نقاش خیابانهای غمگین شهـر
گرچه حضورش در تلویزیون و سینما این روزها پررنگ نیست اما هر چند وقت یكبار، به بهانههای مختلف نامش را میشنویم؛ از برگزار كردن یك نمایشگاه عكاسی گرفته تا جان و رنگ دادن به خیابانهای دود زده تهران.
گرچه حضورش در تلویزیون و سینما این روزها پررنگ نیست اما هر چند وقت یكبار، به بهانههای مختلف نامش را میشنویم؛ از برگزار كردن یك نمایشگاه عكاسی گرفته تا جان و رنگ دادن به خیابانهای دود زده تهران. اغلب ما لاله اسكندری كه این روزها، نامش را بر دیواره بزرگراهها میبینیم را، با بازیهایش شناختیم و بسیاری از ما هم نمیدانیم كه او پیش از آنكه به جمع بازیگری وارد شود، با خواندن رشته گرافیك به دنیای هنر آمده بوده و خودش هم دوست دارد بیشتر بهعنوان چنین هنرمندی معرفی شود. در این صفحه به بهانه03 آذر ماه، سالگرد سی و ششمین تولد او، از مهمترین درسهای زندگیاش صحبت میكنیم.
جستوجوی موفقیت به جای شهرت
برای خیلیها بازیگری یعنی ستاره شدن. بسیار شان با این هدف پا به صحنه میگذارند و اگر هم به آن نرسند، خیلی زود مسیرشان را تغییر میدهند و از این حرف میگذرند اما برای لاله اسكندری بازیگری معنای دیگری دارد. او دوست دارد در این حرفه موفق و ماندگار باشد نه یك ستاره كه تنها برای چند لحظه طلوع كند. او در مصاحبهای گفته بود: «هیچ وقت به ستاره شدن فكر نكردهام. چون آدمهایی كه ستاره شدهاند، خودشان تاثیری در این اتفاق نداشتهاند بلكه عوامل بیرونی باعث این اتفاق شدهاند. البته من با ستارهسازی مخالف نیستم چون سینما یك صنعت است و باید فروش داشته باشد و ستارهها عامل جذب مخاطب در سینما هستند اما ستاره شدن ممكن است دوران بازیگری را كوتاه كند و دوران طلایی آن بگذرد.»
ادای دین به كسانی كه از خودشان گذشتهاند
لاله اسكندری یك بازیگر تك بعدی و تك زمانی نیست. او میداند كه برای امروز او خیلیها از همه چیزشان گذشتهاند و قربانی دادهاند. به همین دلیل است كه در بازیهایش سعی میكند گروهی از آنها را معرفی كند و گوشهای از زندگیشان را نمایش دهد. او در یكی از مصاحبههایش گفته بود:« همه ما به نوعی با جنگ آشنا هستیم. كودكیهای ما زیر موشكبارانها و دلهرهها گذشته است. البته نه مثل مناطقی مانند جنوب اما من وقتی برای ایفای این نقشها به آبادان و خرمشهر رفتم، مفهوم جنگ را شناختم و فهمیدم كه چرا جنگ چیز خوبی نیست و خانوادهها را از هم میپاشد. بهدلیل نقشم با آدمها رودررو شدم و با آنان حرف زدم. در آنجا بود كه بهنظرم رسید این حوزهای است كه بهدرستی و شایستگی دیده نشده، بهویژه نقش زنان و مردمی كه ایستادگی كردند اما وقتی به زنان شهید و زندگی آنها نگاه میكنیم، به راستی میفهمیم كه هنوز به آنان ادای دین نشده است. زنانی كه اسلحه به دست گرفتند و دوشادوش مردان در جبهه جنگیدند را ما زیاد ندیدهایم. هنوز به زنان شهید ادای دین نكردهایم و من معتقدم بازیگر باید بتواند بخش كوچكی از آن رشادتها و شجاعتها را نشان دهد. این شانس را ۳ بار داشتهام و امیدوارم مردم هم از كارم راضی باشند.»
ساختن با سختیها به دلیل علاقه
گرچه بسیاری از ما او را به نام یك بازیگر میشناسیم اما لاله اسكندری دانش آموخته گرافیك است و دستی هم در عكاسی دارد. برخلاف خیلیها كه با یك تصادف به حرفهای وارد میشوند و با نارضایتی ادامهاش میدهند او در این مورد گفته بود:« من در زمینه تحصیلی و حضور در وادی هنر بهترین انتخاب را داشتهام و بابت این اتفاق واقعا راضی هستم از اینكه میبینم بعضی از آدمهای همسنوسال من برای مسیری كه آمدهاند دچار تردید و دودلی هستند، واقعا ناراحت میشوم. بالاخره این خستگی، گهگاهی سراغ من هم آمده است، گاهی اوقات كه فشار كاری روی من زیاد است بهویژه زمانی كه با نقش سنگین و طاقتفرسایی بدون وقفه در ارتباط هستم اما چون عاشق این حرفه هستم، هیچوقت دلزده نشدم و با همه مشكلات وخستگیها باز هم با عشق كار كردم.»
رفتن به مسیر خاص خودش
لاله اسكندری در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد و گرچه او هم هنرمند شد اما تلاش كرد تا مسیر زندگیاش را خودش انتخاب كند و به جای پیروی از كارهایی كه دیگران سراغش رفته بودند، استعداد خودش را پیدا كرده و در مسیری كه میخواهد از آن استفاده كند. او در مورد خانوادهاش گفته بود: «ما در كل هر 5 نفرمان در خانواده مسیر خاص خودمان را رفتیم و هیچ وقت در كارهای هم دخالت نمیكردیم. روزبه هم با وجود توانایی كه در عرصه بازیگری بهویژه بهنظرم طنز و نویسندگی به دلیل معلومات بالای ادبیاش داشت تنها به نوشتن داستان كوتاه بسنده كرد و ترجیح داد وارد عرصه مهندسی شود. در هر حال دغدغه هر 5نفر ما به شكل متفاوتی به لحاظ عكاسی، تجسمی، بازیگری، طراحی و... متبلور شد.» این موضوعی است كه مادرش هم برآن تاكید میكند. او پیش از این گفته بود:« من به «استقلال فكر» خیلی اهمیت میدهم. هیچوقت نباید پدر و مادری برای بچه هایش، مسیر زندگیای را كه دوست ندارند، تحمیل كند؛ حتی اگر مطمئن باشد چیزی كه فكر میكند درستتر است. مثلا من خیلی موافق بازیگری نبودم، برای اینكه تصور ما آن زمان نسبت به این هنر با حالا متفاوت بود. من به درس وعلم علاقه داشتم و میخواستم بچهها این زمینه را دنبال كنند؛ اما با وجود این از فرزندانم خواستم كه دنبال علائقشان بروند و هیچ وقت خواستهام را به آنها تحمیل نكردم.»
پیدا كردن بهترین راه برای كامل شدن
او از بازی كردن در نقشهای متفاوت نمیترسد و برای انتخاب یك نقش به شباهت آن با خودش فكر نمیكند. از تجربه فیلمهای جنگی گرفته تا نشستن در جایگاه همسر یك معلول و... همگی را میپذیرد تا در كنارشان قسمتی از وجودش را پیدا كند. او پیش از این در مورد تفاوت نقشهایش گفته بود: «اكثر نقشهایی كه تاكنون بازی كردهام، با من متفاوت بودند چون فكر میكنم كه در هر نقشی آدم قسمتهایی از وجود خود را مییابد كه شاید تا آن روز ناشناخته بوده است.»
بهدنبال بهترین ایده بودن
نام لاله اسكندری را تنها در میان بازیگران نمیبینیم. این روزها اگر گشتی در اتوبانهای شهر تهران بزنیم، آثاری ماندگار و زیبا از او را بر دیوارهای این شهر شلوغ و همیشه دود زده میبینیم. طرحهایی كه به تهران چهره تازهای هدیه كرده و همراه با خود نام لاله اسكندری را هم در گوشهگوشه تهران ماندگار كرده. او هدفش از این فعالیتها را اینگونه توضیح داده بود: «همینطور كه در شهر میگشتم همیشه فكر میكردم چقدر دیوارها خاكستری و چقدر همه جا فقط بتون و آسفالت و ساختمانهای بلند است و هیچ رنگی در شهر نیست. برای همین از سال 85 شروع كردم به رایزنی با شهرداری كه آیا میتوانم در این حوزه كاری انجام بدهم كه در نهایت سال 87 از طریق یكی از دوستانم معرفی شدم به شهردار منطقه 5 آقای تركاشوند و به ایشان یك رزومه كاری ارائه دادم و خیلی استقبال كردند و گفتند خودتان دیوار را انتخاب كنید.»
پایبندی به ریشه
لاله اسكندری سفر كردن را دوست دارد و حتی در نمایشگاه عكاسیاش هم اغلب عكسهایش حاصل سفرهای او به كشورهای دیگر و تجربیاتش در آن كشورها بوده است اما او با وجود تجربه كردن فضای این كشورها هیچ وقت بارش را برای همیشه نبسته و به كشورش وفادار مانده است. این موضوعی است كه مادر او هم برآن تاكید میكند. مادر لاله و ستاره اسكندری معتقد است:
«اگر بچهها را در فضایی بزرگ كنید كه به وطنشان و فرهنگشانپایبند باشند، خیلی از مشكلات حل میشود. مثلا لاله میگوید بین كشورهای اروپایی از ایتالیا بهدلیل شباهتش به ایران بیشتر خوشش آمده. این یعنی آنجا را هم بهخاطر ایران دوست دارد. البته اینكه به سایر كشورها بروی یا درآنجا مدتی زندگی كنی، دلیل بر این نمیشود كه ریشهات را فراموش كنی و من فكر كنم توانسته باشم ریشه ایرانی بودن را به بچههایم منتقل كنم.»
گرچه حضورش در تلویزیون و سینما این روزها پررنگ نیست اما هر چند وقت یكبار، به بهانههای مختلف نامش را میشنویم؛ از برگزار كردن یك نمایشگاه عكاسی گرفته تا جان و رنگ دادن به خیابانهای دود زده تهران.
گرچه حضورش در تلویزیون و سینما این روزها پررنگ نیست اما هر چند وقت یكبار، به بهانههای مختلف نامش را میشنویم؛ از برگزار كردن یك نمایشگاه عكاسی گرفته تا جان و رنگ دادن به خیابانهای دود زده تهران. اغلب ما لاله اسكندری كه این روزها، نامش را بر دیواره بزرگراهها میبینیم را، با بازیهایش شناختیم و بسیاری از ما هم نمیدانیم كه او پیش از آنكه به جمع بازیگری وارد شود، با خواندن رشته گرافیك به دنیای هنر آمده بوده و خودش هم دوست دارد بیشتر بهعنوان چنین هنرمندی معرفی شود. در این صفحه به بهانه03 آذر ماه، سالگرد سی و ششمین تولد او، از مهمترین درسهای زندگیاش صحبت میكنیم.
جستوجوی موفقیت به جای شهرت
برای خیلیها بازیگری یعنی ستاره شدن. بسیار شان با این هدف پا به صحنه میگذارند و اگر هم به آن نرسند، خیلی زود مسیرشان را تغییر میدهند و از این حرف میگذرند اما برای لاله اسكندری بازیگری معنای دیگری دارد. او دوست دارد در این حرفه موفق و ماندگار باشد نه یك ستاره كه تنها برای چند لحظه طلوع كند. او در مصاحبهای گفته بود: «هیچ وقت به ستاره شدن فكر نكردهام. چون آدمهایی كه ستاره شدهاند، خودشان تاثیری در این اتفاق نداشتهاند بلكه عوامل بیرونی باعث این اتفاق شدهاند. البته من با ستارهسازی مخالف نیستم چون سینما یك صنعت است و باید فروش داشته باشد و ستارهها عامل جذب مخاطب در سینما هستند اما ستاره شدن ممكن است دوران بازیگری را كوتاه كند و دوران طلایی آن بگذرد.»
ادای دین به كسانی كه از خودشان گذشتهاند
لاله اسكندری یك بازیگر تك بعدی و تك زمانی نیست. او میداند كه برای امروز او خیلیها از همه چیزشان گذشتهاند و قربانی دادهاند. به همین دلیل است كه در بازیهایش سعی میكند گروهی از آنها را معرفی كند و گوشهای از زندگیشان را نمایش دهد. او در یكی از مصاحبههایش گفته بود:« همه ما به نوعی با جنگ آشنا هستیم. كودكیهای ما زیر موشكبارانها و دلهرهها گذشته است. البته نه مثل مناطقی مانند جنوب اما من وقتی برای ایفای این نقشها به آبادان و خرمشهر رفتم، مفهوم جنگ را شناختم و فهمیدم كه چرا جنگ چیز خوبی نیست و خانوادهها را از هم میپاشد. بهدلیل نقشم با آدمها رودررو شدم و با آنان حرف زدم. در آنجا بود كه بهنظرم رسید این حوزهای است كه بهدرستی و شایستگی دیده نشده، بهویژه نقش زنان و مردمی كه ایستادگی كردند اما وقتی به زنان شهید و زندگی آنها نگاه میكنیم، به راستی میفهمیم كه هنوز به آنان ادای دین نشده است. زنانی كه اسلحه به دست گرفتند و دوشادوش مردان در جبهه جنگیدند را ما زیاد ندیدهایم. هنوز به زنان شهید ادای دین نكردهایم و من معتقدم بازیگر باید بتواند بخش كوچكی از آن رشادتها و شجاعتها را نشان دهد. این شانس را ۳ بار داشتهام و امیدوارم مردم هم از كارم راضی باشند.»
ساختن با سختیها به دلیل علاقه
گرچه بسیاری از ما او را به نام یك بازیگر میشناسیم اما لاله اسكندری دانش آموخته گرافیك است و دستی هم در عكاسی دارد. برخلاف خیلیها كه با یك تصادف به حرفهای وارد میشوند و با نارضایتی ادامهاش میدهند او در این مورد گفته بود:« من در زمینه تحصیلی و حضور در وادی هنر بهترین انتخاب را داشتهام و بابت این اتفاق واقعا راضی هستم از اینكه میبینم بعضی از آدمهای همسنوسال من برای مسیری كه آمدهاند دچار تردید و دودلی هستند، واقعا ناراحت میشوم. بالاخره این خستگی، گهگاهی سراغ من هم آمده است، گاهی اوقات كه فشار كاری روی من زیاد است بهویژه زمانی كه با نقش سنگین و طاقتفرسایی بدون وقفه در ارتباط هستم اما چون عاشق این حرفه هستم، هیچوقت دلزده نشدم و با همه مشكلات وخستگیها باز هم با عشق كار كردم.»
رفتن به مسیر خاص خودش
لاله اسكندری در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد و گرچه او هم هنرمند شد اما تلاش كرد تا مسیر زندگیاش را خودش انتخاب كند و به جای پیروی از كارهایی كه دیگران سراغش رفته بودند، استعداد خودش را پیدا كرده و در مسیری كه میخواهد از آن استفاده كند. او در مورد خانوادهاش گفته بود: «ما در كل هر 5 نفرمان در خانواده مسیر خاص خودمان را رفتیم و هیچ وقت در كارهای هم دخالت نمیكردیم. روزبه هم با وجود توانایی كه در عرصه بازیگری بهویژه بهنظرم طنز و نویسندگی به دلیل معلومات بالای ادبیاش داشت تنها به نوشتن داستان كوتاه بسنده كرد و ترجیح داد وارد عرصه مهندسی شود. در هر حال دغدغه هر 5نفر ما به شكل متفاوتی به لحاظ عكاسی، تجسمی، بازیگری، طراحی و... متبلور شد.» این موضوعی است كه مادرش هم برآن تاكید میكند. او پیش از این گفته بود:« من به «استقلال فكر» خیلی اهمیت میدهم. هیچوقت نباید پدر و مادری برای بچه هایش، مسیر زندگیای را كه دوست ندارند، تحمیل كند؛ حتی اگر مطمئن باشد چیزی كه فكر میكند درستتر است. مثلا من خیلی موافق بازیگری نبودم، برای اینكه تصور ما آن زمان نسبت به این هنر با حالا متفاوت بود. من به درس وعلم علاقه داشتم و میخواستم بچهها این زمینه را دنبال كنند؛ اما با وجود این از فرزندانم خواستم كه دنبال علائقشان بروند و هیچ وقت خواستهام را به آنها تحمیل نكردم.»
پیدا كردن بهترین راه برای كامل شدن
او از بازی كردن در نقشهای متفاوت نمیترسد و برای انتخاب یك نقش به شباهت آن با خودش فكر نمیكند. از تجربه فیلمهای جنگی گرفته تا نشستن در جایگاه همسر یك معلول و... همگی را میپذیرد تا در كنارشان قسمتی از وجودش را پیدا كند. او پیش از این در مورد تفاوت نقشهایش گفته بود: «اكثر نقشهایی كه تاكنون بازی كردهام، با من متفاوت بودند چون فكر میكنم كه در هر نقشی آدم قسمتهایی از وجود خود را مییابد كه شاید تا آن روز ناشناخته بوده است.»
بهدنبال بهترین ایده بودن
نام لاله اسكندری را تنها در میان بازیگران نمیبینیم. این روزها اگر گشتی در اتوبانهای شهر تهران بزنیم، آثاری ماندگار و زیبا از او را بر دیوارهای این شهر شلوغ و همیشه دود زده میبینیم. طرحهایی كه به تهران چهره تازهای هدیه كرده و همراه با خود نام لاله اسكندری را هم در گوشهگوشه تهران ماندگار كرده. او هدفش از این فعالیتها را اینگونه توضیح داده بود: «همینطور كه در شهر میگشتم همیشه فكر میكردم چقدر دیوارها خاكستری و چقدر همه جا فقط بتون و آسفالت و ساختمانهای بلند است و هیچ رنگی در شهر نیست. برای همین از سال 85 شروع كردم به رایزنی با شهرداری كه آیا میتوانم در این حوزه كاری انجام بدهم كه در نهایت سال 87 از طریق یكی از دوستانم معرفی شدم به شهردار منطقه 5 آقای تركاشوند و به ایشان یك رزومه كاری ارائه دادم و خیلی استقبال كردند و گفتند خودتان دیوار را انتخاب كنید.»
پایبندی به ریشه
لاله اسكندری سفر كردن را دوست دارد و حتی در نمایشگاه عكاسیاش هم اغلب عكسهایش حاصل سفرهای او به كشورهای دیگر و تجربیاتش در آن كشورها بوده است اما او با وجود تجربه كردن فضای این كشورها هیچ وقت بارش را برای همیشه نبسته و به كشورش وفادار مانده است. این موضوعی است كه مادر او هم برآن تاكید میكند. مادر لاله و ستاره اسكندری معتقد است:
«اگر بچهها را در فضایی بزرگ كنید كه به وطنشان و فرهنگشانپایبند باشند، خیلی از مشكلات حل میشود. مثلا لاله میگوید بین كشورهای اروپایی از ایتالیا بهدلیل شباهتش به ایران بیشتر خوشش آمده. این یعنی آنجا را هم بهخاطر ایران دوست دارد. البته اینكه به سایر كشورها بروی یا درآنجا مدتی زندگی كنی، دلیل بر این نمیشود كه ریشهات را فراموش كنی و من فكر كنم توانسته باشم ریشه ایرانی بودن را به بچههایم منتقل كنم.»
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: bartarinha.ir
مطالب پیشنهادی:
سیامک انصاری، یک کودک چهل و چند ساله!!
شرح یک داستان عجیب درباره ماه چهره خلیلی!!
مورد عجیب «مهناز افشار»!
7 درس از زندگی «فاطمه معتمد آریا»
منبع: bartarinha.ir
مطالب پیشنهادی:
سیامک انصاری، یک کودک چهل و چند ساله!!
شرح یک داستان عجیب درباره ماه چهره خلیلی!!
مورد عجیب «مهناز افشار»!
7 درس از زندگی «فاطمه معتمد آریا»
ساره بیات، دایه محمد (ص)