اشعاری در وصف بهار از فریدون مشیری
در ادامه دو شعر از فریدون مشیری در وصف بهار میخوانیم....
گل امید

هوا هوای بهار است و باده باده ء ناب
به خنده خنده بنوشیم جرعه جرعه شراب
در این پیاله ندانم چه ریختی ، پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ، ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
به جام هستی ما ، ای شراب عشق بجوش
به بزم ساده ما ، ای چراغ ماه بتاب
گل امید من امشب شکفته در بر من
بیا و یک نفس ای چشم سرنوشت بخواب
مگر نه خاک ره این خرابه باید شد
بیا که کام بگیریم ازین جهان خراب

****************************

خوش به حال غنچه های نیمه باز

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابری سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه ء شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوتر های مست....
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک _ که میخندد به ناز_
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب



گردآوری : گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir



مطالب پیشنهادی:
امین حیایی و مهدی سلوکی از چهارشنبه‌ سوری می‌گویند
مارکز، شمع شبستان رمان و غول رئالیسم جادوئی
حادثه هنگام فیلمبرداری «خون به پا می‌شود» در اتوبان همت
مهم‌ترین رخدادهای هنرهای تجسمی در سال 92
حاجی فیروز، بازمانده از نوروز!