خوشطعم، اما كم نمك
مهر ماه همواره با بوی كلاس و مدرسه همراه بوده و امتداد این شمیم پاییزی را میتوان در برنامههای تلویزیونی هم دنبال كرد. در واقع مهر ماه بستر رسانهای دیگری برای برنامههای مناسبتی ایجاد میكند و بازگشایی مدارس و دانشگاهها فرصتی برای تولید و پخش این برنامههاست.
با این حال برنامه نمایشی «مكتبخانه غیرانتفاعی» ـ كه مدتها پیش از این مناسبت از شبكه آموزش پخش میشد- اكنون همزمان با فصل بازگشایی مدارس، بیشتر در معرض چشم مخاطب و قضاوت قرار گرفته است. بویژه اینكه نمونههای مشابهش در سالهایی دور نیز سابقه داشته كه موفقترین آنها به برنامههای نمایشی دهه 60 برنامه كودك مثل «بازم مدرسهام دیر شد» یا «محله بهداشت» و «مثلآباد» برمیگردد. بعدها نیز دربرنامههایی مثل «هفت خوان» یا «قطار ابدی» به نوعی از اینگونه نمایش استفاده شد. اگر وجوه آموزشی ـ نمایشی این برنامهها را در نظر بگیریم، برنامههایی مثل هوشیار و بیدار یا آموزش الفبا را كه توسط دكتر فردوس حاجیان اجرا میشد، میتوان در ذیل همین تقسیمبندی قرار داد.
مكتبخانه غیرانتفاعی بنا به ماهیت و ماموریت شبكه آموزش تلاش میكند به واسطه نمایش و آموزش الفبای زندگی، مهارت زندگی را به كودكان و نوجوانان یاد دهد. وجه تمایز این برنامه با نمونه مشابهی كه آموزش الفبای فارسی با زبان و فرم هنری میپردازند؛ این است كه الفبای فارسی ابزار و بهانهای است تا مهارتهای زندگی و ارزشهای اخلاقی به مخاطب آموزش داده شود و نیاز به سرگرمی و غنی كردن اوقات فراغت را نیز تامین كند.
مكتبخانه غیرانتفاعی به تهیهكنندگی حسین باقربیگی، كارگردانی تلویزیونی سیما ایلخان و كارگردانی عیسی یوسفیپور در یك مجموعه داستانی 22 قسمتی روایت میشود كه در 2 لوكیشن ساخته شده است. این دو لوكیشن 2 دوره زمانی گذشته و حال را روایت میكند. این قیاس زمانی تمهیدی است تا مفاهیم و انگارههای تربیتی ـ آموزشی دریك شناخت تاریخی مورد قضاوت قرار بگیرد و البته زمان خاصی از طریق این موقعیت مشخص نشده است. قصهها دریك فضای روستایی به معنی عام تعریف میشوند. جالب این كه در همین فضای قدیمی، برخی ابزارها و تكنولوژیهای جدید معرفی میشوند كه فارغ از وجوه آموزشی آن همین پارادوكس و كنتراست زمانی نیز واجد قابلیتهای دراماتیكی جذابی است. مثلا در برخی قسمتهای نمایشی شاهد آموزش و یادگیری طرز استفاده از وسایلی مثل تلفن همراه، دوربین دیجیتال، جاروی شارژی و... بودیم كه فرهنگ استفاده صحیح از آنها و درواقع آموزش الگوی مصرف به كودكان مد نظر قرار گرفته است. اساسا تضادهایی بین سنت و مدرنیسم و ارزشهای سبك زندگی در این دو موقعیت فرهنگی مبنای درونی قصهپردازی در مكتبخانه غیرانتفاعی است كه این كنتراست را حتی میتوان در عنوان مجموعه نیز ردیابی كرد. مكتب به شكلی از نظام آموزشی در گذشته و دوران سنتی برمیگردد و غیرانتفاعی نیز ساختار و شمایل مدرنی از شیوه و روش آموزشی است كه فارغ از نمادهایی معنایی و محتوایی خود از حیث زیباییشناسی نیز انتخاب هوشمندانهای به نظر میرسد.
در ساخت مكتبخانه غیرانتفاعی استفاده چندانی از تكنیك نشده و بیشتر بر بازنمایی موقعیت خود قصهها و پیامهایی كه به واسطه آن قرار است به كودكان منتقل شود تاكید شده است. بهتر است اینگونه تحلیل كنیم كه پیامها به واسطه ترسیم موقعیت نمایشی قابل درك و دریافت است و سازندگان تلاش كردهاند از اندرزگویی و نصیحتهای مستقیم پرهیز كنند.
به نظر میرسد در روایت این قصهها و نوع دكوپاژ و كارگردانی آیتمهای نمایشی به روانشناسی مخاطب كودك توجه شده تا سادگی و روان بودن قصه و درك مفاهیم قصه قربانی وجوه تكنیكی كار و پیچیدگیهای فرمی نشود. با این حال و با حضور بازیگران محبوب كودكان مثل قلقلی و حسین محبی و دقت و هزینهای كه در دكورپردازی و طراحی صحنه و رنگ و نور شده تا فضای جذاب و شیرینی برای كودكان فراهم كنند مكتبخانه غیرانتفاعی جذابیت و كشش دراماتیكی مثل برنامههای مشابه دهه 60 و 70 را ندارد و این بزرگترین ضعف برنامه است. برنامههایی مثل مثلآباد، محله برو بیا یا محله بهداشت و همچنین بازم مدرسهام دیر شد كه با محوریت درس و كلاس و دانشآموز ساخته میشد به واسطه جذابیت در وجوه دراماتیك و نمایشی خود اول توانست كودك را به تماشای خود بنشاند و آنها را سرگرم كند و از این طریق به انتقال مفاد آموزشی بپردازد. مكتبخانه غیرانتفاعی مثل غذایی میماند كه در تهیه و پخت آن از مواد لازم و خوشمزه استفاده و برای پخت آن زحمت زیادی كشیده شده است، اما نمك لازم را ندارد و قلاب مخاطب به آن گیر نمیكند.
بدون شك نگارش متنهای قویتر و خلق موقعیتهای طنز تاثیرگذارتر میتوانست این خلأ را پر كند. به هر حال این نوع برنامهها همیشه با رگههایی از طنز و كمدی همراه هستند كه اینجا هنوز بخوبی چفت و بست پیدا نكرده و مستلزم پردازش بیشتر است. البته حضور كمرنگ بازیگران معروف عرصه كودك و نوجوان نیز در این ضعف بیتاثیر نبوده است.
واقعیت این است كه قصهگویی و نقل حكایتها و داستانها یكی از بهترین ابزارهای هنری ـ نمایشی برای تاثیرگذاری بر مخاطب كودك است و این ریشه در صبغه فرهنگی ما ایرانیان هم دارد كه همواره پای قصههای مادربزرگها مینشستیم، لذا ساختار و الگوی نمایشی كه مكتبخانه غیرانتفاعی برای خود انتخاب كرده است، هنوز هم میتواند كارایی و جذابیت لازم را داشته باشد و میتوان از این ظرفیت نمایشی برای ساخت برنامههای جذاب كودك استفاده كرد به شرط اینكه شرایط قصهگویی را رعایت كنیم و به سویه بصری و نمایشی آن اهتمام داشته باشیم.
امروزه یكی از چالشها و دغدغههای مهم خانوادهها در ارتباط با فرزندانشان به مسائل آنها در حوزه آموزش و مدرسه مربوط میشود كه قطعا تلویزیون به عنوان رسانهای كه به آموزش مداوم و مكمل شهره است میتواند بهترین تكنولوژی آموزشی در كنار عملكرد نظام مدرسهای باشد.
مهر ماه همواره با بوی كلاس و مدرسه همراه بوده و امتداد این شمیم پاییزی را میتوان در برنامههای تلویزیونی هم دنبال كرد. در واقع مهر ماه بستر رسانهای دیگری برای برنامههای مناسبتی ایجاد میكند و بازگشایی مدارس و دانشگاهها فرصتی برای تولید و پخش این برنامههاست.
با این حال برنامه نمایشی «مكتبخانه غیرانتفاعی» ـ كه مدتها پیش از این مناسبت از شبكه آموزش پخش میشد- اكنون همزمان با فصل بازگشایی مدارس، بیشتر در معرض چشم مخاطب و قضاوت قرار گرفته است. بویژه اینكه نمونههای مشابهش در سالهایی دور نیز سابقه داشته كه موفقترین آنها به برنامههای نمایشی دهه 60 برنامه كودك مثل «بازم مدرسهام دیر شد» یا «محله بهداشت» و «مثلآباد» برمیگردد. بعدها نیز دربرنامههایی مثل «هفت خوان» یا «قطار ابدی» به نوعی از اینگونه نمایش استفاده شد. اگر وجوه آموزشی ـ نمایشی این برنامهها را در نظر بگیریم، برنامههایی مثل هوشیار و بیدار یا آموزش الفبا را كه توسط دكتر فردوس حاجیان اجرا میشد، میتوان در ذیل همین تقسیمبندی قرار داد.
مكتبخانه غیرانتفاعی بنا به ماهیت و ماموریت شبكه آموزش تلاش میكند به واسطه نمایش و آموزش الفبای زندگی، مهارت زندگی را به كودكان و نوجوانان یاد دهد. وجه تمایز این برنامه با نمونه مشابهی كه آموزش الفبای فارسی با زبان و فرم هنری میپردازند؛ این است كه الفبای فارسی ابزار و بهانهای است تا مهارتهای زندگی و ارزشهای اخلاقی به مخاطب آموزش داده شود و نیاز به سرگرمی و غنی كردن اوقات فراغت را نیز تامین كند.
مكتبخانه غیرانتفاعی به تهیهكنندگی حسین باقربیگی، كارگردانی تلویزیونی سیما ایلخان و كارگردانی عیسی یوسفیپور در یك مجموعه داستانی 22 قسمتی روایت میشود كه در 2 لوكیشن ساخته شده است. این دو لوكیشن 2 دوره زمانی گذشته و حال را روایت میكند. این قیاس زمانی تمهیدی است تا مفاهیم و انگارههای تربیتی ـ آموزشی دریك شناخت تاریخی مورد قضاوت قرار بگیرد و البته زمان خاصی از طریق این موقعیت مشخص نشده است. قصهها دریك فضای روستایی به معنی عام تعریف میشوند. جالب این كه در همین فضای قدیمی، برخی ابزارها و تكنولوژیهای جدید معرفی میشوند كه فارغ از وجوه آموزشی آن همین پارادوكس و كنتراست زمانی نیز واجد قابلیتهای دراماتیكی جذابی است. مثلا در برخی قسمتهای نمایشی شاهد آموزش و یادگیری طرز استفاده از وسایلی مثل تلفن همراه، دوربین دیجیتال، جاروی شارژی و... بودیم كه فرهنگ استفاده صحیح از آنها و درواقع آموزش الگوی مصرف به كودكان مد نظر قرار گرفته است. اساسا تضادهایی بین سنت و مدرنیسم و ارزشهای سبك زندگی در این دو موقعیت فرهنگی مبنای درونی قصهپردازی در مكتبخانه غیرانتفاعی است كه این كنتراست را حتی میتوان در عنوان مجموعه نیز ردیابی كرد. مكتب به شكلی از نظام آموزشی در گذشته و دوران سنتی برمیگردد و غیرانتفاعی نیز ساختار و شمایل مدرنی از شیوه و روش آموزشی است كه فارغ از نمادهایی معنایی و محتوایی خود از حیث زیباییشناسی نیز انتخاب هوشمندانهای به نظر میرسد.
در ساخت مكتبخانه غیرانتفاعی استفاده چندانی از تكنیك نشده و بیشتر بر بازنمایی موقعیت خود قصهها و پیامهایی كه به واسطه آن قرار است به كودكان منتقل شود تاكید شده است. بهتر است اینگونه تحلیل كنیم كه پیامها به واسطه ترسیم موقعیت نمایشی قابل درك و دریافت است و سازندگان تلاش كردهاند از اندرزگویی و نصیحتهای مستقیم پرهیز كنند.
به نظر میرسد در روایت این قصهها و نوع دكوپاژ و كارگردانی آیتمهای نمایشی به روانشناسی مخاطب كودك توجه شده تا سادگی و روان بودن قصه و درك مفاهیم قصه قربانی وجوه تكنیكی كار و پیچیدگیهای فرمی نشود. با این حال و با حضور بازیگران محبوب كودكان مثل قلقلی و حسین محبی و دقت و هزینهای كه در دكورپردازی و طراحی صحنه و رنگ و نور شده تا فضای جذاب و شیرینی برای كودكان فراهم كنند مكتبخانه غیرانتفاعی جذابیت و كشش دراماتیكی مثل برنامههای مشابه دهه 60 و 70 را ندارد و این بزرگترین ضعف برنامه است. برنامههایی مثل مثلآباد، محله برو بیا یا محله بهداشت و همچنین بازم مدرسهام دیر شد كه با محوریت درس و كلاس و دانشآموز ساخته میشد به واسطه جذابیت در وجوه دراماتیك و نمایشی خود اول توانست كودك را به تماشای خود بنشاند و آنها را سرگرم كند و از این طریق به انتقال مفاد آموزشی بپردازد. مكتبخانه غیرانتفاعی مثل غذایی میماند كه در تهیه و پخت آن از مواد لازم و خوشمزه استفاده و برای پخت آن زحمت زیادی كشیده شده است، اما نمك لازم را ندارد و قلاب مخاطب به آن گیر نمیكند.
بدون شك نگارش متنهای قویتر و خلق موقعیتهای طنز تاثیرگذارتر میتوانست این خلأ را پر كند. به هر حال این نوع برنامهها همیشه با رگههایی از طنز و كمدی همراه هستند كه اینجا هنوز بخوبی چفت و بست پیدا نكرده و مستلزم پردازش بیشتر است. البته حضور كمرنگ بازیگران معروف عرصه كودك و نوجوان نیز در این ضعف بیتاثیر نبوده است.
واقعیت این است كه قصهگویی و نقل حكایتها و داستانها یكی از بهترین ابزارهای هنری ـ نمایشی برای تاثیرگذاری بر مخاطب كودك است و این ریشه در صبغه فرهنگی ما ایرانیان هم دارد كه همواره پای قصههای مادربزرگها مینشستیم، لذا ساختار و الگوی نمایشی كه مكتبخانه غیرانتفاعی برای خود انتخاب كرده است، هنوز هم میتواند كارایی و جذابیت لازم را داشته باشد و میتوان از این ظرفیت نمایشی برای ساخت برنامههای جذاب كودك استفاده كرد به شرط اینكه شرایط قصهگویی را رعایت كنیم و به سویه بصری و نمایشی آن اهتمام داشته باشیم.
امروزه یكی از چالشها و دغدغههای مهم خانوادهها در ارتباط با فرزندانشان به مسائل آنها در حوزه آموزش و مدرسه مربوط میشود كه قطعا تلویزیون به عنوان رسانهای كه به آموزش مداوم و مكمل شهره است میتواند بهترین تكنولوژی آموزشی در كنار عملكرد نظام مدرسهای باشد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
10 سکانس برتر دفاع مقدس در قاب تلویزیون
گفتگو با اعضای گروه «فیتیله»
نگاهی به انیمیشن خارجی «كانی كوچولو»
گفتگو با گلبانو، مادربزرگ ستایش
نگاهی به انیمیشن خارجی «كانی كوچولو»
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
10 سکانس برتر دفاع مقدس در قاب تلویزیون
گفتگو با اعضای گروه «فیتیله»
نگاهی به انیمیشن خارجی «كانی كوچولو»
گفتگو با گلبانو، مادربزرگ ستایش
نگاهی به انیمیشن خارجی «كانی كوچولو»