البته برخی مواقع تهیه كنندگانی كه تمایلی به هزینه كردن ندارند، از بازیگر می‌خواهند لباس‌های خودش را هم بیاورد. بازیگر هم با گشت و‌گذاری در كمد لباس هایش، بسته به...
 
 
چرا فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی شبیه هم هستند؟
 چند شب پیش یكی از شبكه‌های تلویزیونی در حال پخش اثری داستانی بود. در این اثر نسبتا جذاب! یكی از بازیگران جوان تلویزیونی در نقش پسری جوان مقابل خانه‌ای می‌رود و با فشار دادن زنگ، سراغ صاحبخانه را می‌گیرد. صاحبخانه هم كه انگار تا به حال صدای این جوان را نشنیده، اسم او را می‌پرسد و تازه مشخص می‌شود این مرد جوان داماد این خانم است.
 
بعد هم كه مرد جوان وارد خانه می‌شود طی ماجراهایی مشخص می‌شود این مرد جوان صاحب پسربچه‌ای شیطان است كه حالا آمده او را از مادر بزرگش تحویل بگیرد و به گردش ببرد.
نكته جالب توجه این بود كه مدل موهای این مرد جوان، لحن صحبت و نوع پوشش و حتی بازی او بشدت به سریالی شباهت داشت كه بتازگی پخش آن آغاز شده است. در چنین وضعیتی تصور كردم احتمالا آنچه كه می‌بینم بخشی از یك ماجرای فرعی همان سریال جدید است.
در این سریال این مرد جوان كه پدر خلافكاری داشت، در آستانه ازدواج با دختری جوان بود و حتی با در نظر گرفتن كمترین میزان سلیقه و ذكاوت برای فیلمنامه‌نویس محترم آن سریال، این‌كه یك جوان به پدرش برود و كمی خلاف بلد باشد و مثلا با داشتن زن و فرزند دوباره هوس ازدواج به سرش بزند و این مساله را هم از همسر جدید خود مخفی كند ، مساله چندان دور از ذهنی نبود.
در همین تصورات بودم كه زیرنویسی آمد و نام این فیلم را اعلام كرد. بله! این فیلم با آن سریال كه دست بر قضا هر دو از یك شبكه تلویزیونی پخش می‌شد هیچ ارتباطی نداشت و اینها به قول اهل فن دو مقوله كاملا متفاوت بودند.
 
شاید خیلی از خوانندگان این یادداشت تصور كنند حتما سلسله اعصاب و سیستم مغزی من مشكلی دارد كه نمی‌توانم میان دو اثر نمایشی تفاوتی قائل شوم. شاید هم عده‌ای تصور كنند من آنقدر علاقه‌مند و شیفته آن بازیگر بوده‌ام كه با  دیدن چهره‌اش ناخودآگاه هوش و حواسم را از دست داده‌ام و به جای توجه به لایه‌های زیرین داستان و عمق قضیه، تنها به حضور این بازیگر توجه كرده‌ام اما كافی است به چند نكته ساده توجه كنیم.
اولین نكته عنصری به نام گریم و چهره پردازی در یك سریال تلویزیونی است. معمولا در گروه‌های سازنده یك فیلم یا سریال تلویزیونی چنین مسوولیتی تعریف شده تا با استفاده از مقداری رنگ و روغن و چیزهایی از این دست، تغییراتی بر روی چهره بازیگر انجام دهد و در اقدامی هنرمندانه جنبه‌های دیگری از چهره این بازیگر را به نقش نزدیك كند البته باید به این نكته هم توجه كنیم كه این روزها به دلیل حجم بالای تولید فیلم‌های 90 دقیقه‌ای بازیگران تلویزیونی آنقدر «سر شلوغ» هستند كه حتی ایامی را كه باید به استراحت و ورزش اختصاص دهند، برای خدمت به فرهنگ و هنر جامعه و البته كسب درآمد به ایفای نقش در فیلم‌های 90 دقیقه‌ای اختصاص می‌دهند.
طبیعی است وقتی بازیگری اینقدر پر مشغله باشد كه همزمان درگیر چند پروژه شود، دیگر نمی‌تواند به طراحان چهره پردازی اجازه دهد كه در چهره او تغییری ایجاد كنند، چون بسته به قیمت دریافتی از فیلم یا سریالی كه او بیشترین حضور را در آن دارد، احتمالا راكورد گریم هم برای آن طرح حفظ می‌شود و بقیه فیلم‌های 90 دقیقه‌ای كه پول كمتری می‌دهند، مجبورند خودشان را با سلیقه طراح چهره‌پردازی كار اصلی هماهنگ كنند.
نكته دوم این است كه در بیشتر فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مسوولیتی به نام طراح صحنه و لباس تعریف شده است. این فرد مسوول است تا پس از مطالعه فیلمنامه، بر اساس شخصیت‌ها لباس و پوشش مناسبی طراحی كند اگر این لباس خیلی خاص بود، دستور طراحی و دوخت بدهد و اگر هم چیز خاصی نبود، با مراجعه به چند بوتیك  یا در صورت فقیر بودن طرح با حضور در بازارهای بین‌المللی همچون سید اسمال كه لباس‌های خارجی و تاناكورایی را با قیمت‌های چند هزار تومانی می‌فروشند برای بازیگر مورد نظر لباس تهیه كند.
البته برخی مواقع تهیه كنندگانی كه تمایلی به هزینه كردن ندارند، از بازیگر می‌خواهند  لباس‌های خودش را هم بیاورد. بازیگر هم با گشت و‌گذاری در كمد لباس هایش، بسته به این‌كه در فیلم قرار است كتك بخورد یا نه و یا این‌كه جست و خیز زیادی دارد یا نه، لباس‌هایی  را برمی‌دارند كه او را بیشتر خوش تیپ نشان بدهد.
نكته سوم این است كه در اغلب طرح‌های  تلویزیونی مسوولیتی به نام كارگردان وجود دارد. كارگردان معمولا فردی است كه وقتی  حرف و پیامی برای گفتن داشته باشد، به سراغ فیلمسازی می‌رود.
در تعاریف هنری عنوان شده فیلم یا همان هنر هفتم، عالی‌ترین بیان هنری است كه معمولا ظرفیت انتقال مفاهیم و پیام‌های گوناگونی را دارد. در هر اثر هنری فیلمساز در همان زمانی كه مقدار دستمزد خود را از یك طرح محاسبه و آن را تقسیم بر مخارج زندگی خود همچون سفر تفریحی خارج از كشور، عطرهای گرانقیمت، سیگار برگ، اجاره آپارتمان در شمالی‌ترین نقطه تهران می‌كند، گاهی هم به این مساله فكر می‌كند كه چطور از زاویه‌ای تازه به موضوعی قدیمی نگاه كند و قصه‌ای را خلق كند كه برای مخاطب جذاب باشد و فردای آن روز، این  مخاطب كه معمولا در تعاریف هنری خیلی ارزش و اهمیت دارد، دو به دو یا چند به چند درباره آن اثر هنری صحبت كنند.
البته كارگردان‌ها معمولا برای رسیدن به چنین هدفی چندان هم دست خالی نیستند و از ابزارهایی مانند دكوپاژ، بازی گرفتن، میزانسن دادن، تمرین با بازیگران، داد زدن بر سر بازیگران،كوبیدن صندلی بر فرق سر عوامل خاطی، نظر دادن درباره گریم، طراحی صحنه طراحی لباس و... در اختیار آنها است تا مسیر فیلمسازی درست را طی كنند.
این مسیری است كه در دنیا و حتی همین ایران خودمان خیلی از كارگردان‌ها رفته‌اند و به نتیجه خوبی هم رسیده‌اند اما چرا كارگردان‌های ایرانی با این همه تجربه ساخت فیلم 90 دقیقه‌ای هنوز هم كه هنوز است در ساخته‌های چندم خود چیزهایی را به مخاطب ارائه می‌كنند كه بسختی برای یكبار دیدن قابل تحمل است؟ كافی است چند فیلم را با حذف عنوان‌بندی در هم تدوین كنیم. واقعا چه كسی می‌تواند تفاوتی میان این فیلم‌ها قائل شود و آنها را از همدیگر تفكیك كند؟ تا به حال به پاسخ این پرسش فكر كرده‌اید؟
 
 
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: جام جم آنلاین