در میانه دهه 1990، کلونی این فرصت را یافت تا چهره گمشده‌ هالیوود باشد. مردی که قرار بود همه آن صفات مرد جذاب را داشته باشد. دوست داشتنی باشد و در عین حال...
 
در تمام طول این سال‌ها‌ هالیوود کوشیده بود،چهره ای را جایگزین کری گرانت فقید کند. همه آن وقار و مردانگی را دوباره بسازد و در چهره ای جدیدتر، مناسب این زمانه، مقابل تماشاگر جدیدش قرار دهد. پس در میانه دهه 1990، کلونی این فرصت را یافت تا چهره گمشده‌ هالیوود باشد. مردی که قرار بود همه آن صفات مرد جذاب را داشته باشد. دوست داشتنی باشد و در عین حال زمان آگاه و با موضع گیری‌های سیاسی مشخص. فرزند یک خبرنگار که خود کارش را از تلویزیون آغاز کرد. اینک پس از گذشت 15 سال از زایش این ستاره، او می‌کوشد، حتی چیزی فراتر از آن چه قرار بود کری گرانت داشته باشد، به تماشاگران معاصر هم عصرش نشان دهد. او باید پرسونای عصر معاصر باشد و به سخت و دشوار می‌کوشد که باشد.

این طور که من فهمیدم، تحت تاثیر‌ هاوارد ‌هاکس هستی؟
من، خیلی جا‌ها، از‌ هاوارد‌ هاکس و پرستون استر جس دزدی کرده ام. حتی گاهی، یک صحنه کامل را. خب اگر بخواهم، صادقانه فکر کنم، من خیلی چیز‌ها را از‌ هاوارد‌ هاکس و استرجس برداشتم و البته از جورج استیونس اولیه.

وقتی برای یافتن محل مناسب فیلم برداری در کارولینای شمالی و جنوبی سفر می‌کردی، چه چیزی، تو را واداشت که این شهر‌ها را در فیلم ببینیم؟ به طور کلی می‌توانی از کار در کارولینای شمالی صحبت کنی؟
من واقعا هیچ وقت در کارولینای شمالی نبودم. ولی این سفر کوتاه، واقعا به من خوش گذشت. چیزی که ما به عنوان محل مناسب فیلم برداری در کارولینای شمالی می‌خواستیم، صرفا جایی بود که بتوان در آن جا مشخصا تغییر فصول را حس کرد. مثلا در ایالت مینه سوتا، اگر در ماه فوریه فیلم برداری کنی، متوجه تغییر فصل و آغاز بهار نمی‌شوی، ‌ولی خود کار در کارولینای شمالی آن چنان آسان نبود. چون به نظر نمی‌رسید که بتوانیم همه آن چه می‌خواهیم را پیدا کنیم. می‌دانستیم که در چند صحنه‌ای که به درخت احتیاج داریم، باید رنگ برگ‌ها را در هنگام تدوین تغییر دهیم. ولی از سوی دیگر کلیت مکان برای پرداختن چند فصل کاملا مناسب بود ولی در پایان فیلم برداری با سرمای وحشتناکی مواجه شدیم. این سرما واقعا از بدبیاری ما بود. ولی صریح بگویم عاشق هر دو ایالت کارولینای شمالی و جنوبی شدم. من خودم، بزرگ شده کنتاکی هستم که در جنوب است ولی کارولینا چیزی مثل سرزمین واقعی یانکی‌هاست، ‌ولی هنوز در کارولینا به من جنوبی می‌گفتند. انگار نوع زندگی در این دو ایالت کاملا متفاوت بود. ولی مردم منطقه هم آدم‌های بجوشی بودند. ما تعداد زیادی سیاهی لشکر داشتیم و بین ما یک حس ادراک دو طرفه شکل گرفت و این باعث شد که من تصاویر بسته فراوانی از صورتشان بگیرم. گاه می‌شد که ساعت‌ها با هم صحبت می‌کردیم. آن‌ها مردمی مهربان، آزاد و خوش مشرب بودند. نمی‌توانم حس خوشم را از کار کردن در آن جا توصیف کنم.
 
چگونه کلونی کارگردان با کلونی ستاره در جه اول‌ هالیوود کار می‌کند و موفق است؟ سوال دیگر این که چرا در ویدئوی جیمی کیمل حضور پیدا نکردی؟
این سوال را خودشان هم از من پرسیدند. من سر کار دیگری بودم. من به خاطر این که از جیمی کیمل خوشم می‌آید، دوست داشتم در ویدئو اش حضور داشته باشم. در مورد دو شغل ام، باید بگویم، من تاکنون سه فیلم ساخته‌ام و در دو تایشان خودم هم نقشی ایفا کردم ولی هر بار در یک نقش فرعی. بازی کردن در فیلمی که خودت می‌سازی، واقعا کار خطرناکی است ،‌چون تو به حد زیادی خود شیفته می‌شوی و این کار از این جهت خطرناک است که به خصوص اگر در نقش اصلی ظاهر شوی، اعتماد بین خودت و بازیگران دیگر را از بین می‌بری. مثلا وقتی با بازیگر مقابلم صحنه ای مشترک را بازی می‌کنم، به عنوان بازیگر درست نیست او را قضاوت کنم. گاهی بازیگران برای ایفای نقش‌شان از همدیگر کمک می‌گیرند ولی نباید اعتماد را در بازیگر نقش مقابل‌ات بشکنی، ولی کارگردان، این کار را می‌کند. وقتی داری صحنه ای را می‌گیری، نمی‌توانی همین طوری بگویی که «کات، حالا بیا و صحنه را این طور بازی کن» انجام این کار مقدار زیادی... بگذار این طور بگویم که باید تک تک  به سراغ بازیگران بروی و حتما قبلش فاصله ای بین خود بازیگرت و خود کارگردان‌ات بگذاری.

سئوال بعدی ام درباره زمان در فیلم است، در باره زمان بندی دیالوگ‌ها. چقدر در هنگام فیلم برداری به دیالوگ بعدی ات فکر می‌کنی؟
به این می‌گوییم، بازیگر حی و حاظر. این شیوه، یعنی فکر کردن به دیالوگ بعدی و چگونه گفتن‌اش از زمان کلینت باب شد و منجر به خلق چند تا از بهترین بازی‌های تاریخ شد. ولی حتما باید به این صورت باشد که انگار قبل از شنیدن سئوال می‌توانی پاسخ اش را بدهی. باید به همین سرعتی باشد که می‌گویم. هیچ کس نمی‌توانست به خوبی روزالین راسل، از پس فی البداهه گویی برآید. ولی معمولا خیلی استفاده می‌شود که طوری بازی کنی که انگار دیالوگ ات را داری به یاد می‌آوری.
 
برادارن کوئن در فیلم «وکیل‌ هادساکر» از این شیوه استفاده کردند. آیا با آن‌ها مشورت کردی؟
نه، ولی این فیلم را به دقت تماشا کردم. چون همان طور که گفتم، در تمام طول این چند سالی که کار گردانی می‌کنم از کوئن‌ها دزدی کرده ام و فکر می‌کنم از فیلم «وکیل‌هادساکر» بیشترین دزدی‌ها را کردم. ولی از طرف دیگر باید خیلی مواظب بود که این دزدی‌ها خیلی توی چشم نزند و البته باید مراقب بود که هیچ جور فی البداهه گری باز‌ها از بین نرود یا به نظر جعلی نرسد.

وقتی با دیگر بازیگرانی که کارگردانی کرده اند صحبت می‌کنیم، می‌گویند که اصلا تصور نمی‌کردند این کار این قدر سخت باشد. با این وجود خیلی‌هایشان کارگردانی را ادامه می‌دهند و کمتر در فیلم‌هایشان بازی می‌کنند. صادقانه می‌پرسم، از کارگردانی خوشت می‌آید و آیا دوست داری در فیلم‌هایی که خودت کارگردانی می‌کنی، بازی کنی؟
شاید نه. ولی در فیلم «شب بخیر و موفق باشید» مجبور شدم بازی کنم، چون از مدت‌ها قبل قرار بود خودم‌ آن نقش را بازی کنم. چون من 46 ساله ام و کاملا به این نقش می‌آمدم. ولی الان می‌گویم که علاقه اصلی ام کارگردانی است و حالا دوست دارم فیلم‌های کاملا متفاوتی را تجربه کنم که هر کدامشان در یک گونه جدید باشد. ولی در مورد «شب بخیر و موفق باشید» قضیه فرق می‌کرد. چون این فیلم در مورد دنیایی بود که فکر می‌کردم، آن را کاملا می‌شناسم. برای ساختن همان فیلم، تمام تابستان قبل از فیلم برداری را به تماشای فیلم «داستان فیلادلفیا» گذراندم و از آن دزدیدم.

فیلم «شب بخیر و موفق باشید» چقدر شخصی است؟
چند بخش اش کاملا شخصی است. به نظر من فیلم خیلی شبیه «بوچ کسیدی و ساندس کید» است. از این جهت که زمانه دارد عوض می‌شود، همه چیز عوض شده است ،‌ولی تو هنوز به خاطرات‌ات چسبیده ای و حاضر نیستی ول شان کنی. من این طوری به این فیلم نگاه می‌کنم، دوست داشتم به شکلی این دوره را حفظ کنم تا شاید با باز سازی‌اش به شکلی در ذهنم از بین ببرم‌اش. چون انگار هر چیزی که از گذشته مانده است، اول صنعت می‌شود و بعد بر این قاعده تعریف می‌کنند و بعد ما باید تحت این قواعد کار کنیم. می‌توانی به من بگویی که نمی‌خواهم بزرگ شوم، ولی این بخش از قضیه نیست که من را ناراحت می‌کند، بلکه همین مساله صنعتی کردن چیز‌هاست که آزارم می‌دهد. به همین خاطر است که عاشق فیلم‌های کمدی بزن بکوب هستم، ‌چون در آن‌ها هیچ قانونی نیست، فکر می‌کنم ساختن چنان فیلم‌هایی امروزه آسان‌تر است تا ساختن یک کمدی مدرن درباره فوتبال مثلا.
 
گفته می‌شود که قرار است شخصیت‌های اولیه مجموعه تلویزیونی ER   دوبار به این مجموعه بر گردند. آیا با شما هم تماس گرفته اند؟
این مسائل در اینترنت مطرح شده است. دیروز، دوستی تماس گرفت و گفت که شنیده ام در این سریال بازی خواهی کرد. من گفتم نمی‌دانم، ولی حس عجیبی دارم. به نظرم این اصلا عادلانه نیست که بازیگران جدید این سریال را این گونه تحت فشار بگذاریم. من واقعا با این کار مخالفم. دیروز سر صحنه‌شان رفتم. هنوز بعد از این همه سال به نظر مثل یک خانواده می‌آیند، چرا باید با این صحبت‌ها ناراحت‌شان کرد.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 43
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
معرفی 9 ستاره پول ساز هالیوود!!
جرج کلونی یکی از "یازده یار اوشن"
جورج کلونی و کمک‌های انسان دوستانه
10 ستاره مرد خوش تیپ و تاثیرگذار‌ هالیوود!!
«براد پیت»؛ محبوب و پرحاشیه+گزارش تصویری