صدوهفتادودومین شب از شب‌های مجله بخارا که عصر سه شنبه 22 مهر 1393 برگزار شد، به بزرگداشت دکتر محمد استعلامی اختصاص داشت.
محمد استعلامی در مراسم شبی از شب‌های بخارا که به منظور پاسداشت یک عمر فعالیت فرهنگی و ادبی او برگزار شد، گفت: تا کی می‌خواهید زن و فرزند حافظ را به معشوق مذکر او بدل کنید؟ حافظ مرد خانه و خانواده است، و برای تنها پسری که در کودکی بیمار شده و مرده است، می‌گرید.

صدوهفتادودومین شب از شب‌های مجله بخارا که عصر سه شنبه 22 مهر 1393 برگزار شد، به بزرگداشت دکتر محمد استعلامی اختصاص داشت.

در ابتدای این مراسم که با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، دایره العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمودافشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انتشارات سخن برگزارشد، عبدالله انوار پس از توضیحاتی درباره ارتباط نویسنده با متن و مخاطب و همچنین نقش شرح و تفسیر در قابل فهم کردن متن درباره آثار منظوم و منثور محمد استعلامی در ادبیات فارسی، گفت: جناب ایشان با تحویل شروح خاصی که از ادب فارسی داده‎اند، نشان داده‎اند که یکی از بارزترین و با اطلاع‏‎ترین شارحان این گونه‎ ادبیات‎اند؛ چه به شرح آثاری پرداخته‎اند که حتی از تقرب به آن آثار خیلی از سلسله‌داران استیحاش در پیش می‎گیرند.



انوار در بخش دیگری از سخنانش ادامه داد: آشنایی استعلامی با نظرها و سلوک‎های صوفیان ایشان را به شرح ابیات کتاب بسیار مشهور صوفی کشاند و با قلم مشکل‌گشای خود از خیلی از فروبستگی‎های مولانا مشکل گشوده‌ است. تا به این کار توجه نکنید، غریق زیبایی مثنوی نشوید و دست نجات‎گر ایشان را در پشت خود نبینید که چگونه شما را از لجه‎های پر خطر این اثر بس سترگ به راحتی می‎رهاند، قدر این شرح برای شخص معلوم نمی‎شود.

در ادامه علیقلی بختیاری پس از شرح کوتاهی از آشنایی خود با محمد استعلامی‌، هفت جلد کتاب او را درباره مثنوی، شرح کاملی از این اثر دانست و گفت: دکتر استعلامی در مثنوی خود تمام دشواری‏های مثنوی مولانا را آسان کرده است.

بختیاری افزود: او تذکره‎الاولیاء را که کتابی دشوار است و شاید به خاطر همین دشواری قبلا هرگز نمی‎توانستیم آن را به کسی توصیه کنیم تا بخواند، به کتابی خواندنی بدل کرده‌ است.

همچنین سیروس علی‌نژاد در سخنانی از میزان توجه استعلامی به ادبیات معاصر در کنار پرداختن به ادبیات کلاسیک در زمانی که ادبیات فارسی تدریس می کرده است، سخن گفت.

سپس علی دهباشی پیام دکتر احمد کریمی حکاک را به مناسبت برگزاری شب محمد استعلامی برای حاضران خواند.

بخش دیگری از مراسم نیز به ارایه روایت گزارش‌گونه‌ای از زندگی، آثار و فعالیت‌های محمد استعلامی با عنوان « به یاد آن مرحوم ...!» توسط خود او اختصاص داشت.

استعلامی در این گزارش گفت: در زندگی من و هر کس دیگر آن اتفاقاتِ محتمل، گاه ارزش گفتن و یادآوری ندارد و گذران روزهای زندگی بوده، و گاه کارهایی است که ما را کمی مشخص تر نشان می‌دهد، و شاید اسمی از ما باقی گذارد که پس از ما هم به یاد عزیزان بیاید. آن وقت دوستانی هم هستند که از آدم یاد می‌کنند و شاید بگویند که فلان کس کارهای مفیدی کرده است که برای آیندگان می‌ماند. کسانی هم همیشه در کنار گود هستند و بی آن‌که از سبکی و سنگینی کار درکی داشته، یا اصلاً کار را دیده و خوانده باشند، تمام رشته‌های آدم را پنبه می‌کنند.

این مولوی‌پژوه سپس گزارش خود نوشتی از زندگی خانواده، تولد و دوران تحصیل قبل از دانشگاه خواند که در بخشی از این گزارش آورده بود: من چهار کنکور برای رشته‌های حقوق و ادبیات و زبان‌های خارجی و علوم تربیتی دادم و در چهار رشته پذیرفته شدم و در دانشکدۀ حقوق یکی از پنج نفر اول بودم که همه فکر میکردند من در آیندۀ نزدیک یکی از پایه‎گذاران عدالت اجتماعی خواهم شد، و نشدم! رشته ادبیات فارسی دانشسرای عالی را ترجیح دادم، با بچه‌هایی از دورافتاده ترین نقاط وطن آشنا و دوست شدم که ساده زیستن و پایداری در روابط انسانی را از آن‌ها آموختم، و هنوز میان من و شماری از آنها پیوند همان روزگار برقرار است و گاه چند پیرمرد فرسوده و نیم فرسوده، یکدیگر را در گوشه‌یی از این دنیای بی در و پیکر پیدا می‌کنیم.

او سپس به همکاری خود با دکتر محمد معین و لغت‌نامه دهخدا در سال 1340 اشاره کرد و گفت: در سال‌های دهه چهل و پنجاه، هر دانشجویی که در دورۀ دکتری زبان و ادب فارسی دانشگاه تهران پذیرفته می‌شد، این بخت موافق را داشت که شاگرد نسل اول و نسل دوم استادان ادب فارسی باشد؛ استادانی که در شرایطی استثنائی و با هشیاری و بهره مندی از آن شرایط، به نقطه اعلای شایستگی رسیده بودند و امروز برای بیشتر آن‌ها جانشینی نداریم.

استعلامی که در دوران دانشجویی از شاگردان علی‌اصغر حکمت بوده است، پس از ذکر خاطراتی از استادان خود، درباره علی‌اصغر حکمت نیز گفت: من تا سال 1359 که حکمت با پیری و بیماری و زمین خوردن و شکستگی بیشتر استخوان‌هایش پایان دردناکی داشت، هر چند گاه با سید انوار که هم پدر زن بود و هم مرشد، به دیدار حکمت میرفتم. چند هفته پیش از درگذشت حکمت که آخرین دیدار با او بود، مردی که دیگر توان حرکت نداشت، باز از دانشگاه می‌پرسید و گویی نگران آن بود که حاصل سال‌های خدمت او به عنوان مؤسس نهادهای آموزش همگانی، و پیشنهادکنندۀ تأسیس دانشگاه و نخستین رئیس دانشگاه تهران، آیا بر جای مانده است؟

این استاد ادبیات پیشکسوت در بخش دیگری از این گزارش زندگینامه‌ای به قلم خود آورده بود: در همان سال 1343 که به دنشجویان رشته فلسفه درس زبان فارسی می‌دادم، انتظار منطقی جوان‌ها را درک میکردم که می‌خواستند به ادبیات امروز هم بپردازم، و هر هفته نیم ساعتی را به گفت وگو در بارۀ شعر، نقد ادبی و شعر امروز و داستان نویسی اختصاص می‌دادم و توجه نداشتم که این کار، سؤال‌هایی را به کلاس‌های همکاران می برد و برای بسیاری از آن‌ها مشکل ایجاد می‌کند، و صادقانه بگویم که خود من هم برای بسیاری از آن سؤال‌های بچه ها می‌بایست مطالعه کنم و جواب حاضر نداشتم.

او اظهار کرد: در دانشکدۀ ادبیات همکارانی داشتیم که نگاه به روی جلد یک کتاب داستان را هم گناه می دانستند و یکی از آن‌ها یک بار به من گفت: از افتخارات من این است که در تمام عمرم یک رمان نخوانده‌ام!

استعلامی همچنین درباره آثارش گفت: کارهایی که این سال‌ها به تکرار از من منتشر شده، همواره جای اصلاح و تجدید نظر دارد و از نظر من هیچ کاری نهایی نیست. در سی و چهارسال گذشته از 1359 تا امروز بیش از هشت هزار صفحه کار تازۀ من به صورت کتاب و مقاله انتشار یافته، و بیشتر آن‌ها به چاپ‌های مکرر رسیده‌است. تصحیح شش دفتر مثنوی مولانا جلال‌الدّین که همکاران من از آن به عنوان شرح یاد می‌کنند، فقط شرح نیست. نزدیک به دو هزار بیت در این کتاب و از جمله دو بیت آغاز مثنوی، برای اولین بار مطابق با نسخه‌های قونیه و قاهره و تهران تصحیح شده، و در مقایسه لفظ به لفظ با کار نیکلسن، بیش از دو هزار بیت مثنوی که مطابق گفته مولاناست، با تصحیح نیکلسن تفاوت دارد و این سخن، نفی عظمت کار نیکلسن نیست. من صورت درست کلام مولانا را با شرحی روشن و همه کس فهم به خانه‌های مردم فرستاده‌ام و دلیل موفقیت کارم همین است.

او افزود: در درس حافظ نقد و شرح غزل‌های حافظ، و در نقد و شرح قصاید خاقانی هم نظر به همین درستی متن و شرح ساده و روشن بوده‌ است. در موارد بسیاری مثنوی را با کمک مثنوی شرح داده‌ام و همین ارتباط گوشه‌های کلام به یکدیگر، در کار حافظ و خاقانی هم واسطۀ تفهیم درست معنا بوده‌ است.

این پژوهشگر گفت: در کنار این‌ها و در کنار تجدید نظرهای مکرر در تذکره الاولیاء عطار در چاپ‌های پانزدهم تا بیست و چهارم آن، کارهای جنبی دیگری هم داشته‌ام که همه کوششی برای تفهیم درست بوده است؛ کتاب حافظ به گفته حافظ یک فریاد است که عزیزان من، تا کی می‌خواهید زن و فرزند حافظ را به معشوق مذکر او بدل کنید؟ حافظ مرد خانه و خانواده است، و برای تنها پسری که در کودکی بیمار شده و مرده است می‌گرید، یوسف عزیزم رفت، ای برادران رحمی! و غزل‌هایی دارد که مرثیه این نازنین پسر است. در شعر حافظ مغ‌بچه و ترسا بچه هم فقط ساقی میخانه است اما اگر زاهد خلوت نشین سر از میخانه درآورد، اوست که ساقی را وسیله ارضاء محرومیت‌های گذشته خود می‌پندارد. در رساله فشردۀ حدیث کرامت، در نقد و بازشناسی سیَرُالملوک نظام الملک، و در بیش از هفتاد مقاله در نشریات پژوهشی درون و بیرون ایران، جز تفهیم منطقی و به زبان ساده راست گفتن به عزیزان دانشجو و خوانندگان دیگر هدفی نداشته‌ام. در تمام این سال‌ها انتظار من از دوستان و همکاران هم این بوده است که نقاط ضعف کارهایم را به من بگویند، که نگفته یا فرصتی برای آن نداشته‌اند و به هر حال، هم کار من و هم کار همۀ آنها روی ادب و فرهنگ این آب و خاک، همیشه می‌تواند جای حرف داشته باشد.»


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع:isna.ir

مطالب پیشنهادی:  
آنجلینا جولی در ملاقات با ملکه نشان افتخاری دریافت کرد+تصویر
الهام حمیدی:عروسی هستم که یک روز با مادرشوهرش خوب است و یک روز بد!
زن پوشی "مهران غفوریان"+تصویر
شعرهایی خواندنی از "شاعر عشق و لبخند و آزادگی
آیه الله جوادی آملی: فضیلت زن در این نیست که پایش را دراز کند و مدال بیاورد!