اگر هم اینطور باشد، اگر سگ داشتن! مصرف الکل و داشتن روابط آزاد از نظر فیلم روشنفکری محسوب نمی‌شود، چرا تمام روشنفکران...
     
 
   سریال «مرگ تدریجی یک رویا» به کارگردانی فریدون جیرانی با تمام حاشیه‌هایی که ایجاد کرده بود به پایان رسید. به نظر بسیاری از مخاطبانی که به چشم یک سریال با پدر مادردار به آن نگاه می‌کردند، کمی دور از ذهن بود و به‌طور تقریبی انتظارات آنها را برآورده نکرده بود. با توجه به شنیده‌ها مبنی‌ بر آنکه نقدهای حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای که در فضای وب وجود دارد، بر آن شدیم تا آنها را یک‌به‌یک مرور کنیم. خیلی‌ها (به خصوص قشر نویسنده) از این سریال استقبال نکردند و با نوشتن تومارها و نامه‌های اعتراض‌آمیز، خواهان اتمام هرچه سریع‌تر آن شدند اما انگار صدای آنها به جایی نرسید و این سریال تا قسمت آخر به نمایش درآمد. برخی از مردم عام هم از این سریال استقبال کردند و به آن لقب سریال خوب دادند.
اما اینکه اغلب انتقادها بر چه بخشی از سریال وارد شده بحثی جداست. وبلاگ «یک بشقاب اسپاگتی» در مورد «مرگ تدریجی یک رویا» اینطور شروع کرده: «عمده انتقادها به جیرانی، تخطئه قشر روشنفکر با به نمایش گذاشتن تصویری مخدوش و غیرواقعی از آنهاست. اما آیا این تصویر حقیقتا مخدوش و غیرواقعی است؟ آیا سبک زندگی دلیلی بر روشنفکری است؟ آیا سگ داشتن، افراط در نوشیدن مشروب، روابط آزاد و باز داشتن، از هم پاشیدگی خانواده و... نمادهای روشنفکری است؟ شاید تصور غالب مردم چنین باشد و بخشی از روشنفکران هم چنین زندگی داشته باشند، اما نمی‌توان این تصویر را به کل روشنفکران ایرانی تعمیم داد. نگاهی به زندگی بسیاری از روشنفکران ایران از محمود دولت‌آبادی گرفته تا احمدرضا احمدی و مرحوم نادر ابراهیمی و... ردیه‌ای است بر این ادعا. آنچه جیرانی به تصویر می‌کشد نه واقعیت زندگی روشنفکران ایرانی، بلکه کلیشه ذهنی مردم از این قشر است.»
و جالب این است که در این فضای نسبتا آزاد هر کسی نظر آزادانه خودش را بر صفحات مجازی نمایان می‌کند. وبلاگ «از میان ذهن من» در پاسخ به او اینطور نوشته: «جالب اینجاست که کسی ادعا نکرده سبک زندگی دلیل بر روشنفکر بودن یا نبودن است، این خود جیرانی است که سعی می‌کند این ذهنیت را تقویت بخشد! اگر هم اینطور باشد، اگر سگ داشتن! مصرف الکل و داشتن روابط آزاد از نظر فیلم روشنفکری محسوب نمی‌شود، چرا تمام روشنفکران «وابسته به غرب» در این فیلم همچنین رفتارهای ناهنجاری(!) دارند؟ حتی داریوش آریان هم از این قاعده مستثنی نیست، علاوه بر آن مقایسه مارال عظیمی و داریوش آریان با محمود دولت‌آبادی و نادر ابراهیمی درست نیست چراکه مشکل جیرانی اساسا روشنفکرانی است که یا مقیم خارج از کشور هستند یا آرزوی سفر به خارج را در سر دارند.» این کل‌کل‌ها خیلی بیشتر از این ادامه دارد که آوردن تمام اجزای این دعوای مجازی خالی از لطف است. کوروش رنجبر، عکاس و روزنامه‌نگار حسابی از دست فریدون جیرانی و سریالش عصبانی است! او در وبلاگش (چشم‌ها) نوشته: «هرچه بیشتر به سریال «مرگ تدریجی یک رویا» نگاه می‌کنم بیشتر عصبی می‌شوم. نمی‌دانم فریدون جیرانی از ساخت این سریال چه منظوری داشته ولی هرچه که بوده اگر می‌خواست چهره روشنفکران ایرانی را خراب کند موفق شده است. معمولا عامه مردم به دیدن زندگی اقشار بالاتر از خودشان علاقه نشان می‌دهند و کنجکاو هستند ببینند آنها چگونه زندگی می‌کنند و اصولا سبک زندگی آنان چطور است.
مارال عظیمی، نویسند‌ای است که کتابش به موفقیت قابل توجهی می‌رسد و از طرف یک محفل ادبی خارج از کشور برنده جایزه ویژه می‌شود. از نوع ارتباط و معرفی او می‌شود فهمید که مارال تجاری‌نویس نیست چراکه اصلا در واقعیت هم برای نویسنده اینچنینی لااقل در ایران از این خبرها نیست. پس ما با نویسنده‌ای روبه‌رو هستیم که روشنفکر است و به حقوق خود کاملا آگاهی دارد و از آنجایی که نویسنده است جامعه و محیطی را که در آن زندگی می‌کند، می‌شناسد.
آنچه در این سریال از رابطه مارال و اطرافیانش می‌بینیم تصویری به شدت اغراق شده است که نمی‌تواند واقعیت داشته باشد. چطور می‌توانیم باور کنیم که این زن روشنفکر است ولی از عاطفه بویی نبرده است آنقدر که نسبت به بچه خودش هم بی‌تفاوت است؟ چطور باور کنیم این زن آنقدر منفعل است که اجازه می‌دهد دیگران برایش تصمیم بگیرند؟ چرا جیرانی فکر می‌کند روشنفکران فاقد جهان‌بینی و بینش هستند و تنها انسان‌های مذهبی و مومن از درک و شعور بالایی برخوردارند؟ آیا روشنفکران کسانی هستند که مدام مشغول عیاشی و خوشگذرانی هستند و به دیگر اقشار جامعه مخصوصا اگر مذهبی باشند به دیده امل و عقب‌مانده نگاه می‌کنند؟ آیا نهاد خانواده تنها در دامان مذهب است که شکل درستی پیدا می‌کند و روشنفکران کسانی هستند که باعث از هم پاشیدن بنیان خانواده می‌شوند؟
تصویری که از ساناز خواهر مارال و دوستانش ارائه می‌شود بیشتر به فاحشه‌ها می‌خورد تا روشنفکران. کدام نویسنده زن و روشنفکر ایرانی اینچنین به حیثیت خود بی‌اعتناست؟ آقای جیرانی جا دارد که از همه روشنفکران ایرانی عذرخواهی کنید. سریال شما آنقدر بی‌هویت است که بازی‌های خوب دانیال حکیمی و خانم اسکندری و زحمت عوامل سریال تحت‌الشعاع قرار گرفته است. آقای جیرانی عذرخواهی کنید.»
نقدهای خوب و بد را اینجا در هم می‌بینید، احتمال اینکه به فکرت بزند و بخواهی خوب‌ها را جدا بخوانی و بدها را جدا چیزی است محال. با چرخیدن در این مکان مجازی می‌توان به این نتیجه رسید اکثر کسانی که دستی در نوشتن دارند خیلی این سریال به دل‌شان نچسبیده و احتمالا ترجیح داده‌اند هنگام پخش این سریال «راز بقا» را تماشا کنند.   
    
  
 مطالب مرتبط:
سریال مرگ تدریجی یک رویا به روایت ستاره اسکندری+ گزارش تصویری
شخصیت‌پردازی این سریال اشكال اساسی دارد  
 حاتمی‌کیا قرار بود "مرگ تدریجی یک رویا" را بسازد
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.afatb.ir