جنگ بین سیاهی و سپیدی
حسامبیك را كه احتمالا هنوز به یاد دارید؛ همان راهزن سریال روزی روزگاری كه تكهكلامش هم «التماس نكن» بود. او این بار و پس از سالها با ظاهری متفاوتتر دوباره پایش به یك روستا باز شده، البته حالا دیگر راهزن نیست بلكه شاه شده است حتی اسمش را هم عوض كرده و به جای حسامبیك به او سامشا میگویند.
محمود پاكنیت كه حالا ید طولایی در كارها و نقشهای تاریخی دارد، این بار نیز در سریال تازه امرالله احمدجو با نام پشت كوههای بلند در نقشی متفاوت حضور پیدا كرده است.
بازی در سریال پشتكوههای بلند را به خاطر همكاریهای گذشتهتان با امرالله احمدجو پذیرفتید یا از فیلمنامه و نقش سامشا خوشتان آمد؟
خب همان طور كه خودتان هم اشاره كردید، من سالهاست كه با امرالله احمدجو آشنا هستم و با هم كار میكنیم. قبل از این كه سریال پشت كوههای بلند ساخته شود، احمدجو با من تماس گرفت و گفت فیلمنامهای است كه دوست دارم نقش اصلی آن را تو بازی كنی. برای همین هم فیلمنامه را برایم فرستاد و من آن را خواندم و بسیار از متن آن لذت بردم. چون در نوع خودش كار متفاوت و جذابی بود. برای همین قبول كردم كه نقش سامشا را بازی كنم.
سامشا تا چه حد از حسامبیك در سریال «روزی روزگاری» فاصله داشت؟
خب قرار بود كه حسامبیك در این كار شاه باشد، اما در اینجا سامشا یا همان حسامبیك، زورگویی و قلدری بیشتری دارد. در واقع سامشا، نمادی از غرور و نفس انسان است كه او را به انحطاط میكشد. سامشا شخصیت سركشی دارد و بشدت دچار جاهطلبی و غرور شده است و هر چیزی را كه یك انسان نباید داشته باشد، در او وجود دارد. حسامبیك در روزی روزگاری فقط یك راهزن بود و تا این حد جاهطلب نبود. به هر حال بین سامشا و حسامبیك تفاوت زیادی وجود دارد. سامشا حتی كودنتر و نابلدتر از حسامبیك است. این را از حرف زدن و رفتار او میتوان متوجه شد.
شما با كدام شخصیت راحتتر بودید و بیشتر توانستید با او ارتباط برقرار كنید؛ حسامبیك یا سامشا؟
با هر دو نقش راحت بودم. چون به عنوان یك بازیگر باید بتوانم در هر نقشی بازی كنم و آن را مال خودم كنم. بنابراین بازی در نقش حسامبیك و سامشا كار سختی برایم نبود.
لهجه سامشا بیشتر شبیه لهجه كدام منطقه از ایران است؟
لهجه سامشا بیشتر متعلق به میمه اصفهان است. برای همین از ادبیات میمه در دیالوگهای این سریال بسیار استفاده شده است.
اساسا میشود گفت كارهای آقای احمدجو ملی و ایرانی است. چون از تمامی لهجههای ایران استفاده میكند. از اصفهانی گرفته تا شیرازی و آذری. در این مورد چه نظری دارید؟
خب این مساله یكی از خصوصیات بارز كارهای این كارگردان است. او به گویشها و لهجههای ایرانی علاقهمند است و به آنها احترام میگذارد. بخصوص لهجه اصلی خودش كه اصفهانی است و در پشت كوههای بلند هم بسیار از آن استفاده كرده است. یادم میآید حتی وقتی خود بازیگران اصفهانی دیالوگهایشان را میگفتند، آقای احمدجو سعی میكرد لهجه آنها را اصلاح كند.
به نظر شما استفاده از لهجه چقدر به بازیگر و شناخته شدن بهتر او كمك میكند؟
خب به نوع كار بستگی دارد. مثلا من 15 سال است كه از شیراز بیرون آمدهام و سعی میكنم كمتر هم از این لهجه استفاده كنم مگر در موارد خاص مثل سریال در چشم باد. چون نقشم در این سریال ایجاب میكرد كه شیرازی حرف بزنم، اما در كل به نظر من یك بازیگر نباید لهجه داشته باشد چون در این صورت میتواند نقشهای بیشتری را امتحان كند.
در سریال پشتكوههای بلند، بعضا كلماتی گفته میشود كه برای مخاطب امروز تلویزیون خیلی آشنا نیست. آیا خودتان این مساله را قبول دارید؟
بله، اما نوع كار به گونهای بود كه نمیشد بدون لهجه صحبت كرد، به هر حال این مساله در این سریال وجود دارد مثلا كدخدا میگوید قاچانك برو... كه قاچانك همان پدرسوخته خودمان میشود و این را فقط خود میمهایها متوجه میشوند.
از گریمتان در این كار بگویید چون گریم خاص و زیبایی دارید.
آقای روناسی كار گریم این سریال را انجام داد كه بسیار برای آن زحمت كشید و با عشق و علاقه زیادی هم كار كرد. 14 ماه تمام او روی گریم من كار كرد ولی متاسفانه بعد از گذشت ماهها هیچكدام از عوامل سازنده این سریال به حق خودشان نرسیدهاند و دستمزدشان را دریافت نكردهاند.
آیا این مساله شامل شما و همسرتان (مهوش صبركن) هم میشود؟
بله. و از این بابت من و همسرم از مسوولان شبكه 3 گلهمند هستیم و حتی توقع داشتیم كه حداقل یكی از مدیران این شبكه طی 14 ماهی كه ما در بیابان كار میكردیم، میآمدند و از نزدیك مشكلات ما را میدیدند، اما این اتفاق هرگز نیفتاد و جالب اینجاست كه سریال دارد پخش میشود ولی ما هنوز دستمزد خودمان را نگرفتهایم و من نمیدانم چه كسی باید پاسخ ما را بدهد؟
اما تا جایی كه من اطلاع دارم، مسوولان شبكه 3 خیلی مشتاق بودند كه این كار هر چه زودتر به آنتن برسد و برای همین با شتاب زیادی این كار ساخته شده است. این طور نیست؟
بله. دقیقا همینطور است. برای همین هم یك كار 53 قسمتی كه باید طی مثلا سه سال ساخته میشد، در عرض یك سال به اتمام رسید. آن هم با بودجه بسیار اندك، بودجهای كه متعلق به سریالهای آپارتمانی بود و نه یك سریال تاریخی.
فیلمنامه و اساسا قصه این مجموعه به نوعی تلفیقی از افسانه، طنز و فانتزی است. با توجه به این مساله آیا میتوان گفت با یك كار متفاوت روبهرو هستیم؟
بله. به هر حال مردم ما قصه را دوست دارند. اسم این كار هم از قبل اوسنه پادشاهی بود كه به پشت كوههای بلند تغییر كرد. اوسنه همان افسانه است، من یادم هست كه در قدیم بزرگترها برای بچهها قصه میخواندند؛ از شاهنامه گرفته تا كلیله و دمنه. به هر حال قصه گفتن در فرهنگ ما وجود دارد.
اما در پشت كوههای بلند سعی شده است شخصیت انسانها به نمایش گذاشته شود. برای همین از یك طرف ما رفتار و كردار پادشاه، وزیر و حاكم را میبینیم و از طرف دیگر، شاهد مهربانی آدمهایی مثل ریش قرمزی و مردم عادی هستیم.
قصه پشت كوههای بلند در واقع جنگ بین سیاهی و سفیدی است. شاید این نوع كارها واقعی نباشند و تنها زاییده ذهن یك نویسنده باشد اما به هر حال این حقیقتها همیشه وجود داشته است.
شما بر خلاف بازیگران دیگر كه كمتر از بازی در كارهایی كه در شهرستان ساخته میشود، استقبال میكنند، در این گونه كارها بازی میكنید، دلیل خاصی برای این انتخابها دارید؟
دیگر مثل گذشته دوست ندارم در این گونه كارها بازی كنم. در ابتدا هم قرار بود پشت كوههای بلند در تهران تصویربرداری شود و نه در اصفهان، به هر حال تقدیر اینگونه برایم رقم خورد، اما سعی میكنم از این به بعد كمتر از تهران برای كار خارج شوم چون حالا دیگر به سنی رسیدهام كه دوست دارم شبها در خانه خودم بخوابم و نزدیك خانوادهام باشم.
درباره تكیه كلام سامشا برایمان بگویید؛ «این دروغهایی كه میگویی راستند»؟
در طول روز آدمها دروغهای زیادی به هم میگویند. طنز این كار هم در این است كه شاه خودش دروغهای زیادی میگوید و برای همین هم به گفتههای اطرافیانش دائم شك میكند.
مثلا در روزی روزگاری حسام بیك چون یك راهزن بود، میگفت التماس نكن، یعنی نخواه كه اموالت را به تو پس بدهم. شاه هم در اینجا به هر حال همه را مثل خودش دروغگو میداند.
سامشا و تلخك در این كار ارتباط خوبی باهم دارند و سكانسهای این دو شخصیت در كنار هم بسیار خوب از كار درآمده است. آیا این مساله به حضور شما و آثار فیلمی در سریال روزی روزگاری برمیگردد؟
شاید. چون تلخك هم در واقع همان بسیم بیك است كه حالا آمده و برای شاه طنازی میكند. به هر حال بیارتباط با یكدیگر نیست.
جای زندهیاد خسرو شكیبایی را حین تصویربرداری این مجموعه چقدر احساس كردید؟
بسیار زیاد، نهتنها جای مرحوم خسرو شكیبایی، بلكه جای همه آنهایی كه قبلا پیش ما بودند ولی امروز نیستند، خالی بود. دوستانی مثل مرحوم جمشید لایق، منوچهر حامدی و البته جای خانم ژاله علو (عمه لیلا) هم در این كار بسیار خالی بود. امیدوارم كه خداوند طول عمر با عزتی به ایشان عطا كند.
به نظر شما آیا پشت كوههای بلند میتواند ماندگاری و موفقیت روزی روزگاری را به دست آورد؟
من نمیتوانم در این باره نظری بدهم، چون قضاوت نهایی به عهده مخاطبان این مجموعه است، اما شاید چون به نوعی این سریال ادامه روزی روزگاری است، این اتفاق بیفتد.
در آینده چه كاری از شما خواهیم دید؟
در مجموعه قصههای «مرد ناتمام» بازی میكنم كه یك كار تاریخی است و به ترور شاه میپردازد. كارگردانی این مجموعه به عهده صادق كرمیار و استاد علی اكبری تهیهكنندگی آن را به عهده دارند. من هم در این كار نقش یك عطار را ایفا میكنم.
پس باز هم در یك كار تاریخی ظاهر شدهاید؟
بله، البته این مساله اصلا اتفاق بدی نیست، چون تاریخ بسیار شیرین است و به واسطه خواندن آن میتوانیم درسهای بزرگی بگیریم.
و شما با انتخابهایتان تاكنون علاقهتان به تاریخ را نشان دادهاید.
بله، كارهای تاریخی را دوست دارم، چون هر شخصیت تاریخیای كه جلوی دوربین میرود، میتوان الگوی مناسبی به جوانان نشان داد. از آنجا كه تاریخ روی كاغذ آورده شده و آمار كتابخوانها در كشور ما كم است، آثار نمایشی تاریخی میتواند در بالا بردن اطلاعات عمومی مردم در این زمینه موثر و الگویی مناسب برای جوانها باشد.
فكر میكنید با توجه به كارهای زیاد تاریخی كه تا به حال بازی كردهاید، آیا مردم هم حالا شما را در كارهای تاریخی پذیرفتهاند؟
نمیدانم، اما این را خیلی خوب میدانم كه هیچگاه با نقشهایم سطحی برخورد نكردهام و تا زمانی كه از شخصیتی كه میخواهم آن را بازی كنم، شناخت پیدا نكردهام، هرگز مقابل دوربین نرفتهام. در اصل من با نقش زندگی میكنم، حالا برای من فرقی نمیكند كه این نقشها مثبت باشد یا منفی یا حتی تاریخی.
فكر نمیكنید حضورتان در مجموعههای تاریخی باعث میشود از كارهای دیگر و حتی بازی در سینما جا بمانید؟
چرا، این مساله را قبول دارم، اما چارهای نیست. وقتی درگیر كارهای تاریخی میشوم، دیگر نمیتوانم در كارهای دیگری بازی كنم. به هر حال تا الان نتوانستهام این مساله را حل كنم.
صبوری یك بازیگر
خوششانسی، صبوری، استعداد، خلاقیت یا...؟ كدامیك از اینها میتواند این امكان را برای یك بازیگر فراهم كند تا او برخی از بهترین نقشهای تلویزیونی را به نام خود به ثبت برساند؟ با نگاهی به كارنامه كاری پاكنیت و مرور گفتوگوهایی كه او تاكنون انجام داده، میتوان به این نتیجه رسید كه همه عوامل ذكرشده، دست به دست هم دادهاند تا این بازیگر بتواند ایفاگر نقشهای ماندگار در تلویزیون شود.
خوششانس از این جهت كه لهجهاش باعث شد تا در سال 70، امرالله احمدجو یكی از نقشهای اصلی سریال روزی روزگاری را به او بسپارد.
نقش حسامبیك باعث شد تا پاكنیت امكان نمایش توانمندیها و خلاقیتهای خود را پیدا كند. خوششانسی او بود كه روزی روزگاری در زمانی روی آنتن رفت كه شبكههای تلویزیونی و سریالهای تولیدی محدود بودند و این سریال توانست مخاطبان زیادی را پای خود بنشاند.
پاكنیت صبور بود كه بعد از روزی روزگاری، سه سال منتظر ماند تا بازی در نقش یكی از پسران «پدرسالار» به او پیشنهاد شد و او در نقش یك راننده تاكسی خوش درخشید.
اما بعد از پدرسالار هم باز راه صبوری را در پیش گرفت تا حسن فتحی از میان همه بازیگرانی كه در تلویزیون و سینمای ایران حضور داشتند، روی او انگشت گذاشت و نقش «شاهعباس» را در سریال روشنتر از خاموشی (ملاصدرا) به او سپرد.
پاكنیت با بازی در این نقش نشان داد كه تجربیات زیادی كسب كرده و حالا میتواند مدعی باشد كه یكی از بهترینهاست. گریم، لباس و صحنه هم كمك كردند تا او در نقش شاهعباس جلوه بیشتری پیدا كند.
سریال «پساز باران» اما از این بازیگر محبوب چهرهای تقریبا منفی ساخت. پس از باران یكی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیونی است كه سعید سلطانی آن را كارگردانی كرده است.
در ادامه سلطانی با سپردن نقش منفی سریال «خانهای در تاریكی» به پاكنیت كمك كرد تا نشان دهد بازی در نقشهای منفی هم تبحر خاص خود را میخواهد.
این تبحر را پاكنیت در سریالهای «شب دهم» به كارگردانی حسن فتحی و «وارث» ساخته كاظم بلوچی بار دیگر به نمایش گذاشت.
پاكنیت را این روزها در هیبت «سامشا» میبینیم كه از افسانهها و تاریخ به شبكه 3 سیما آمده است. حالا دیگر همه میدانند كه اگر شانس یك بار در خانه پاكنیت را به صدا درآورد و حسامبیك را به او داد، بعد از آن این بازیگر هرچه به دست آورد، نتیجه خلاقیت و تبحرش در اجرای نقشهایی بود كه این بازیگر توانست آنها را به یادماندنی كند.
حسامبیك را كه احتمالا هنوز به یاد دارید؛ همان راهزن سریال روزی روزگاری كه تكهكلامش هم «التماس نكن» بود. او این بار و پس از سالها با ظاهری متفاوتتر دوباره پایش به یك روستا باز شده، البته حالا دیگر راهزن نیست بلكه شاه شده است حتی اسمش را هم عوض كرده و به جای حسامبیك به او سامشا میگویند.
محمود پاكنیت كه حالا ید طولایی در كارها و نقشهای تاریخی دارد، این بار نیز در سریال تازه امرالله احمدجو با نام پشت كوههای بلند در نقشی متفاوت حضور پیدا كرده است.
بازی در سریال پشتكوههای بلند را به خاطر همكاریهای گذشتهتان با امرالله احمدجو پذیرفتید یا از فیلمنامه و نقش سامشا خوشتان آمد؟
خب همان طور كه خودتان هم اشاره كردید، من سالهاست كه با امرالله احمدجو آشنا هستم و با هم كار میكنیم. قبل از این كه سریال پشت كوههای بلند ساخته شود، احمدجو با من تماس گرفت و گفت فیلمنامهای است كه دوست دارم نقش اصلی آن را تو بازی كنی. برای همین هم فیلمنامه را برایم فرستاد و من آن را خواندم و بسیار از متن آن لذت بردم. چون در نوع خودش كار متفاوت و جذابی بود. برای همین قبول كردم كه نقش سامشا را بازی كنم.
سامشا تا چه حد از حسامبیك در سریال «روزی روزگاری» فاصله داشت؟
خب قرار بود كه حسامبیك در این كار شاه باشد، اما در اینجا سامشا یا همان حسامبیك، زورگویی و قلدری بیشتری دارد. در واقع سامشا، نمادی از غرور و نفس انسان است كه او را به انحطاط میكشد. سامشا شخصیت سركشی دارد و بشدت دچار جاهطلبی و غرور شده است و هر چیزی را كه یك انسان نباید داشته باشد، در او وجود دارد. حسامبیك در روزی روزگاری فقط یك راهزن بود و تا این حد جاهطلب نبود. به هر حال بین سامشا و حسامبیك تفاوت زیادی وجود دارد. سامشا حتی كودنتر و نابلدتر از حسامبیك است. این را از حرف زدن و رفتار او میتوان متوجه شد.
شما با كدام شخصیت راحتتر بودید و بیشتر توانستید با او ارتباط برقرار كنید؛ حسامبیك یا سامشا؟
با هر دو نقش راحت بودم. چون به عنوان یك بازیگر باید بتوانم در هر نقشی بازی كنم و آن را مال خودم كنم. بنابراین بازی در نقش حسامبیك و سامشا كار سختی برایم نبود.
لهجه سامشا بیشتر شبیه لهجه كدام منطقه از ایران است؟
لهجه سامشا بیشتر متعلق به میمه اصفهان است. برای همین از ادبیات میمه در دیالوگهای این سریال بسیار استفاده شده است.
اساسا میشود گفت كارهای آقای احمدجو ملی و ایرانی است. چون از تمامی لهجههای ایران استفاده میكند. از اصفهانی گرفته تا شیرازی و آذری. در این مورد چه نظری دارید؟
خب این مساله یكی از خصوصیات بارز كارهای این كارگردان است. او به گویشها و لهجههای ایرانی علاقهمند است و به آنها احترام میگذارد. بخصوص لهجه اصلی خودش كه اصفهانی است و در پشت كوههای بلند هم بسیار از آن استفاده كرده است. یادم میآید حتی وقتی خود بازیگران اصفهانی دیالوگهایشان را میگفتند، آقای احمدجو سعی میكرد لهجه آنها را اصلاح كند.
به نظر شما استفاده از لهجه چقدر به بازیگر و شناخته شدن بهتر او كمك میكند؟
خب به نوع كار بستگی دارد. مثلا من 15 سال است كه از شیراز بیرون آمدهام و سعی میكنم كمتر هم از این لهجه استفاده كنم مگر در موارد خاص مثل سریال در چشم باد. چون نقشم در این سریال ایجاب میكرد كه شیرازی حرف بزنم، اما در كل به نظر من یك بازیگر نباید لهجه داشته باشد چون در این صورت میتواند نقشهای بیشتری را امتحان كند.
در سریال پشتكوههای بلند، بعضا كلماتی گفته میشود كه برای مخاطب امروز تلویزیون خیلی آشنا نیست. آیا خودتان این مساله را قبول دارید؟
بله، اما نوع كار به گونهای بود كه نمیشد بدون لهجه صحبت كرد، به هر حال این مساله در این سریال وجود دارد مثلا كدخدا میگوید قاچانك برو... كه قاچانك همان پدرسوخته خودمان میشود و این را فقط خود میمهایها متوجه میشوند.
از گریمتان در این كار بگویید چون گریم خاص و زیبایی دارید.
آقای روناسی كار گریم این سریال را انجام داد كه بسیار برای آن زحمت كشید و با عشق و علاقه زیادی هم كار كرد. 14 ماه تمام او روی گریم من كار كرد ولی متاسفانه بعد از گذشت ماهها هیچكدام از عوامل سازنده این سریال به حق خودشان نرسیدهاند و دستمزدشان را دریافت نكردهاند.
آیا این مساله شامل شما و همسرتان (مهوش صبركن) هم میشود؟
بله. و از این بابت من و همسرم از مسوولان شبكه 3 گلهمند هستیم و حتی توقع داشتیم كه حداقل یكی از مدیران این شبكه طی 14 ماهی كه ما در بیابان كار میكردیم، میآمدند و از نزدیك مشكلات ما را میدیدند، اما این اتفاق هرگز نیفتاد و جالب اینجاست كه سریال دارد پخش میشود ولی ما هنوز دستمزد خودمان را نگرفتهایم و من نمیدانم چه كسی باید پاسخ ما را بدهد؟
اما تا جایی كه من اطلاع دارم، مسوولان شبكه 3 خیلی مشتاق بودند كه این كار هر چه زودتر به آنتن برسد و برای همین با شتاب زیادی این كار ساخته شده است. این طور نیست؟
بله. دقیقا همینطور است. برای همین هم یك كار 53 قسمتی كه باید طی مثلا سه سال ساخته میشد، در عرض یك سال به اتمام رسید. آن هم با بودجه بسیار اندك، بودجهای كه متعلق به سریالهای آپارتمانی بود و نه یك سریال تاریخی.
فیلمنامه و اساسا قصه این مجموعه به نوعی تلفیقی از افسانه، طنز و فانتزی است. با توجه به این مساله آیا میتوان گفت با یك كار متفاوت روبهرو هستیم؟
بله. به هر حال مردم ما قصه را دوست دارند. اسم این كار هم از قبل اوسنه پادشاهی بود كه به پشت كوههای بلند تغییر كرد. اوسنه همان افسانه است، من یادم هست كه در قدیم بزرگترها برای بچهها قصه میخواندند؛ از شاهنامه گرفته تا كلیله و دمنه. به هر حال قصه گفتن در فرهنگ ما وجود دارد.
اما در پشت كوههای بلند سعی شده است شخصیت انسانها به نمایش گذاشته شود. برای همین از یك طرف ما رفتار و كردار پادشاه، وزیر و حاكم را میبینیم و از طرف دیگر، شاهد مهربانی آدمهایی مثل ریش قرمزی و مردم عادی هستیم.
قصه پشت كوههای بلند در واقع جنگ بین سیاهی و سفیدی است. شاید این نوع كارها واقعی نباشند و تنها زاییده ذهن یك نویسنده باشد اما به هر حال این حقیقتها همیشه وجود داشته است.
شما بر خلاف بازیگران دیگر كه كمتر از بازی در كارهایی كه در شهرستان ساخته میشود، استقبال میكنند، در این گونه كارها بازی میكنید، دلیل خاصی برای این انتخابها دارید؟
دیگر مثل گذشته دوست ندارم در این گونه كارها بازی كنم. در ابتدا هم قرار بود پشت كوههای بلند در تهران تصویربرداری شود و نه در اصفهان، به هر حال تقدیر اینگونه برایم رقم خورد، اما سعی میكنم از این به بعد كمتر از تهران برای كار خارج شوم چون حالا دیگر به سنی رسیدهام كه دوست دارم شبها در خانه خودم بخوابم و نزدیك خانوادهام باشم.
درباره تكیه كلام سامشا برایمان بگویید؛ «این دروغهایی كه میگویی راستند»؟
در طول روز آدمها دروغهای زیادی به هم میگویند. طنز این كار هم در این است كه شاه خودش دروغهای زیادی میگوید و برای همین هم به گفتههای اطرافیانش دائم شك میكند.
مثلا در روزی روزگاری حسام بیك چون یك راهزن بود، میگفت التماس نكن، یعنی نخواه كه اموالت را به تو پس بدهم. شاه هم در اینجا به هر حال همه را مثل خودش دروغگو میداند.
سامشا و تلخك در این كار ارتباط خوبی باهم دارند و سكانسهای این دو شخصیت در كنار هم بسیار خوب از كار درآمده است. آیا این مساله به حضور شما و آثار فیلمی در سریال روزی روزگاری برمیگردد؟
شاید. چون تلخك هم در واقع همان بسیم بیك است كه حالا آمده و برای شاه طنازی میكند. به هر حال بیارتباط با یكدیگر نیست.
جای زندهیاد خسرو شكیبایی را حین تصویربرداری این مجموعه چقدر احساس كردید؟
بسیار زیاد، نهتنها جای مرحوم خسرو شكیبایی، بلكه جای همه آنهایی كه قبلا پیش ما بودند ولی امروز نیستند، خالی بود. دوستانی مثل مرحوم جمشید لایق، منوچهر حامدی و البته جای خانم ژاله علو (عمه لیلا) هم در این كار بسیار خالی بود. امیدوارم كه خداوند طول عمر با عزتی به ایشان عطا كند.
به نظر شما آیا پشت كوههای بلند میتواند ماندگاری و موفقیت روزی روزگاری را به دست آورد؟
من نمیتوانم در این باره نظری بدهم، چون قضاوت نهایی به عهده مخاطبان این مجموعه است، اما شاید چون به نوعی این سریال ادامه روزی روزگاری است، این اتفاق بیفتد.
در آینده چه كاری از شما خواهیم دید؟
در مجموعه قصههای «مرد ناتمام» بازی میكنم كه یك كار تاریخی است و به ترور شاه میپردازد. كارگردانی این مجموعه به عهده صادق كرمیار و استاد علی اكبری تهیهكنندگی آن را به عهده دارند. من هم در این كار نقش یك عطار را ایفا میكنم.
پس باز هم در یك كار تاریخی ظاهر شدهاید؟
بله، البته این مساله اصلا اتفاق بدی نیست، چون تاریخ بسیار شیرین است و به واسطه خواندن آن میتوانیم درسهای بزرگی بگیریم.
و شما با انتخابهایتان تاكنون علاقهتان به تاریخ را نشان دادهاید.
بله، كارهای تاریخی را دوست دارم، چون هر شخصیت تاریخیای كه جلوی دوربین میرود، میتوان الگوی مناسبی به جوانان نشان داد. از آنجا كه تاریخ روی كاغذ آورده شده و آمار كتابخوانها در كشور ما كم است، آثار نمایشی تاریخی میتواند در بالا بردن اطلاعات عمومی مردم در این زمینه موثر و الگویی مناسب برای جوانها باشد.
فكر میكنید با توجه به كارهای زیاد تاریخی كه تا به حال بازی كردهاید، آیا مردم هم حالا شما را در كارهای تاریخی پذیرفتهاند؟
نمیدانم، اما این را خیلی خوب میدانم كه هیچگاه با نقشهایم سطحی برخورد نكردهام و تا زمانی كه از شخصیتی كه میخواهم آن را بازی كنم، شناخت پیدا نكردهام، هرگز مقابل دوربین نرفتهام. در اصل من با نقش زندگی میكنم، حالا برای من فرقی نمیكند كه این نقشها مثبت باشد یا منفی یا حتی تاریخی.
فكر نمیكنید حضورتان در مجموعههای تاریخی باعث میشود از كارهای دیگر و حتی بازی در سینما جا بمانید؟
چرا، این مساله را قبول دارم، اما چارهای نیست. وقتی درگیر كارهای تاریخی میشوم، دیگر نمیتوانم در كارهای دیگری بازی كنم. به هر حال تا الان نتوانستهام این مساله را حل كنم.
صبوری یك بازیگر
خوششانسی، صبوری، استعداد، خلاقیت یا...؟ كدامیك از اینها میتواند این امكان را برای یك بازیگر فراهم كند تا او برخی از بهترین نقشهای تلویزیونی را به نام خود به ثبت برساند؟ با نگاهی به كارنامه كاری پاكنیت و مرور گفتوگوهایی كه او تاكنون انجام داده، میتوان به این نتیجه رسید كه همه عوامل ذكرشده، دست به دست هم دادهاند تا این بازیگر بتواند ایفاگر نقشهای ماندگار در تلویزیون شود.
خوششانس از این جهت كه لهجهاش باعث شد تا در سال 70، امرالله احمدجو یكی از نقشهای اصلی سریال روزی روزگاری را به او بسپارد.
نقش حسامبیك باعث شد تا پاكنیت امكان نمایش توانمندیها و خلاقیتهای خود را پیدا كند. خوششانسی او بود كه روزی روزگاری در زمانی روی آنتن رفت كه شبكههای تلویزیونی و سریالهای تولیدی محدود بودند و این سریال توانست مخاطبان زیادی را پای خود بنشاند.
پاكنیت صبور بود كه بعد از روزی روزگاری، سه سال منتظر ماند تا بازی در نقش یكی از پسران «پدرسالار» به او پیشنهاد شد و او در نقش یك راننده تاكسی خوش درخشید.
اما بعد از پدرسالار هم باز راه صبوری را در پیش گرفت تا حسن فتحی از میان همه بازیگرانی كه در تلویزیون و سینمای ایران حضور داشتند، روی او انگشت گذاشت و نقش «شاهعباس» را در سریال روشنتر از خاموشی (ملاصدرا) به او سپرد.
پاكنیت با بازی در این نقش نشان داد كه تجربیات زیادی كسب كرده و حالا میتواند مدعی باشد كه یكی از بهترینهاست. گریم، لباس و صحنه هم كمك كردند تا او در نقش شاهعباس جلوه بیشتری پیدا كند.
سریال «پساز باران» اما از این بازیگر محبوب چهرهای تقریبا منفی ساخت. پس از باران یكی از پرمخاطبترین سریالهای تلویزیونی است كه سعید سلطانی آن را كارگردانی كرده است.
در ادامه سلطانی با سپردن نقش منفی سریال «خانهای در تاریكی» به پاكنیت كمك كرد تا نشان دهد بازی در نقشهای منفی هم تبحر خاص خود را میخواهد.
این تبحر را پاكنیت در سریالهای «شب دهم» به كارگردانی حسن فتحی و «وارث» ساخته كاظم بلوچی بار دیگر به نمایش گذاشت.
پاكنیت را این روزها در هیبت «سامشا» میبینیم كه از افسانهها و تاریخ به شبكه 3 سیما آمده است. حالا دیگر همه میدانند كه اگر شانس یك بار در خانه پاكنیت را به صدا درآورد و حسامبیك را به او داد، بعد از آن این بازیگر هرچه به دست آورد، نتیجه خلاقیت و تبحرش در اجرای نقشهایی بود كه این بازیگر توانست آنها را به یادماندنی كند.
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
مطالب پیشنهادی:
گفت وگو با انوشیروان ارجمند بازیگر سریال پشت كوههای بلند
گزارشی از مجموعه پشت كوههای بلند
گفتوگو با بازیگر نقش حاكم در مجموعه «پشت كوههای بلند»
مطالب پیشنهادی:
گفت وگو با انوشیروان ارجمند بازیگر سریال پشت كوههای بلند
درباره سریال پشت كوههای بلند
گفتوگو با بازیگر نقش حاكم در مجموعه «پشت كوههای بلند»گزارشی از مجموعه پشت كوههای بلند
گفتوگو با بازیگر نقش حاكم در مجموعه «پشت كوههای بلند»