گفتوگو با رضا ژاله، ساز ساز
استاد محمدرضا ایلدار ژاله در سال ۱۳۲۶ در مشكین شهر به دنیا آمد. پس از بازنشسته شدن پدر نظامیاش به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد. از سال ۱۳۵۷ كه كارگاه سازسازی خود را افتتاح كرده، تاكنون بیش از هزار ساز ساخته و چندین ساز ابداع كردهاست. در اولین آشنایی در مییابید كه در این مدت تنها به تعمیر و ساختن ساز مشغول نبوده بلكه بیش از آن به ساختن شخصیت و ارتقای معنوی خود كوشیده است. وقتی از وی در خصوص نام استادش سوال میكنیم به تلخی این خاطره را به یاد میآورد: «روزی به یكی از اساتید تلفن كردم و اجازه خواستم كه برای شاگردی به نزدش بروم و تاكید كردم كه اگر مرا بپذیرید مزاحمتی برای شما ایجاد نمیكنم و با نگاه كردن سعی میكنم نكات لازم را یاد بگیرم. ایشان گفتند: جداً؟!
استاد محمدرضا ایلدار ژاله در سال ۱۳۲۶ در مشكین شهر به دنیا آمد. پس از بازنشسته شدن پدر نظامیاش به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرد. از سال ۱۳۵۷ كه كارگاه سازسازی خود را افتتاح كرده، تاكنون بیش از هزار ساز ساخته و چندین ساز ابداع كردهاست. در اولین آشنایی در مییابید كه در این مدت تنها به تعمیر و ساختن ساز مشغول نبوده بلكه بیش از آن به ساختن شخصیت و ارتقای معنوی خود كوشیده است. وقتی از وی در خصوص نام استادش سوال میكنیم به تلخی این خاطره را به یاد میآورد: «روزی به یكی از اساتید تلفن كردم و اجازه خواستم كه برای شاگردی به نزدش بروم و تاكید كردم كه اگر مرا بپذیرید مزاحمتی برای شما ایجاد نمیكنم و با نگاه كردن سعی میكنم نكات لازم را یاد بگیرم. ایشان گفتند: جداً؟!
و من پاسخ دادم: بله استاد. گفت: اتفاقاً تو را لازم ندارم و تلفن را قطع كرد». و این شد كه خود، استاد خود شد. صدها ساز را خراب كرد تا كم كم به فنون سازسازی آشنا شد. به تعمیر و ساختن هر سازی تا به امروز به منزله كلاس درس و یك تجربه نگریسته و همواره سعی كرده به طور دقیق و علمی به مسئلهساز سازی و صدادهی ساز توجه كند تا جایی كه هنگام صحبت با او احساس میكنید در مقابل یك تحصیلكرده علم آگوستیك ایستادهاید. ژاله هر قدر در یادگیری، از اساتید خسّت دیده؛ همانقدر در آموختن دست و دلباز است. آنقدر كه در جلسه اول میتوانید تخصصیترین و كلیدیترین رمز سازسازی را كه در مدت سیسال به دست آورده از ایشان بپرسید. علاوه براین برای الفت بیشتر هنرمندان با هم و آشنایی بیشتر مردم با موسیقی، سالهاست درِ خانه استاد به روی مردم باز است. هركه لذت نواختن سازی را تجربه كرده و هر كه لذت شنیدن آن را، هر چه در توشه ذوق و هنر گردآورده با هم تقسیم میكند. گفتوگویی كه در پی خواهید خواند، گوشهای از نظرات و دیدگاههای استاد است در مورد موسیقی ایرانی و وضعیت سازسازی در كشور و البته آنچه را كه نخواهید دید برقی است كه هنگامی كه با حرارت در مورد موسیقی صحبت میكند در چشمانش میدرخشد. برقی كه فقط در نگاه یك عاشق میتوان دید. بله او هم عاشق است.
در مورد سازسازی همانند خود موسیقی، نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود دارد برخی معتقدند كه اگر به تركیب سازها دست ببریم از اصالتش كاسته میشود و برخی دیگر اعتقاد دارند كه میبایست همراه با نیازهای زمانه در تكامل سازها بكوشیم. نظر شما در این میانه به كدام نزدیكتر است؟
موسیقی كه به ما رسیده میراثی از نیاكان ماست. حفظ كردن میراث نیاكان مثل حفظ كردن تكه سفالی است كه در موزه قرار دارد و حتی اگر شكسته شده باشد باز به هرحال باید حفظ شود چرا كه گویای تاریخ و تمدن عصر خودش است. اما آنچه مورد استفاده قرار میگیرد جدا از زمان و نیازهای زمانه نیست. موسیقی ما در هر حالتی ریشه در اصالتها و سنتهای ما دارد ولی نمیتوان منكر گذشت زمان و تغییرات حاصل از آن شد. همانطور زبانی كه امروزه صحبت میكنیم یا مینویسیم با زبانی كه چند صد سال پیش استفاده میشد متفاوت است پس طبیعی است كه موسیقی ما هم با حفظ چارچوبها و اصالتهای ذاتیاش روند تكاملی را بپیماید و به همان نسبت سازهای ما نیز. چرا كه تكامل مطلبی نیست كه به دلخواه فردی انجام بگیرد یا نگیرد بلكه تكامل یك سنت بشری است.
از این گذشته، امروزه ما چیزیهایی را به عنوان اصالت مطرح میكنیم و روی آن تعصب نشان میدهیم كه اگر به گذشته بر گردیم، میبینیم كه اصلاً در گذشته اینها وجود نداشتهاند. مثلاً امروزه در سازها از سیم استفاده میشود كه در گذشته روده و ابریشم به كار میرفته وصدای سازها اكثراً بم بودند (و البته خیلی زودتر پاره میشدند). پس اگر به دنبال اصالتیم باید دوباره سیمها را باز كنیم و همان روده را ببندیم. به اعتقاد من حفظ اصالت به این معنی نیست كه هیچ تغییری صورت نگیرد بلكه به نظر من میتوانیم به مرور و بر حسب شرایط و نیازهای زمانه، تغییراتی را بپذیریم. مثلاً اگر به تغییرات ساز تار نگاه كنیم میبینیم همان تاری است كه در گذشته بوده با این تفاوت كه یك سیم به آن اضافه شده و شكل آن زیباتر شدهاست یا شكل سرپنجهاش تغییر كرده و سعی شده صدایی كه امروزه به گوش ما خوشآیندتر است از آن بیرون بكشند. اما با این همه، موسیقی كه با آن نواختهمیشود مختصات موسیقی سنتی و ایرانی در آن نهفتهاست. مثلاً ابوعطایی كه اكنون نواخته میشود با همه تغییرات بالاخره ابوعطا است.
پس به هر صورت قبول دارید كه تغییرات چه در موسیقی و چه در سازسازی امری اجتناب ناپذیر است. حال این سوال پیش میآید كه منشاء این تغییرات چیست؟
اگر كسی در فنی به تبحر رسید و در كارش استمرار داشت به نقاط ضعف و اشكالاتی كه در محصولش وجود دارد پی میبرد. در سازسازی بسیاری از این تغییرات ناشی از ضعفهایی است كه در سازهای ما وجود دارد و نوازندگان را آزار میدهد و برخی تغییرات و ابداعات به ایجاد امكانات جدید و تنوع صدایی و نیازهای زمانه برمیگردد. تغییراتی كه من در ساز ایجاد میكنم بر حسب تجربهای است كه در طول سالها به دست آوردهام.
مطابق دفتر تعمیرات و ردیف ثبت شده از تاریخ۱۵/۶/۱۳۷۹ تا ۵/۴/۱۳۸۴ تعداد ۶۷۳ ساز تعمیر کردهام که خود دانشگاهی است كه این موجب میشود معایب كار را ببینم و بر اساس آن تغییرات را اعمال كنم و گرنه كار من این نیست كه مثلاً كاسه سهتار را به چهار گوش تبدیل كنم (گو اینكه اگر هم این كار را كردم و خوب جواب داد مانعی برای ساختن چنین سازی نمیبینم. چرا كه آیهای نازل نشده كه شكل ساز حتماً باید شكل خاصی باشد و تغییر درآن جایز نیست). آقای قنبری در سرپنجه تار تغییراتی دادهاست چون معتقد است كه سیم انداختن به آن به سنت قدیم سخت است و به این شكل گوشیها بهتر در دسترس هستند كه این نتیجه سالها تجربه ایشان است. یا اینكه من با تجربه ساختن هزار و هشتاد و پنج ساز به این نتیجه رسیدهام كه گوشیهای پایه برنجی طراحی كنم كه امروزه در سازهای ساختهشدهام به كار میبرم.
در صدا دهی سازها چه تغییراتی نسبت به گذشته ایجاد شدهاست؟
با توجه به دستگاههای صدابرداری پیشرفته، امروزه بسیاری از نیازها تغییر كرده، مثلاً دیگر نیازی نیست كه صفحه سهتار را آنقدر نازك بگیریم تا حالت پوست تار را پیدا كند تا شنوندگان بتوانند بهدرستی صدای ساز را بشنوند، پس دیگر نیازی نیست كه همان سنت قدیم را اعمال كنیم. از دیگر تغییراتی كه در سهتار دادهام و اخیراً توسط برخی سازندگان و نوازندگان مورد استقبال قرار گرفته تغییراتی است كه در سرپنجه سهتار انجام دادهام. در سرپنجه سازهای من خط مستقیم تا دم «شیطونك» (شیطانک) ادامه پیدا میكند از آنجا به اندازه ۲ سانتیمتر شیب داده میشود. به این طریق دیگر نیازی به پرده پشت شیطونك نیست در حالی كه در سنت قدیم پردهای را پشت شیطونك میبستند كه سیمها را فشار بدهد و شل شدن این پرده باعث میشد كه سیمها از روی شیطونك فرار كنند یا وقتی كه ناخن میكشیدیم صدای لطیفی از آن به گوش نمیرسید كه این عیبها در این حالت ابداعی از بین رفته است. علاوه براین سیمگیرها را پایه برنجی كردهام كه علاوه بر استحكام از ظرافت بیشتری برخوردار است.
یكی از مشكلاتی كه در گروهنوازیها مشاهده میشود، غیر همسانی صدای سازها است كه گاه در كوكهای مختلف نوازندگان گروه را دچار مشكل میكند. برای رفع این مشكل چه چارهای میتوان اندیشید؟
بله متأسفانه این مشكل وجود دارد. علتش این است كه در سازهای دست ساز اختلاف دو حركت سمباده روی چوب ممكن است به دو صدای مختلف در ساز ساخته شده منجر شود تا آنجا كه میتوانم بگویم از هزار و هشتاد و پنج سهتاری كه تاكنون ساختهام؛ دو سهتار پیدا نمیكنید كه دقیقاً صدادهی آنها یكی باشد. از آنجا كه نوازندگان یك گروه معمولاً از سازهای ساخته شده توسط اساتید مختلف استفاده میكنند این مشكل بیشتر ایجاد میشود. خصوصاً اینكه هیچ استاندارد واحدی، مطابق با آرای جمعی نوازندگان و سازسازان وجود ندارد تا به ساخت سازهای همسان اقدام شود.
جدا از سازهای دست ساز كه میتواند مطابق سلیقه نوازندگان مورد استفاده قرار گیرد به نظر شما ضرورت ایجاد كارخانه سازسازی احساس نمیشود؟
چرا، به نظر من اگر این اتفاق بیفتد تأثیر مثبتی در فضای موسیقی ما به وجود میآید. از آنجا كه نیازهای جامعه، ما را وادار میکند که عرضه و تقاضا را با هم برابر کنیم و با توجه به اینکه سازندگان تراز اول کم هستند و سازهای مرغوب تا چند میلیون قیمتگذاری میشوند؛ با ایجاد کارخانه سازسازی و تولید سازهای با کیفیت و قیمت نسبتاً مناسب، مشکل بسیاری از نوآموزان را که معلوم نیست در آینده قصد ادامه نوازندگی را دارند یا نه، حل میکند. خصوصاً اگر این سازها را بر اساس الگوهای سازهای دستساز مطرح ساختهشود مسلماً نتیجه بهتری حاصل میشود. پس از آنکه نوازندهای احساس کرد دیگر این ساز جوابگوی نیازش نیست میتواند از سازهای دستساز و گرانتر استفاده کند.
از این بحث بگذریم استاد! لطفاً کمی درباره سازهای ابداعی خودتان توضیح دهید و اینکه چه نیازی باعث به وجود آمدن چنین سازهایی شد؟
انسان پس از سالها کار به این احساس میرسد که در موقعیتی قرار گرفته که به اصطلاح از آنچه داشته و دیده سیر است آنوقت است که به دنبال چیز جدیدتر بگردد و در این جستجو، گاه چیزهای جدیدتری نیز کشف میکند. همچنین نیازها و کمبودهایی که از نظر صدایی در سازهای ایرانی احساس میکردم علاوه براین اعتقاد، که هیچ محدودیتی از لحاظ تنوع سازی وجود ندارد مرا به ساختن سازهای جدید وا داشت. سازهایی که از نظر فرم، صدادهی و حتی در آغوش گرفتن با سازهای گذشته تفاوتهایی دارد و بسیاری از اینها به نظر و تائید اساتیدی از جمله آقای درویشی، علیزاده و... رسیدهاست. یکی از این سازها با نام «دلنواز» سازی است بین تار و سهتار. شنوندهای که از دور به این ساز گوش میدهد تا مدتی مردد میماند که این تار است یا سه تار.
انسان پس از سالها کار به این احساس میرسد که در موقعیتی قرار گرفته که به اصطلاح از آنچه داشته و دیده سیر است آنوقت است که به دنبال چیز جدیدتر بگردد و در این جستجو، گاه چیزهای جدیدتری نیز کشف میکند. همچنین نیازها و کمبودهایی که از نظر صدایی در سازهای ایرانی احساس میکردم علاوه براین اعتقاد، که هیچ محدودیتی از لحاظ تنوع سازی وجود ندارد مرا به ساختن سازهای جدید وا داشت. سازهایی که از نظر فرم، صدادهی و حتی در آغوش گرفتن با سازهای گذشته تفاوتهایی دارد و بسیاری از اینها به نظر و تائید اساتیدی از جمله آقای درویشی، علیزاده و... رسیدهاست. یکی از این سازها با نام «دلنواز» سازی است بین تار و سهتار. شنوندهای که از دور به این ساز گوش میدهد تا مدتی مردد میماند که این تار است یا سه تار.
طراحی این ساز به این خاطر است که اگر سهتار قطعهای را اجرا میکند بلافاصله به تار ندهد بلکه دلنواز بینابین کلید میشود و بعد از اجرای قطعهای، تار آن را ادامه میدهد. ساز دیگر ساز «دلگشا» است که صدای زیر و حزینی دارد که به غیر از کمانچه میتواند در ارکستر به کار رود. همچنین «دلگشا سل» ساختهشده که در ارکستر، کار ویولن سل را انجام میدهد که کمبود چنین سازی احساس میشد. ساز دیگر «دلاویز» است که صدای آلتو میدهد و صدایش نه صدای ویولن است نه صدای قیچک و نه کمانچه چون جعبه رزنانسش فرق میکند. ساز دیگری که طراحی کردهام سازی است با نام «دلانگیز» و به جای پوست مانند ویولن صفحهای از جنس کاج درآن به کار میرود و طرحی کاملاً ایرانی دارد و شکل آن را از نوعی سوسک الهام گرفتهام. همه این سازها به علاوه چند وسیله که در سازسازی مورد استفاده قرار میگیرد، همه به ثبت رسیدهاند و نمونههایش موجود است. به هر حال از همکاران و اساتید این فن خواهش میکنم که آنچه را در طول سالها اندوختهاند بدون کم و کاست و تنگ نظری به شاگردان بیاموزند تا چراغ این فن و هنر برای همیشه و برای همه نسلها تابناک و درخشان باقی بماند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ/ با اندکی تلخیص
www.seemorgh.com/culture
منبع: farhangdaily.com
مطالب پیشنهادی:
«عجب فتادن مرد است در کمند غزال »
جلوههايى زيبا از هنر معرق (گزارش تصويرى)
گفتگو بامحمود فرشچیان :دنیا به هنر ما حسادت میورزد
معرفی و تاریخچه سفالگری
مراحل اجراى يك تابلوى معرق