مجموعه کتاب‌هایی که به اعتقاد نیمی‌از مردم دنیا،11 سال است که نیمی ‌دیگر از مردم دنیا را سر کار گذاشته اند! و اگر شما هم جزو همان نیمه اول از مردم باشید و یک هری پاتر خوان حرفه‌ای...
   
خانم رولینگ یک بار دیگر خبر ساز شد و مثل هر دفعه، رکوردهای فروش کتاب (البته این بار در سال 2008) را جا به جا کرد. کتاب «قصه‌های بیدل نقال» خیلی زود در ایران خودمان سر و صدا کرد؛ طوری که تمام وبلاگ‌های فارسی طرفداران هری پاتر، خبرهای لحظه به لحظه اش را مخابره می‌کردند و به محض این که فروش کتاب در نیویورک و بریتانیا شروع شد، پست جدید همه وبلاگ‌های هری پاتر، از اطلاعات ریز و دقیق درباره کتاب و جشن‌های بر پا شده در کتابفروشی‌های آمریکا و اروپا پر شد. خبر رفتن رولینگ به کتابخانه رسمی ‌اسکاتلند و رونمایی کتاب جدیدش مثل بمب در وبلاگ‌ها ترکید. فقط چند روز کافی بود تا طرفداران پر و پا قرص هری پاتر در وبلاگ‌های گروهی شان جمع شوند و ترجمه فصل به فصل کتاب را شروع کنند تا بعد هم دانلود رایگان را در وبلاگشان بگذارند. حتی قبل از این که کتابسرای تندیس _ناشر رسمی‌کتاب هری پاتر در ایران_ خبر انتشار کتاب را روی سایتش بیاورد، ترجمه ای از کتاب منتشر شده بود. تب هری پاتر هنوز هم پایین نیامده است.
خیلی راحت می‌شود گفت محال است کسی جز یکی از این هری پاتر بازها، با دیدن عنوان «افسانه بیدل نقال» (این عنوان انتخاب ویدا اسلامیه است)، حتی به ذهنش هم خطور نکند که این کتاب می‌تواند ربطی به مجموعه داستان‌های هری پاتر داشته باشد؛ مجموعه کتاب‌هایی که به اعتقاد نیمی‌از مردم دنیا،11 سال است که نیمی ‌دیگر از مردم دنیا را سر کار گذاشته اند! و اگر شما هم جزو همان نیمه اول از مردم باشید و یک هری پاتر خوان حرفه‌ای به حساب نیایید، قطعا ً با دیدن این عبارت اتفاق خاصی برایتان نمی‌افتد و همه چیز به نظرتان عادی می‌آید. عباراتی مثل «ترجمه شده از متون باستانی توسط هرمیون گرنجر» یا « تفسیر از آلبوس دامبلدور» و در آخر «مقدمه، یادداشت‌ها و طراحی از جی کی رولینگ». بله، این است چیزی که شما در صفحه اول کتاب «افسانه‌های بیدل نقال» می‌بینید. خانم رولینگ بعد از کاتب‌های «تاریخچه کوئیدیچ» و «جانوران شگفت انگیز زیستگاه آنها » یکی دیگر ار آن کارهای تالکینی را رو کرده و شاید بشود گفت از آن کارهای «میلان کوندرا»یی. این بار رولینگ خودش را هم وارد دنیای جادوگری داستان‌هایش کرده؛ در مقام کسی که برای تفسیرهای دامبلدور (از مهم ترین شخصیت‌های مجموعه داستان‌های هری پاتر) پاورقی و یادداشت و بر کتابی به ترجمه هرمبون گرنجر (یکی دیگر از شخصیت‌ها) مقدمه می‌نویسد.

این جا هری پاتر، جلد 7، فصل 7

بعد از هفدهمین سالروز تولد هری پاتر، اسکریم جیور به عنوان وزیر سحر و جادو، 3 یادگار از آلبوس دامبلدور بزرگ به همراه خود می‌آورد که در واقع ارثیه‌های او برای هری، هرمیون و رون هستند و طبق وصیت نامه دامبلدور باید به دست آن‌ها برسد. این اشیا که به ترتیب گوی زرین بازی کوئیدیچ، کتاب باستانی و اساطیری قصه‌های بیدل نقال و یک «خاموش کن جادویی» هستند، هر کدام سهم بزرگی در پایان یافتن ماجراهای هری پاتر ایفا می‌کنند. در این بین قصه‌های یبدل نقال به زبان طلسم‌های باستانی نوشته شده است و هرمیون گرینجر در مسیر داستان به این زبان مسلط می‌شود تا با خواندن آن‌ها و تحلیل و بررسی شان بتواند  منظور و هدف دامبلدور را از به جا گذاشتن این میراث عجیب و به ظاهر ساده متوجه شود.

همان جا، هری پاتر، جلد 7، فصل 21
«زنوفیلیوس لاوگود»
_پدر ظاهرا ً خل وضع و  عجیب و غریب «لونالاوگود»_در خانه مرموزش از هری، رون و هرمیون پذیرایی می‌کند. آن سه به دنبال دیدن علامتی عجیب روی یک سنگ قبر که از قضا لاوگود گردنبندی مثل آن علامت را دارد، پایشان به خانه او باز شده است، لاوگود خیلی بی دقت و با اضطراب به سؤال‌های پیاپی هرمیون درباره داستان 3 برادر پاسخ می‌دهد که بعدا ً می‌فهمیم یکی از قصه‌های کتاب « قصه 3 برادر» است.

قصه‌های بیدل نقال

این داستان نقش مهمی ‌در جلو رفتن قصه و گره گشایی از ماجراهای هری ولدمورت دارد. این افسانه قدیمی ‌و داستان بچه گانه، به شرح ماجرای یادگاران مرگ و سرنوشتشان می‌پردازد و در پی آن، رازهای زیادی را برای هری و دوستانش آشکار می‌کند؛ از جمله هدف اصلی و قصد نهایی «لرد ولدمورت» یا همان «اسمشو نبر» را. افسانه 3 برادر مثل باقی قصه‌های بیدل نقال، ظاهر ساده و کودکانه ای دارد اما بعد از گذشت قرن‌ها هنوز که هنوز است، هر جادوگری تفسیر و برداشت خاص خودش را ار آن دارد.
نسخه جادویی سیندرلا
کتاب قصه‌های بیدل نقال، 5 افسانه قدیمی ‌و باستانی دارد که از حکایات تاریخی جادوگران هستند؛ از آن‌ها که مادر و پدرها برای بچه‌هایشان قبل از خواب تعریف می‌کنند و قرار است پند آموز باشند و تا آخر عمر آویزه گوش بچه‌ها هستند تا آدم‌های بدی نباشند. این داستان‌ها به قول رولینگ، چیزی معادل همان سفید برفی و سیندرلا (یا مثلا ً کدو کدو قلقله زن و اولدوز خودمان) هستند که رولینگ در مقدمه کتاب، به مقایسه کامل داستان‌های «جن و پری» و «افسانه بیدل» پرداخته و همراه کمی‌شیرین کاری و با یاد کردن آدم‌های غیر جادوگر با عنوان «مشنگ»، عملا ً خودش را تبدیل کرده به یکی از شخصیت‌های داستان‌هایش (و شاید هم  برعکس، داستان‌هایش را تبدیل کرده به دنیای اطراف ما). به نقل از رولینگ، «بیدل» قصه گوی قرن پنجم است که در یورکشایر (در مرکز جزیره) متولد شده است.
افسانه‌های او مثل بیشتر افسانه‌های کهن دنیا در ستایش اخلاق و در وصف تضاد خیر و شر و نهایتا ً پیروزی خیر است؛ افسانه‌هایی کودکانه که البته هر جادوگر بزرگی بر اساس سلایق، اعتقادات، ملاحظات و میزان درک و شعورش از آن‌ها برداشت‌ها و تحلیل‌هایی دارد. اگر هری پاتر خوان نیستید با توقع عجیبی سراغ این کتاب نروید و شاید بهتر باشد بگوییم اصلا ً نروید چون با خواندن آن چیز دندان گیری دستگیرتان نمی‌شود و حتی ممکن است یک آنتی هری پاتر شوید؛ مگر این که از آن آدم‌هایی باشید که با خواندن آن یکهو زندگی تان از این رو به آن رو شود و تصمیم بگیرید که هری پاتر را از اول شروع کنید. (به نظر می‌آید رولینگ برای این هدف جانبی هم دندان تیز کرده است و قصد کنجکاو کردن هری پاتر نخوانده‌ها را هم داشته است). این اتفاق برای هری پاتر خوان‌ها هم ممکن است بیفتد که با خواندن کتاب، یک «که چی؟» تحویل قیافه خود در آینه بدهند؛ چون چیزی برای کشف، وجود ندارد و قبلا ًهر چه لازم بوده در کتاب‌های قبلی گفته شده است. این جا یکسری اطلاعات جدید هم هست که اگر خوره «هری پاتر» باشید، کمی ‌ذوق می‌کنید و می‌توانید دنیای تخیلی ذهنتان را با دنیای جادوگری «رولینگ» گسترش بدهید یا مثلا ًبا زوایایی از شخصیت دامبلدور آشنا شوید که مثلا خودش کدام یکی از قصه‌های بیدل را دوست داشته یا مثلا ً طرفدار شاعر مشنگ‌ها، «الکساندر پوپ» _شاعر آمریکایی_ هم هست و غیر از آن، اطلاعاتی غیر ضروری در باب این که جانورنماها چه ویژگی دارند یا مثلا ً «داربد» چه جور جانوری است و یا این که «فشفشه» به چه کسی می‌گویند؛ اطلاعاتی که کشف کردن و فهمیدنشان در داستان هری پاتر می‌توانست در یک بستر داستانی و در دل ماجرا و اتفاق، جذاب باشد ولی این جا فقط یک سری اطلاعات تخیلی است که رولینگ سعی دارد با آن‌ها دنیایش را وسیع تر و اصیل تر و پیچیده‌تر از آن چه تا به حال دیده ایم، نشان دهد.

 همه راه‌ها به پاتر ختم نمی‌شود خانم رولینگ!

شاید بتوانیم فصل پیش پا افتاده آخر مجموعه داستان‌های هری پاتر را با آن پایان ‌هالیوودی و تینیجری‌اش، به این همه زحمت و پیگیری رولینگ در بسط دادن ایده‌هایش (حتی پس از پایان یافتن قصه‌های هری) ببخشیم؛ واضح است که رولینگ قصد دارد دنیایی بزرگ خلق کند؛ دنیایی فراتر از هری پاتر و عصرش؛ دنیایی که تاریخ آن به قدمت انگلستان است. شاید این یک جور شاگردی در مکتب بزرگان کشورش همچون تالکین باشد ولی به راستی رولینگ چقدر در خلق این دنیا آن هم بعد از هری پاتر موفق خواهد بود. رولینگ با لحظات هیجان انگیز و نابی که تا به حال برای ما ساخته بارها قدرت خود را در داستان پردازی و قصه گویی (با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش) ثابت کرده است. حال اگر چفت و بست داستان‌های او آن قدر غافلگیر کننده نبود و ارجاعات او از فصل‌های مختلف به یکدیگر در طول چیزی حدود 6 هزار صفحه داستان و کاشت و برداشت‌های اعجاب انگیزش آن قدر میخکوب‌مان نمی‌کرد، پیش خود چه فکر می‌کردیم؟ آیا او چیزی بیش از یک ساحره کلاش بود که از علاقه ما به قصه‌هایش سوء استفاده کرده و با چندین سال بازار گرمی‌ سرکارمان گذاشته و هنوز هم این کار را می‌کند؟
تا قبل از این که چنین نبوده و اگر حاشیه‌های ژورنالیستی خود خواسته «رولینگ» را حذف کنیم و اداها و عکس‌های عجیب و غریب و حرف‌های جنجالی و ادعاهایش را به حساب آدم نرمال بودنش بگذاریم، تا به حال او یک نویسنده قابل احترام و خوش قریحه که البته به هیچ وجه هم از شهرت و پول بدش نمی‌آید به حساب می‌آمده است.
با مروری بر«قصه‌های بیدل نقال» می‌توان کدهای آشنایی از لابلای شان پیدا کرد که آدم را یاد ماجراهایی از قصه‌های قبلی بیندازد که تا حدودی هم خواندنی هستند؛ البته با پیاز داغ تفسیرهای دامبلدور و نقل خاطره‌هایش و نقب زدن غیر مستقیمی ‌به داستان‌های قبلی. آن طور هم که از پانوشت‌ها و مقدمه رولینگ در «قصه‌های بیدل نقال» برمی‌آید، او خیلی از کتاب‌ها و اسم‌ها و چیزهای نام آشنایی نام می‌برد و خبر از انتشارکتاب‌های دیگری هم (بعد از این) می‌دهد و با این بوهایی که می‌آید کمی‌دست و دل آدم می‌لرزد که نکند خانم رولینگ نمی‌خواهد تا آخر عمر دست از سر هری پاتر و دامبلدور و بقیه بردارد و یادش رفته ویژگی اصلی جذابیت قصه‌های هری پاتر در وجه داستان گو بودن آن است و شکل گیری فوق العاده درام آن. در صورتی که چشمه خلاقیت رولینگ خشک نشده باشد، شاید چیزی جدید و چه بسا عالی تر از «هری پاتر» برایمان به ارمغان بیاورد؛ قصه‌هایی در همان دنیا ولی در زمان و جایی دیگر و با آدم‌هایی دیگر، که بوی کهنگی ندهد و مستقل از هر «هری پاتر»ی بتوانند به وجد بیاورندمان. پس توصیه ما به ایشان است که به جای گسترش دنیای جادوگران و بسط دادن یک فرهنگنامه لغات جادوگری کمی ‌خستگی درکنند و خودشان را برای گفتن قصه‌هایی جدیدتر آماده کنند.  
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 منبع: مجله همشهری جوان/ شماره 196
 بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
نویسنده‌ای با دنیای کودکانه!
نگاهی به شخصیت پردازی در رمان ناطوردشت
بازی ادیبانه با ترس