این سریال موضوعی ملودرام دارد و مقطعی از زندگی زنی را روایت می‌كند كه برای پیدا كردن همسر خود از شهرستان به تهران می‌آید و در این شهر...

هفته گذشته، سیروس مقدم نام سریال «آشفتگی» را به «رستگاران» تغییر داد. رستگاران قرار است اواخر خرداد از شبكه 3 سیما روی آنتن برود. این سریال را مقدم براساس فیلمنامه‌ای از سعید نعمت‌الله در 52 قسمت كارگردانی می‌كند. رستگاران قرار است هر شب پخش شود.
 
 این سریال موضوعی ملودرام دارد و مقطعی از زندگی زنی را روایت می‌كند كه برای پیدا كردن همسر خود از شهرستان به تهران می‌آید و در این شهر با ماجراهایی روبه‌رو می‌شود. در سریال رستگاران بازیگرانی مانند آتیلا پسیانی، پوریا پورسرخ، روناك یوسفی، صبا كمالی، شهرام عبدلی، محمد عمرانی، لیندا كیانی، مریم سلطانی، نفیسه روشن و ... ایفای نقش می‌كنند. آنچه می‌خوانید، گزارشی است از حضور در پشت صحنه سریال رستگاران.
خانه ویلایی واقع در خیابان دزاشیب، شلوغ است و پرهیاهو. هنوز كارگردان نیامده، برنامه‌ریز پشت یك میز نشسته و دارد كارش را انجام می دهد. لیندا كیانی زیردست گریمور است، آن‌طرف‌تر صبا كمالی در حال صبحانه خوردن. گوشه یك اتاق بزرگ می‌نشینم؛ اتاقی كه هر 4 دیوارش پر است از عكس علاقه‌مندان بازیگری كه هر كدام برای جلب توجه بیشتر، با یك ژست منحصر به فرد عكس گرفته‌اند؛ یكی‌ دستش را زیر چانه‌اش گذاشته و آن یكی دستش را از پشت سرش رد كرده روی چشمانش گرفته، یكی كراوات زده به طرز وحشتناكی اخم كرده و یكی هم به تقلید از خواننده‌های غربی....

افشین سنگ‌چاپ
بشدت سرش شلوغ است، اصلا معلوم است كه امروز مثل هیچ روز دیگر فیلمبرداری نیست. با این حال خوب حواسش جمع رفت و آمدهاست. همان طور كه بقیه با هم بحث می‌كنند كه این كیه اونجا نشسته، خودم را به سنگ‌چاپ معرفی می‌كنم و او توضیح می‌دهد امروز استثنائا قرار است گروه 2 دسته شوند؛ یك اكیپ با هدایت او نماهای خارجی را بگیرند و گروه دیگر با سیروس مقدم، صحنه‌های داخلی را. با عجله از ساختمان بیرون می‌رود و من كه تا نیمه راه دنبالش هستم، نگاهم به سمت چپم می‌افتد. لیندا كیانی هنوز در حال گریم شدن است و صبا كمالی، كمی آن‌طرف‌تر در حال صبحانه خوردن. ساعتم را نگاه می‌كنم؛ چند دقیقه‌ای از 11 گذشته و هنوز سیروس مقدم نیامده.

سكوت دوباره

كارگردان كه از راه می‌رسد، خیلی گرم و صمیمی با همه خوش و بش می‌كند. بچه‌های صحنه اتاق را آماده كرده‌اند. دوربین و بازیگران آماده‌اند. مقدم پشت مانیتورش می‌نشیند، البته بعد از این كه بازی‌ها را برای كیانی و آناهیتا افشار توضیح می‌دهد.
گویا قرار است یك سكانس از بازی دونفره اینها باشد در یك اتاق با نورپردازی‌های خاص كارهای مقدم. بعد از 3 دور تمرین قرار است ضبط شروع شود. صدابردار بلند می‌گوید «سكوت»! و صدای دستیار كارگردان از اتاق می‌آید كه «سه، دو، یك... حركت»! مقدم با هدفون بزرگی كه روی گوشش گذاشته، به همراه صدابردار با دقت به نحوه ادای دیالوگ‌ها توجه می‌كند؛ اما من كه بدون این گوشی‌ها، پشت مانیتور ایستاده‌ام، نمی‌شنوم كیانی و افشار چه می‌گویند. همینقدر می‌فهمم كه هنوز دیالوگ اول تمام نشده كه مقدم كات و دستور برداشت دوباره می‌دهد. بعد از چند دور برداشت، ظاهرا چیز راضی‌كننده‌ای برای مقدم درنیامده و به همین سبب هم هست كه می‌گوید «اگه آمادگی ندارید، این پلان رو فردا بگیریم.» با این حال دوباره پشت مانیتور می‌نشیند و با شوخی‌های خاص خودش سعی می‌كند جو پشت صحنه آرام و به دور از خستگی باشد. این برداشت آخر ظاهرا از نظر كارگردان راضی‌كننده است.
اما گویا صدابردار صدای زایدی در گوشی‌اش شنیده كه از مقدم می‌خواهد دوباره تصویربرداری شود. سیامك نیازی از پشت مانیتور بلند می‌شود و به اتاق كناری می‌رود. شخصا از گروهی كه كم‌كم در حال حاضر كردن ناهار هستند، می‌خواهد بیشتر از قبل سكوت را رعایت كنند و دوباره با صدای مقدم كه «خانم افشار باید بره سر كار دیگه، زودتر بیا» روی صندلی‌اش می‌نشیند. این صحنه دوباره گرفته می‌شود و این بار از هر نظر راضی‌كننده است.

چك‌ها پرداخت می شود

فرزین فتحی كه عضو گروه كارگردانی سریال است، بسرعت پله‌ها را دوتا یكی می‌كند و بالا می‌آید. گروه دوم در خیابان آماده شده‌اند و او آمده تا بازیگران را ببرد، صبا كمالی و روناك یونسی كه چهره و لباسشان به طور كلی با چیزی كه صبح آمده بودند، فرق كرده، ساختمان را ترك می‌كنند و می‌روند.
به اتاق كه برمی‌گردم، جانشین تولید هنوز در حال رایزنی با هلال‌احمر است و گاهی كه بازیگری به اتاق می‌آید، یك چك هم به آنها می‌دهد؛ چكی كه مبلغش را فقط خودش می‌داند و بازیگر. كنارش می‌نشینم، او هم ظاهرا تا حالا كه ساعت حدود 12 است، روز پركاری را گذرانده است. از او درباره نحوه همكاری ارگان‌های مختلف می‌پرسم، همان چیزی كه از صبح تا به حال نیمی از وقتش را گرفته است. حاتمی می‌گوید: نسبتا خیلی خوب نیست؛ چون بعضی‌ها خوب همكاری كرده‌اند بعضی‌ها هم نه! اما در كل قابل قبول است.
او درباره روند تولید كار هم می‌گوید: از روز هفتم دیماه پیش تولید كار آغاز شد و 27 اسفند هم بود كه كار را كلید زدیم و امیدواریم از حدود 25 خرداد پخش آن به صورت یك شب در میان از شبكه 3 شروع شود.
او با اشاره به این‌كه روزبه‌روز به ایام پخش كار نزدیك می‌شود، می‌گوید: خوشبختانه هنوز به فشرده كاری‌های معمول سریال‌های شبانه نخورده‌ایم؛ ولی بعید نیست كه در آینده به این مشكل هم بربخوریم.
 
از كنار حاتمی كه معلوم است بشدت سرش شلوغ است، بلند می‌شوم و به دیوار نگاه می‌كنم، بین انبوه عكس‌ها، 3 نفر كه عكسشان در مركزیت قرار دارد، ناخودآگاه جلب توجه می‌كند. به ترتیب از راست به چپ محمدرضا شفیعی تهیه‌كننده، سیروس مقدم كارگردان و سعید نعمت‌الله نویسنده، هنوز در فكر این عكس آخری بودم كه حاتمی كسی را نشانم می‌دهد.

با كفش وارد خانه من نشوید!

سعید نعمت‌الله با شمایل كمی متفاوت‌تر از عكسش وارد می‌شود. از صبح نشناخته بودمش وگرنه از همان اول اینجا بوده. ازش می‌خواهم چند دقیقه را با هم صحبت كنیم. روی صندلی پلاستیكی كنار من می‌نشیند و شروع می‌كند: اول كه بگویم اسم سریال را به «آشفتگی» نشناسید؛ چون قطعا عوض می‌شود.
او درباره شكل‌گیری طرح این سریال می‌گوید: ایده اولیه از یك طرح كوتاه كه توسط تهیه‌كننده نوشته شد، شروع شد؛ یك طرح كوتاه برای یك باكس خیلی كوتاه و محدودتر از اینی كه هست.
او اضافه می‌كند: وقتی شروع كردم به نوشتن فیلمنامه، دیدم طرح استعداد این را دارد كه گسترده‌تر شود؛ چراكه جنس آدم‌هایی كه در آن هست، همین افرادی هستند كه ما هر روز دوروبر خود می‌بینیم، غیر از اینها یكسری شخصیت‌ها در ذهن خودمان شكل دادیم و سرانجام فیلمنامه را در 52 قسمت آماده كردیم.
او درباره این‌كه چه كاری كرده كه سریال به ورطه تكرار دیگر ملودرام‌های خانوادگی نیفتد نیز می‌گوید: به هر حال به تعداد هر خانواده ایرانی، یك داستان است. پس هیچ دلیلی ندارد كه قصه‌ها شبیه به هم باشند یا خیلی متفاوت از یكدیگر.
نعمت‌الله اضافه می‌كند: تنها 15 سال ابتدای تولد سینما، داستان‌ها باهم متفاوت بود. بعد از آن تقریبا داستان‌ها مثل هم است و فقط نوع نگاه‌ها فرق می‌كند. ما هم در این كار سعی كردیم كاملا به‌روز باشیم؛ یعنی مردمی را ببینیم كه درگیر سهمیه‌بندی بنزین هستند یا درگیر مسائل اقتصادی.
او با اشاره به این‌كه آشنایی‌هایی داشته تا دچار ممیزی‌های سیما نشود، صحبتش را ادامه می‌دهد: من واقعا چیزی به اسم ممیزی در صداوسیما نمی‌بینم. شما ببینید وقتی به عنوان مهمان به خانه من می‌آیید، باید تابع قوانین من باشید. شما نمی‌توانید با كفش وارد خانه من شوید. من هم وقتی با تلویزیون كار می‌كنم، قوانینش را می‌شناسم و خودم را موظف می‌كنم كه تابع قوانین آنها باشم و این اسمش ممیزی نیست.

بازیگران رنگی

محمد عمرانی كه به عنوان یكی از بازیگران پیشكسوت سریال شناخته می‌شود هم میانه مصاحبه ما از راه رسید. برنامه‌ریز هنوز مشغول كارش است و منشی صحنه این طرف دنبال یك فیلمنامه می‌گردد تا برای گروه سنگ‌چاپ بفرستد. گویا بازیگران جا گذاشته‌اند. به قول سیروس مقدم «از بس این فیلمنامه سنگینه، كسی با خودش نمی‌بره»! این را می‌گوید و دوباره به اتاق تصویربرداری برمی‌گردد. عجله‌ای كه از صبح داشته تا آناهیتا افشار به فیلمبرداری كار صدرعاملی هم برسد، حالا فروكش كرده است؛ اما همچنان گاهی به ساعتش نگاه می‌كند و می‌خواهد كار زودتر انجام شود. قرار است كیانی و افشار روی دیوار سفید اتاق نقاشی كنند و قرار است گاهی به شوخی رنگی روی صورت هم بكشند. از پشت مانیتور، این طرف می‌آیم تا عكس‌های روی اتاق گریم را ببینم؛ آتیلا پسیانی، پوریا پورسرخ، شهرام عبدلی، عاطفه نوری و بقیه بازیگرانی كه الان اینجا هستند و نیستند، عكسشان هست. كنار اسمشان هم كه زیر عكس‌های نیمرخشان نوشته شده نام كاراكتری كه بازی می‌كنند هم هست؛ «كاوه»، «سارا»، «خجسته»، «شایسته»، «فاطمه» و خیلی‌های دیگر. در همین حین صدای «كات» سیروس مقدم می‌آید؛ كاتی كه حتما بعد از چند بار تمرین و چند برداشت داده شده. كیانی كه از اتاق بیرون می‌آید، كمی خنده‌دار شده، با آن رنگ گواش‌هایی كه روی صورتش مالیده و البته همین‌طور افشار.
ساعت به 2 مانده كه مقدم اعلام استراحت می‌كند برای ناهار. قرار است گوشه‌ای بنشینیم و با هم صحبت كنیم. آناهیتا افشار می‌آید كه خداحافظی كند؛ در حالی كه هنوز رنگ‌های صورتش را پاك نكرده، همین طور با عجله و در حالی كه دستمال كاغذی‌اش پر از رنگ شده از گروه خداحافظی می‌كند و می‌رود. مقدم می‌خواهد اول نمازش را بخواند، ناهارش را بخورد و بعد صحبت كند كه البته نهایتا راضی می‌شود این آخری را همان اول انجام دهد!

آنتن‌های سرد

گوشه اتاقی كه از آن موقع فقط در مانیتور دیده می‌شد می‌نشینیم. نقاشی‌های منحصربه فرد روی دیوار، نور‌پردازی‌ای كه قبلا در نرگس و اغما دیده بودمشان و یك مبل و یك تخت بزرگ. مقدم روی مبل می‌نشیند و من روی لبه تخت، خسته نباشید می‌گویم و با لبخندی كه بر لب مقدم می‌نشیند گفتگو شروع می‌شود: آشفتگی حدود یك سال و نیم پیش وقتی هنوز در حد یك طرح بود توسط تهیه‌كننده به من پیشنهاد شد اما در این یك سال و نیم تا پروسه تصویب طرح و پیش تولید انجام شد، من كار دیگری انجام دادم.
 
مقدم در رابطه با تجربه همكاری سعید نعمت‌الله می‌گوید: این دومین همكاری من با اوست. نوشته‌های او چند ویژگی دارد؛ اول این‌كه كم‌گو و مفیدگو است، جنس و لحن دیالوگ‌نویسی روانی دارد و بشدت فرهنگ مردمی و لایه‌های پایین اجتماع را خوب می‌شناسد.
او پیش‌بینی‌اش از جذب مخاطب این سریال را این طور بیان می‌كند: ما فیلمنامه‌ای داریم كه قصه خیلی خوب و تعلیق‌های مناسبی دارد و از یك گروه بازیگری حرفه‌ای و محبوب برخوردار است. ضمن این‌كه سر و شكل كار را جذاب می‌بندم تا مردم با تصاویر تازه‌تری روبه‌رو شوند.
او درباره پروسه انتخاب بازیگران این مجموعه می‌گوید: به هر حال چون از روز اول نگارش فیلمنامه در جریان داستان بودم، طبیعتا افراد خاصی از ذهن من می‌گذرند. با این حال افرادی كه جلوی دوربین خواهید دید، حاصل یك همفكری گروهی است كه عمدتا هم با موافقت همه انتخاب شده‌اند و بیشتر همان‌هایی هستند كه گزینه اولمان بودند.
سیروس مقدم در حال حاضر به عنوان یكی از با تجربه‌های سریال‌سازی سیما شناخته می‌شود. او با اعتماد به نفس خاصی جای آثار خودش را در كنداكتور فعلی سیما خالی می‌داند و می‌گوید: من از بازخورد‌هایی كه از مردم می‌بینم، می‌توانم متوجه شوم كه آنتن ما بعد از ماه رمضان كمی سرد شده و مردم نتوانستند با كارهای عید ارتباط برقرار كنند و هنوز احساس می‌كنند جای كارهایی مثل روز حسرت و پیامك از دیار باقی خالی است.
مقدم در آخر درباره همكاری‌اش با یك گروه جوان می‌گوید: به هر حال من خودم هم جوان بودم و یك آدم باتجربه به من فرصت تجربه كردن داد، الان هم همین‌طور است. این عرصه مال جوانان است به شرطی كه قدرش را بدانند.

آشفتگی بعد از «آشفتگی»

از مقدم كه خداحافظی می‌كنم، زودتر از او اتاق را ترك می‌كنم و به اتاق دیگر می‌روم، همه دور یك میز طویل نشسته‌اند و ناهار می‌خورند. با همه خداحافظی می‌كنم و پله‌های حیاط را كه حالا از باران خیس شده‌اند پایین می‌آیم. حالا كه كاغذهایم خیس شده یك ماشین كه گویا مال گروه فیلمبرداری است، با سرعت از كنارم رد می‌شود و تا زیر زانویم از آب، خیس می‌شود. حقیقتا كه من هم آشفته شدم.
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
سوءتفاهم در آشپزخانه!
داستان‌های هتل متروكه در سریال "پرانتز باز"
گزارش تصویری از پشت صحنه سریال طنز «شمس‌العماره»
"بازپرس" فخیم زاده به میدان می‌آید
بازی با الگوهای سردستی