طبقه سوم
یك دنیای پر‌هراس زنانه، هراس از همه چیز و همه كس، حتی آشنایان و نزدیكان. در این فیلم تمام آدم‌ها از یكدیگر هراس دارند. از دوست و آشنا، از همسایه‌ها و غریبه‌ها و حتی از پلیس. این هراس از همه چیز باعث می‌شود كه...
 
اتاق وحشت
بیژن میرباقری، كارگردان فیلم «طبقه سوم»، سینما را با ساخت انیمیشن‌هایی در دهه 60 شروع كرد. اولین فیلمش «ما همه خوبیم» محصول 1383 بود كه در جشنواره به نمایش درآمد و با استقبال خوب تماشاگران و منتقدان روبه‌رو شد. سال 85 «روز برمی‌آید» را ساخت كه داریوش فرهنگ و یكتا ناصر در آن نقش‌آفرینی می‌كردند و سال گذشته هم «دوزخ، برزخ، بهشت» را در جشنواره داشت كه یك فیلم سه اپیزودی بود. «طبقه سوم» آخرین تجربه میرباقری است كه فضای متفاوتی با كارهای قبلی‌اش دارد و كل فیلم در فضای بسته و با دو شخصیت اصلی می‌گذرد.
معلق در هوا، آویخته به طنابی سست، در مرز میان هوشیاری و ناهوشیاری. نه راهی برای رفتن و نه امكانی برای بازگشت؛ تنها پریدن به دنیای ناشناخته.
این شروع خوبی است برای فیلمی مانند «طبقه سوم» كه می‌خواهد چالش‌های زندگی یك نسل و به خصوص یك جنس را در بطن یك داستان پركشش و تعلیق با مایه‌هایی از هراس بیان كند. یك دنیای پر‌هراس زنانه، هراس از همه چیز و همه كس، حتی آشنایان و نزدیكان. در این فیلم تمام آدم‌ها از یكدیگر هراس دارند. از دوست و آشنا، از همسایه‌ها و غریبه‌ها و حتی از پلیس. این هراس از همه چیز باعث می‌شود كه قهرمان این فیلم به دامن ناامن‌ترین محیطی كه تا به آن روز در آن قرار گرفته پناه ببرد و به آن اعتماد كند. به محیطی كه هر آن احتمال می‌رود كه تا ابد او را در بند كند.
موقعیت‌ها و شرایطی كه این فیلم قهرمانانش را در آنها قرار می‌دهد، تازه و بدیع است. رابطه سه گانه میان دختر جوان، زن صاحب خانه و پلیس و هر شخص دیگری كه بیرون از آپارتمان طبقه سوم است، موقعیتی را فراهم می‌آورد كه نمونه‌اش را در سینمای ایران كمتر دیده‌ایم. موقعیتی كه طعمی از تعلیق و كشش در كنار همراه شدن با شخصیت‌های فیلم را به ما می‌چشاند و دائما در حال تغییر است.
 
در ابتدا دختر جوان از ترس دستگیری توسط پلیس به زن ساكن طبقه سوم پناه می‌آورد. رابطه این دو در این قسمت بسیار ساده است. دو نفر غریبه كه تنها قضاوت و شناخت‌شان از هم از روی ظاهر یكدیگر است. برخورد دختر با این زن كم حرف، همراه با بچگی و سادگی و ناهوشیاری از مصرف مواد مخدر است و تنها به او به دید یك پناهگاه در مقابل خطرات نگاه می‌كند اما در ادامه هنگامی كه چهره دیگر زن صاحب‌خانه فاش می‌شود، هراس از پلیس و آدم‌های بیرون ساختمان جای خود را به هراس از زن صاحب‌خانه می‌دهد. هراس تا به آن حد كه دختر نیز اقدام به زندانی كردن این زن می‌كند. این آغاز مهم‌ترین بخش فیلم است. هر دو قهرمان زن این فیلم در جایی كه هستند گرفتار و زندانی شده‌اند و امكان خروج ندارند. نه می‌توانند به یكدیگر اعتماد كنند و نه به آدم‌های بیرون از ساختمان. آنها در تنگنایی قرار گرفته‌اند كه راه پیش و پس ندارند. با این شرایط در موقعیتی قرار می‌گیرند كه باید خودشان باشند. دیگر شوخی و سادگی و بازی بچگانه مطرح نیست. دختر جوان در این شرایط باید از حالت ناهوشیاری مواد‌مخدر خارج شود و برای نجات تلاش كند. این جا هر دو نفر از یكدیگر می‌ترسند، از جایی كه در آن گیر افتاده‌اند، وحشت دارند و همچنین از محیط بیرون و هرچه كه در آن هست. در این شرایط كه دختر جوان دیگر كاملا بی‌پروا شده، خود واقعی‌اش را نشان می‌دهد: با همه تلاش‌اش برای رهایی. ارتباطی كه این دو در این هنگام با هم برقرار می‌كنند امكان نفوذ در عمق شخصیت‌هایشان را هم برای ما و هم برای خودشان فراهم می‌كند. نفوذ در هر آنچه كه در درون پر آشوب آنها می‌گذرد از ورای رابطه و صحبت‌های بی‌پروا. و همین سبب می‌شود كه به رغم بی‌اعتمادی و هراسی كه در فضای آن آپارتمان وجود دارد، آن دو به یكدیگر اعتماد كنند زیرا هردو در هراس از خارج ساختمان مشترك‌اند. درست مانند اعتماد به طنابی كه دختر جوان در ابتدای فیلم از آن آویزان بود. اما این‌بار نه از سر ناهوشیاری، بلكه با فكر و البته اجبار.
این اعتماد سبب می‌شود كه موقعیت سه گانه دوباره تغییر كند. این بار زن و دختر با یكدیگر جبهه‌ای را تشكیل می‌دهند برای دفاع و محافظت از خودشان در مقابل دنیای خارج ساختمان و هر آنچه و هركس كه در آن هست. در این قسمت فیلم دختر جوان بیش از هر زمان دیگری با روی بی‌رحم زندگی مواجه می‌شود: با مرگ.مرگ كسی كه ما او را ندیده‌ایم اما صدای ناله‌های پیش از مرگش بخش مرموز و وحشت‌آوری از دنیای بیرون این فیلم بود. كسی كه از نظر دختر با دیگران فرق داشته و قابل اعتماد بوده و تنها شخص تاثیرگذاری كه در این فیلم اسم دارد. یك هویت مشخص و ظاهری. چیزی كه آدم‌های این فیلم ندارند. این مرگ تلخ كه ضربه‌ای بیدار كننده برای دختر جوان و همچنین زن است روی دیگری از آنها را نشان می‌دهد. روی لطیف و مهربان و البته قابل شفقت قهرمانان این فیلم را. رویی از آنها كه باعث می‌شود برای اولین بار یكدیگر را در آغوش بگیرند و درگیر یك احساس مشترك شوند. احساس آمیخته از تلخی، ترس، نیاز به اعتماد و تكیه به شخصی دیگر. اینجا دیگر جایی برای قضاوت نیست. مهم نیست كه دیگری دیو صفت یا فرشته خو است. آدم‌ها نیاز به اعتماد و تكیه دارند، نیاز به همدردی و فهمیده شدن. این دو در این لحظه پس از سپری كردن یك شب پر هیاهو از پس ترس‌ها و تلخی‌ها به پالایشی روحی رسیده‌اند. هر دو كمی تغییر كرده‌اند. نگاه‌های این دو دیگر نگاه‌های اول فیلم نیست. كمی تردید نسبت به هر آنچه كه قبلا به آن باور داشته‌اند در چشمانشان لانه كرده.
 
بعد از این اتفاق‌ها آزادی و رهایی دختر از آن فضای محبوس با تردید و بی‌اعتمادی نسبت به دنیای بیرون همراه است. تردید نسبت به دوست قدیمی،خیابان خلوت و همه چیز این شهر آشنا در فضای گرگ‌ومیش صبحگاهی.
این فیلم مرا به یاد «اتاق وحشت» ساخته دیوید فینچر انداخت. فارغ از داخلی بودن بیشتر سكانس‌های هر دو فیلم، تم هراس و وحشت از محیط خارج و یا به عبارت روشن‌تر از هرچه غیر از خود است در این دو فیلم مشترك است. «طبقه سوم» هم، نگاه بدبینانه و تیره‌ای به دنیای ما دارد. نگاهی كه می‌خواهد بگوید اینجا جایی برای اعتماد نیست. اعتماد به دیگری همانند آویخته شدن به یك ریسمان سست است كه هر لحظه ممكن است سقوط كنی. از میان تمام ارتباطات تردید تنها دستاورد عاقلانه است. این مضمون در جای جای فیلم مشخص است.گسیختگی آدم‌های این فیلم از هم، از خانواده گرفته تا دوستان نشان‌دهنده تاثیر این دستمایه است.
 
در كنار داستان خوب این فیلم كه به‌رغم داخلی بودن بیشتر سكانس‌هایش از تعلیق و كشش خوبی برخوردار است. طرح مسائل و مشكلات مربوط به زنان و جوانان از جانب نویسنده و كارگردان آن، بیژن میرباقری كاملا مشخص است. صحبت‌های كارگردان در رابطه با فیلم هم این مطلب را تایید می‌كند. این جهت‌گیری فیلم در این زمینه خاص باعث شده كه در بعضی از سكانس‌ها، فیلم كمی پرحرف جلوه كند. آدم‌های این فیلم گاهی بیش از حد نیاز، از خود و مشكلات‌شان می‌گویند كه البته مشكلی است كه در بسیاری از فیلم‌های ایرانی مشابه هم اتفاق می‌افتد اما باز هم این پرحرفی فیلم ضربه چندانی به ضرباهنگ تند آن وارد نیاورده و ریتم منطقی‌اش حفظ شده. گاهی تند و نفس‌گیر و گاهی آرام، در نهایت نتیجه فیلمی است كه می‌توان از آن لذت برد و همراه دقایق و قهرمانان آن شد.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ امیرحسین عقیقی
 
 
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری: فیلم طبقه سوم
درباره فیلم «طبقه سوم»
گفت‌وگو با مهناز افشار به بهانه بازی در فیلم «طبقه سوم»
پگاه آهنگرانی از كار در فیلم «طبقه سوم» می‌گوید 
 یادداشتی بر فیلم «آدمکش» ساخته رضا کریمی‌