فیلم حیران
جوان افغانی كه عزت نفس و غرور دارد با پرداخت اجاره‌خانه‌ای كه چندان الزامی هم به آن نیست، پول لازم برای شهریه دانشگاهش و كارت دانشجویی‌اش را از دست می‌دهد و تبدیل به یك مهاجر كاملاً غیرقانونی می‌شود كه...

چون عشق حرم باشد، سهل است بیابان‌ها
 فیلم «حیران»، با محوریت مشكلات زندگانی یك جوان افغانی بر پرده سینماهاست. هرچند در فصل بد اكران و شاید دور از استقبال وسیع تماشاگران از آن. اما باز هم آنچه را كه رخ داده است به فال نیك می‌گیریم و امیدواریم كه بعدها باز هم درباره مهاجران افغانی فیلم‌های بیشتر و بهتری ساخته شوند و در شرایط بهتری امكان اكران پیدا كنند.
 
در فیلم حیران می‌بینیم وقتی نیروی لایزال عشق افلاطونی شیخ صنعان را وامی‌دارد كه خرقه رهن خانه خمار دارد، دیگر از یك دختر نوجوان روستایی چه انتظار می‌رود وقتی دل در گرو نوجوانی افغانی بدارد. عشقی كه به ناحق، نامشروع قلمداد می‌شود و نكوهش می‌شود، در حالی كه از زمین و آسمانش برمی‌آید كه پاك و مشروع و بی‌آلایش است و شایسته ستایش. پس دخترك طرد شدن از خانواده و پدر و مادری را كه چون جان دوستشان می‌دارد، به جان می‌خرد و به سوی مقصد وصل روانه می‌شود تا به همه ثابت كند كه قتل این خسته به شمشیر آنها تقدیرش نبوده است. اما وقتی بر خانواده، به عنوان یك نهاد كوچك اجتماعی فایق می‌آید، اكنون نهادهای بزرگ‌تر اجتماعی دست به كار می‌شوند تا زندگی كوچك شیرینش را به كامش تلخ كنند. جوان افغانی دانشجوست، رتبه ممتاز دانشگاهی دارد و اگر بگذارند آینده‌ای روشن. اما نمی‌گذارند و نمی‌شود كه بگذارند. جوان افغانی كه عزت نفس و غرور دارد با پرداخت اجاره‌خانه‌ای كه چندان الزامی هم به آن نیست، پول لازم برای شهریه دانشگاهش و كارت دانشجویی‌اش را از دست می‌دهد و تبدیل به یك مهاجر كاملاً غیرقانونی می‌شود كه اكنون تحت تعقیب قانونی است. هر روز كه حیران از خانه خارج می‌شود، ماهی دلش از ترس می‌لرزد كه شاید آن روز، روز آخری باشد كه حیران را می‌بیند. بالاخره هم این روز آخر فرامی‌رسد و حیران روزی از خانه می‌رود و شب، دیگر به خانه بازنمی‌گردد. اما ماهی از روز اول ازدواج با خود عهد بسته است كه در راه حرم عشق مشروع و پاكش، بیابان‌ها را بر خود سهل گرداند. او راه آن را دارد كه در پناه گرم و مهربان خانواده‌اش آرامش از دست رفته‌اش را بازیابد اما ترجیح می‌دهد در طلب آنچه كه می‌خواهد و از دستش ناخواسته گریخته است، با هرچه رنج كه در راه است، پنجه در پنجه درافكند. و از آنجا كه گفته‌اند در پایان هررنجی، گنجی است، ماهی نیز سرانجام به گنج خود دست می‌یابد. حیران بازمی‌گردد و باز ماهی را سوار دوچرخه‌ای می‌كند كه عاقبت، پس از گذری طاقت‌فرسا از بیابان‌های رنج به گلستان‌های گنج رسیده است.
بدین سبب‌هاست كه تماشای فیلم «حیران» می‌تواند تجربه‌ای دلپذیر باشد. برای آنان كه با رنج آشنایند و به مقصد گنج دلخوش. برای آنان كه هنوز پند آن شاعر شیرین‌سخن را در مورد بنی‌آدم اعضای یكدیگر و در آفرینش از یك پیكر، یادشان است و یا دوست دارند كه كسی به یادشان بیاورد. و برای آنان كه فراموش نكرده‌اند خانه‌ای كه پناه امنیت و آرامش‌شان است بر چه پی‌ای استوار است و اگر فراموشش كرده‌اند، از یادآوری‌اش خرسند شوند.
اما دغدغه انسانی فیلم «حیران»، در ساختاری ارائه شده كه ساختاری داستانی است و این ساختار داستانی اسكلتی دارد كه بعضی از گره‌ها و اتصال‌هایش چندان محكم نیستند و نگارنده را در مقام نقد وادار می‌سازند كه به آنها اشاره‌ای داشته باشد. یكی از عناصر مهم داستان در سینما، نقطه دید روایت است. یعنی این‌كه داستان از زبان چه كسی تعریف می‌شود. در «حیران» به نظر می‌رسد كه نقطه دید داستانی، دانای كل است. یعنی داستان را انگار یك موجودی روایت می‌كند كه بر همه آنچه بر احوال، گفتار و رفتار شخصیت‌ها می‌گذرد، آگاه است. «حیران» در جاهایی این نقطه دید روایتی را می‌شكند و آن را تبدیل به اول شخص می‌كند. این در جاهایی است كه نریشن‌هایی از ماهی روی متن تصویر می‌آید. این شكست نقطه دید، به خودی خود اشكالی ندارد، به شرط این‌كه منطق داستانی در آن دخیل باشد. در«حیران»، این اتفاق رخ داده است تا اولاً همذات‌پنداری ما با شخصیت ماهی بیشتر شود و ثانیاً در جاهایی خلأهای داستانی پر شوند. كاربرد شكست نقطه دید، بر مبنای دلیل اول، از نظر نگارنده قابل قبول است، هرچند كه روش‌های هنرمندانه‌تری هم در سینما برای تقویت حس همذات‌پنداری تماشاگر وجود دارد. بر مبنای دلیل دوم، اما این رویكرد چندان مطبوع نیست. مثلاً در پایان فیلم، نریشن ماهی مبنی بر بازگشت حیران، به نظر می‌رسد یك پایان تحمیلی را برای فیلم رقم می‌زند كه ماهیت دراماتیك ندارد یا كم دارد. از سوی دیگر این نریشن‌ها، زبانی با ماهیتی ادبی دارند كه چندان منطبق بر شخصیت ماهی به عنوان یك دختر روستایی، با سوادی در حد دبیرستان نیستند (داستان هم چیزی به ما ارائه نداده مبنی بر این‌كه او علاقه‌ای به شعر و ادبیات داشته باشد). بعضی جاها هم گره‌هایی در داستان می‌افتد كه منطق درست علت و معلولی پشتوانه‌شان نیست. مثلاً جایی كه ماهی از دست پدربزرگش می‌گریزد و سوار قطار می‌شود بدون این‌كه بلیت سوار شدن به قطار را داشته باشد یا جایی كه از دست پدرش فرار می‌كند و به سوی مرز افغانستان می‌رود، اما از اینجا به بعد پدرش به كل از داستان حذف می‌شود. در حالی كه منطقی‌تر بود كه به هرحال در جایی معلوم می‌شد كه پدرش هم رهسپار تعقیب ماهی شده یا دوباره ماهی را مورد قهر خود قرار داده است. در عین حال، گاهی فیلم به ظرایفی هم توجه نشان می‌دهد كه شایسته تحسین است. مثل جایی كه ماهی تخمه‌ها را آماده كرده كه با حیران فیلم هندی ببینند و پسرك صاحبخانه می‌آید كه ویدئو را به بهانه‌ای ببرد و ماهی مأیوس تخمه‌هایش را به پسرك می‌بخشد. این، هم یك نمونه‌ای است از نامرادی‌های دنیای بیرونی كه سایه بر خوشبختی كوچك ماهی و حیران می‌اندازند و هم ویژگی مهربانی و سخاوت ماهی را برجسته می‌سازد. یا جایی كه ماهی درد نزدیك زایمان را تجربه می‌كند و پدربزرگ، نادانسته از این موضوع، در حال شماتت اوست كه از هر نظر سكانس درخشانی است. یا جایی كه در ماشین، پدر ماهی برای اولین بار حیران را داماد خود می‌نامد و ماهی قند توی دلش آب می‌شود.
 
با در نظر گرفتن تمام این قوت‌ و ضعف‌ها، «حیران» را می‌توان فیلم خوبی دانست. هم به خاطر نگاه انسانی كه به موضوع مهاجران افغانی دارد (موضوعی كه خیلی جای كار دارد و متأسفانه در بیشتر موارد، سینماگران ما نادیده‌اش انگاشته‌اند) و هم به خاطر این‌كه داستان خود را كه به این موضوع می‌پردازد تا حدود زیادی راحت و روان و درگیركننده روایت می‌كند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
با بهرام بهرامیان، كارگردان فیلم سینمایی «آل»
گفتگو با مجید برزگر كارگردان «فصل باران‌های موسمی»
گفت وگو با محمد احمدی کارگردان فیلم شاعر زباله‌ها
مصاحبه با حامد بهداد در مورد فیلم «گربه‌های ایرانی»
همه فیلم‌های حمید فرخ نژاد