اشعار زیبایی از 'غاده السمان' شاعر سوری
در عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه/ من همچنان زنده به گورم/ در زیر ریگزارهای حقارت موروثی/ و محکومیتی که پیش از من صادر شده است

اشعار «غاده السمان»

غادة السمان نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در ادبیات عرب به‌شمار می‌ رود. غادة السّمّان در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانوادهٔ برجستهٔ محافظه‌ کار متولد شد. پدرش دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دورهٔ زمانی وزیر آموزش و پرورش بود که خویشاوندی دوری با نزار قبانی شاعر معروف دارد. در ادامه چند شعر زیبا از این شاعر مشهور را می خوانیم:

 در عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه
من همچنان زنده به گورم
در زیر ریگزارهای حقارت موروثی
و محکومیتی که پیش از من صادر شده است

1*

با آنکه پوستم سپید است
به معنایی من زنی زنگی و سیاهم
زیرا من زنی عربم
در زیر صحراهای جاهلیت زنده به گور بودم
و در عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه
من همچنان زنده به گورم
در زیر ریگزارهای حقارت موروثی
و محکومیتی که پیش از من صادر شده است

*

من در جستجوی عشق بر نمی آیم
من در جستجوی زنی هستم
چونان من تنها و دردناک
تا دست در دستش نهم
ما هر دو تنها زاده می شویم
بر خارزارها
و کودکان قبیله را به دنیا می آوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را به آنان خواهند آموخت

بیشتر بدانید : رقص با جغد؛ دو شعر از غادة السمان

2*
به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش ها، ابر
و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها
باز می گردد
تا من به تو بازگردم مادر!

3*

دوستت دارم
اما نمى‌توانى مرا در بند کنى
همچنان که آبشار نتوانست
همچنان که دریاچه و ابر نتوانستند
و بند آب نتوانست
پس‏ مرا دوست بدار
آنچنان که هستم
و در به بند کشیدن روح و نگاه من
مکوش‏!
مرا بپذیر آنچنان که هستم  . 

*4

 اگر به خانه‌ من آمدی
برایم مداد بیاور، مداد سیاه
می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم
 تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
 یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
 یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها
 نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!
 یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
 و بی‌واسطه روسری کمی بیندیشم!
 نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
 می‌خواهم ... بدوزمش به سق ...
این گونه فریادم بی صداتر است!
 قیچی یادت نرود،
 می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!
 پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شست و شوی مغزی!
 مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
 تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
 می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود!
 صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی، بگیر!
 می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
 برچسب فاحشه می‌زنندم
 بغضم را در گلو خفه کنم!
 یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
 فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،
 به یاد بیاورم که کیستم!
 ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند
 برایم بخر ... تا در غذا بریزم
 ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم!
 سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
 بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
 من یک انسانم !!
 من هنوز یک انسانم
 من هر روز یک انسانم!

غاده السمان


 

بیشتر بدانید : معرفی پرآوازه‌ترین نویسندگان عرب

بیشتر بدانید : 2 شعر از مرحوم قیصر امین‌پور

بیشتر بدانید : او جسارت زن بودن را وارد شعر عرب كرد

بیشتر بدانید : از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران؛ شعرهای عاشقانه شهریار


تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ