سعادت آباد
گورستان زناشویی، موجزترین، بهترین و کامل‌ترین تعریفی است که می‌توان در توصیف آخرین ساخته مازیار میری به کار برد، اصطلاحی که رومن پولانسکی در ساخته جنجالی خود.....

درباره «سعادت آباد» ساخته مازیار میری؛ چگونه دغدغه طبقه متوسط داشته باشیم و ضد آن فیلم بسازیم؟
«سعادت آباد» را از دو منظر می‌توان قضاوت کرد. می‌توان از این زاویه وارد شد که بعد از «قطعه ناتمام»، «به آهستگی»، «پاداش سکوت» و «کتاب قانون»، مازیار میری به فیلمی با ویژگی‌ها و مختصات «سعادت آباد» رسیده که از کارگردانی و فیلمبرداری و تدوین گرفته تا بازی بازیگرانش (از بازی مطلقا برون‌گرای حامد بهداد تا بازی کاملا درون‌گرای لیلا حاتمی) یک سر و گردن بالاتر از آثار پیشین میری است و یا می‌توان روی مضمون فیلم متمرکز شد و به تحلیل محتوای آن پرداخت.

از منظر اول این‌گونه می‌توان گفت که میری این بار در فضای محدود زمان و مکان به بهترین شکل داستان خود را به تصویر کشیده و به خوبی شخصیت‌ها و داستانش را روایت می‌کند. برخلاف ادعاهایی که «سعادت آباد» را وام گرفته از فیلم‌های فرهادی (مخصوصا درباره الی...) می‌دانند، فیلمنامه «سعادت آباد» روایت داستانی است که ابهام بخش مهمی از آن را تشکیل می‌دهد و برخلاف فیلم‌های فرهادی که در پایان همه چیز آشکار می‌شود، پایان «سعادت آباد» آغازی است بر سوالاتی که فیلمنامه به آنها پاسخ نمی‌گوید و ترجیح می‌دهد به جای اینکه در بند یافتن حقیقت باشد، تنها یک موقعیت دراماتیک را به تصویر بکشد. موقعیتی که از تلاش یک زن (یاسی) برای زنده کردن خاطرات خوش گذشته آغاز و با تنهایی مضاعف وی به پایان می‌رسد و به خودی خود قادر است مخاطب را درگیر خود کند.

اما مشکل اصلی «سعادت آباد» به مضمون آن بر می‌گردد، وقتی به محتوای فیلم‌های قبلی میری می‌نگریم متوجه این نکته در کارنامه کاری وی می‌شویم که وی سلیقه، نگاه و موضع بخصوصی در سینما ندارد و همان‌طور که از یک داستان حاتمی‌کیایی (پاداش سکوت) به داستانی از جنس دغدغه‌های کمال تبریزی (کتاب قانون) رسید، حالا به یک داستان به اصطلاح فرهادی‌ وار رسیده است که به مانند دو فیلمی که اشاره شد، در انتقال معنا از نمونه‌های اورجینال عقب افتاده‌تر است. پرداخت به مناسبات طبقه متوسط ایران امروز یکی از موضوعاتی است که اخیرا با توجه به اهمیت و نقش پررنگ و تاریخی این طبقه در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران (از انقلاب مشروطه گرفته تا همین امروز) فیلمسازان بسیاری را مشغول خود کرده است. «چهارشنبه سوری»، «کنعان»، «به همین سادگی»، «درباره الی»، «محاکمه در خیابان»، «دعوت»، «دایره زنگی»، «بی پولی»، «هفت دقیقه تا پاییز» و «جدایی نادر از سیمین» مهم‌ترین فیلم‌های چند سال اخیرند که پیچیدگی‌ها و اشتراکات افراد متعلق به این طبقه را به تصویر کشیده‌اند. همان‌طور که این طبقه در مواردی چون جایگاه اقتصادی، اجتماعی و تحصیلی تقریبا به ثبات نسبی رسیده و از آرامش خاطر نسبی برخوردار شده است. در عوض در حوزه اخلاقیات به شدت با چالش‌های گوناگونی روبه‌رو شده است، دروغ، پنهان کاری، خیانت، دورویی، روزمرگی و در نهایت افسردگی بزرگترین مشکلات این طبقه است که هر یک به نوعی در فیلم‌هایی که به آنها اشاره کردیم وجود دارد اما آنچه «سعادت آباد» را از این فیلم‌ها جدا می‌کند، تصویر چرکی است که از طبقه متوسط به نمایش می‌گذارد، چرکی که هرچه بیشتر تلاش کنی آن را از بین ببری، آلودگی‌اش بیشتر به جاهای دیگر سرایت می‌کند. امیر عربی و مازیار میری که قبل از این در مجموعه تلویزیونی «گاو صندوق» با هم همکاری کرده بودند، خواسته یا ناخواسته بر خلاف گفته خود که «سعادت آباد» نقد طبقه متوسط است، فیلمی ساخته‌اند ضد طبقه متوسط که فضای تیره و تارش، آنقدر زیاد است که سکانس کلیشه‌ای و نمادین پایانی فیلم (آنجا که یاسی به توصیه تهمینه عمل می‌کند و جای اینکه قرصش را بخورد، لیوان آب را پای گلدان می‌ریزد) که قرار است از یادمان ببرد در چه منجلابی غوطه‌ور بوده‌ایم نیز نمی‌تواند آن را تطهیر کند.

حال چرا می‌گویم «سعادت آباد» فیلمی است ضد طبقه متوسط ؟ به نام فیلم و تاکیدی که فیلمساز روی محله سعادت آباد دارد دقت کنید (نشان دادن تابلوی سعادت آباد هنگام رانندگی یاسی در ابتدای فیلم و برگزاری مهمانی در آنجا ) مگر نه اینکه سعادت آباد محله‌ای است که آن را به نام طبقه متوسط می شناسند؟ پس چگونه است در فیلمی با همین نام، از میان انبوهی از لاپوشانی و دروغ و دورویی تنها یک شخصیت (یاسی) است که از هر انگی مبراست، که او هم دچار افسردگی شدید است؟ می‌شد این‌گونه قضاوت کرد که این‌ها سه زوج از این طبقه هستند و نمی‌توان آنها را آیینه تمام نمای طبقه متوسط دانست، اما وقتی به نام فیلم، نگاه فیلمساز به شخصیت‌ها و موتیفی که خلق می‌کند (آیینه شکسته‌ای که یاسی در ابتدای فیلم روبه‌روی آن می‌نشیند و خود را آماده ضیافت شبانه می‌کند و تاکید دوباره در پایان فیلم که این بار لاله روبه‌روی آیینه شکسته خانه‌اش به نظاره خود می‌نشیند) می‌نگریم، به چیزی خلاف گفته‌های عوامل سازنده «سعادت آباد» می‌رسیم.

گورستان زناشویی، موجزترین، بهترین و کامل‌ترین تعریفی است که می‌توان در توصیف آخرین ساخته مازیار میری به کار برد، اصطلاحی که رومن پولانسکی در ساخته جنجالی خود «ماه تلخ» از زبان کاراکتر خود «اسکار» در توصیف رابطه‌ای که خیانت قسمت جذاب آن است، به کار برد. گورستان زناشویی جایی است که یک رابطه به بن‌بست می‌رسد، آنجا که درخت تعلق خاطر، ثمره‌ای ندارد، جایی که فردیت به چنان ابتذالی می‌رسد که افراد را در خویشتن خویش غرق می‌کند، آنجا که نزدیکی تنها در فقدان فاصله میان تن‌ها خلاصه می‌شود. آنجا که افراد همگی نقاب بر چهره دارند و با آنچه می‌گویند زمین تا آسمان متفاوت‌اند. آنجا که محسن خبر بارداری یاسی (همسرش) را از زبان مینا می‌شنود، آنجا که رابطه علی و لاله در میان پنهان کاری‌ها و دروغ‌های لاله متلاشی می‌شود، آنجا که ارتباط بهرام و تهمینه به قدری متزلزل شده که دو طرف رابطه کوچکترین تمایلی برای ارتباط (حتی از نوع کلامی) با هم ندارند و بالاخره جایی که سه زوج برای برگزاری یک جشن تولد گرد هم می‌آیند اما هیچ گاه آنها را دور هم نمی‌بینیم، تنها لحظه‌ای که هر شش کاراکتر فیلم گرد هم می‌آیند، لحظه شام و موقع بریدن کیک تولد است که عمر هر دو لحظه به کوتاهی حیات یک لبخند است. لبخندی که گذرا می‌آید و غمی که پایدار می‌ماند.




گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com



مطالب پیشنهادی:
درباره بازی‌ بازیگران «سعادت آباد»
عکس‌های دیدنی از «راه آبی ابریشم»
نگاهی به «زنان ونوسی، مردان مریخی» بازیگوشی های یک مرد نویسنده
نگاهی به 5 بازیگر کلیدی فیلم «زندگی با چشمان بسته»
گلزار از سینما مهم‌تر است، حیایی از همه فیلم‌هایش!