیارها و سیاست گذاری های موسیقی ظاهری پررنگ تر به خود می گیرد. یک نگاه کلی به کارنامه «کوروش یغمایی» و خوانندگانی که تا دیروز « سه و چهار و پنج و شش  تیغا رو پشت هم بزن» و «تو نفسه منی منی همه کسه منی منی» ورد زبانشان بود کافی است تا به این ادعا پی ببریم. «کوروش یغمایی» یک نمونه است.

نمونه ای از هنرمندی که برای عرضه هنرش از ابتدا تا امروز ارزش قائل شده است. اما در عوض پاداش از آن کسانی شده است که صدایشان به راحت ترین شکل ممکن به واسطه کاغذ «فلش پر می شود» ویترین مغازه ها فرصت شنیده شدن در لا به لای صدها صدای گوشخراش را پیدا می کردند.

حقیقت این است که سلیقه مخاطب امروز بیشتر از آن چیزی که فکر می کنیم تنزل پیدا کرده است. یا بهتر بگویم، سلیقه آنها را تنزل داده اند. مخاطب به اثر هنری نیاز دارد ولی زمانی که خوراکی به جز اصوات گوشخراش امروز چیزی در اختیارش نباشد به تدریج با شنیدن آنها سطح سلیقه اش هم تنزل پیدا می کند.

در ده سال پیش همیشه صحبت از مبارزه با خوانندگان لس آنجلسی بود و محدود کردن شنیده شدن آنها. ولی حالا آنها هم دیگر شنیده نمی شوند و به لطف پیش گرفتن سیاست های نادرست، قارچ هایی سمی تر در کشور خودمان پرورش یافته اند. سال جدید آغاز شده است و باید با امید به ادامه امسال و سال های آینده نگاه کرد. اما تا زمانی که کج فهمی ها و لجبازی ها برای در سایه قرار دادن موسیقی با اصالت جریان داشته باشد، هیچ انتظار دیگری جز حضور پررنگ تر «امیر تتلو» ها در این عرصه نباید داشته باشیم. آن هم نه به صورت زیرزمینی، که به شکلی مجاز و حتی در صحنه  سالن های موسیقی.



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: caffemusighi.com



مطالب پیشنهادی:
شقایق فراهانی؛ یك تغییر حیرت‌آور!
مردان ایرانی آرایش می‌کرده‌اند + عکس
عسل بدیعی در قاب تصاویر به یادماندنی + عکس‌ها
انتقاد شدید لحن از «پایتخت» در صحن علنی مجلس!
بهرام رادان خطاب به «عسل بدیعی»: سلام من را به خسرو شکیبایی برسان