ستاره صفرآوه
صفرآوه» می‌گوید که قبل از این که بازیگر شود، در شبکه اول تاجیکستان خبر روسی، تاجیکی را می‌خوانده است. پس از این که بازی اش در سریال «در چشم باد» به پایان رسیده است...

از این که مردم ایران از بازی اش در سریال «در چشم باد» استقبال کرده اند، خوشحال است و ایران را خیلی دوست دارد. «ستاره صفرآوه» ۲۷ ساله و متولد تاجیکستان است وی فارغ التحصیل رشته خبرنگاری صدا و سیما با گرایش کارگردانی، از دانشکده هنرهای زیبای تاجیکستان می‌باشد. «صفرآوه» می‌گوید که قبل از این که بازیگر شود، در شبکه اول تاجیکستان خبر روسی، تاجیکی را می‌خوانده است. پس از این که بازی اش در سریال «در چشم باد» به پایان رسیده است، به کشور خود بازگشته سپس استاد دانشکده هنرهای زیبای تاجیکستان شده است. بازیگر نقش «لیلی» سریال «در چشم باد» می‌گوید: هنگامی‌که برای بازی در سریال «در چشم باد» پذیرفته شدم، به همراه پدرم به ایران آمدم و بازی ام دو سال و نیم طول کشید. «صفرآوه» از پوشش ایرانی بسیار خوشش می‌آید و می‌گوید: فرهنگ ایران و تاجیکستان یکی است. همه از یک مردم و یک پدر و مادر هستیم. گفت وگو با «ستاره صفرآوه» با همان لحن و بیان شیرین تاجیکی نوشته شده است، تا تداعی گر بازی لیلی «در چشم باد» باشد.

 چه شد که پیشنهاد بازی در مجموعه تلویزیونی «در چشم باد» را پذیرفتید؟
 یک سال پیش از آن که برای ایفای نقش لیلی انتخاب شوم، یک شب در خانه، همراه فامیل به تماشای تلویزیون نشسته بودم. یک باره دیدم خانم «لطافت یوسفی» که از هنرمندان کلان تاجیکستان است، در حال مصاحبه می‌باشد. او می‌گفت در یک فیلم بزرگ ایرانی ایفای نقش کرده است. همراه با مصاحبه «لطافت» پاره ای از پشت صحنه و یک پاره از فیلم «در چشم باد» را به نمایش گذاشتند. آن قسمتی که «آقا حسام» سوار بر اسب به دیدار همسرش آمده بود. نمی‌دانم چرا یک باره دلم تپید، صحنه‌ها آن قدر نغز و زیبا بودند که آدمی ‌باور نمی‌کرد. خب صد البته «حبیب ا... رزاق» و «لطافت یوسفی»، از بازیگران کلان تاجیکستان هستند و همه آن‌ها را می‌شناسند. اما صحنه‌ها به قدری کلان و پررنگ بود که باور کردنش خیلی دشوار بود. نمی‌دانم چرا من با همه دلم آرزو کردم که ای کاش، جای «لطافت» بودم. اما از آرزوی خودم خنده کردم. چرا که «لطافت یوسفی» یک هنرمند کلان است و من فقط بیست و سه سال داشتم و گوینده خبر بودم. یک سال بعد شنیدم یک کارگردان کلان ایرانی، به همراه فیلم بردارش به تاجیکستان آمده است، تا در کشورمان یک خانم بازیگر را، برای آفریدن نقش در تلویزیون انتخاب کنند، خیلی خوشحال شدم. به پدرم گفتم که می‌شود من هم بروم و سرنوشتم را انتخاب کنم. پدرم گفت: «برو ایران کشور بسیار خوبی است. شاید تقدیر تو همین باشد.» البته من از کودکی به سینما بسیار علاقه مند بودم. اما در تاجیکستان به سبب‌های زیاد، سینمای وطنی نداریم و من نمی‌توانستم آرزویم را برآورم. چرا که دلم می‌خواست در دانشگاه سینما بخوانم و راه دلم را بروم. این بود که از پیش آمد تازه خیلی شاداب شدم. با این که خیلی نگران بودم و می‌ترسیدم، برای دادن تست به دیدار آقای جوزانی رفتم. وارد اتاق که شدم، سه مرد در کنار آقای «محمد غایب» رئیس سینما و شاعر کلان فارسی گوی تاجیکستان نشسته بودند. آن قدر ترسیده بودم که پایم می‌لرزید. فکر می‌کنم آقای جوزانی زود فهمید و به من گفت: «بفرمایید بنشینید.» تا نشستم بی مقدمه چند شعر فارسی از سعدی خواندم. همه با تعجب به من نگاه کردند و من نگاهم را دزدیدم. چند جمله آقای «طاهری» از من سوال کردند. من حتی یادم نمی‌آید چه جواب‌هایی دادم. آقای کریمی ‌از من فیلم گرفتند و بعد من رفتم. یک به هزار هم باور نمی‌کردم که قبول شوم. چرا که می‌دانستم بهترین بازیگران تاجیکستان هم، به سان من تست گذرانده اند. خیلی افسرده بودم. شب در خانه پدرم از من سوال کرد. گفتم: «نمی‌دانم ولی به طور حتم قبول نشدم.» او گفت: «تو حتما قبول می‌شوی.» آخر پدرم همیشه فکر می‌کند من هنرمند هستم. اما خودم باور نمی‌داشتم. وقتی به من زنگ زدند که قبول شده ام از شادی به پا بند نبودم. چون تازه فهمیده بودم که آقای جوزانی همان کارگردان سریال «در چشم باد» هستند که خانم «لطافت یوسفی» و آقای حبیب ا... رزاق»، در فیلم او ایفای نقش کرده اند.

چه شناختی از سینمای ایران و مسعود جعفری جوزانی داشتید؟
من از سینمای ایران شناخت نداشتم. اما همان جور که گفتم با دیدن قسمتی از سریال «در چشم باد»، می‌دانستم که آقای جوزانی یک کارگردان جهانی هستند بعد از این که در تست قبول شدم، در اینترنت درباره شخصیت آقای جوزانی نگاه کردم از این که برای بازی در فیلم ایشان دعوت شدم، بسیار خوشحال بودم.

 وقتی فیلم نامه را مطالعه کردید چه موضوع آن برایتان جذابیت داشت؟

در آغاز، خواندن فیلم نامه برایم مشکل بود. چون فارسی را سخت می‌خواندم. اما در پایان نوشتن فارسی و خواندن آن را آموختم. خانم «شهربانو بهرامیه» و آقای «احمد رمضان زاده» فیلم نامه را، برایم به فارسی می‌خواندند من هم آن را با الفبای روسی می‌نوشتم. این فیلم نامه یک شاهکار بود. من را یاد «تولستوی» می‌انداخت که «جنگ و صلح» را نوشته است. با هیجان لحظه  به لحظه آن را می‌خواندم و ترس و نگرانی ام، زیاد و زیادتر می‌شد. تازگی و جذابیت فیلم نامه مرا ترسانده بود. هر قسمت آن، مرا به سرزمین تازه ای می‌برد که هم احساس آشنایی با آن داشتم و هم همه چیز آن جا، در نظرم تازه بود.

 «لیلی» را چگونه شخصیتی دیدید؟

** شخصیت «لیلی» مثل یک اسطوره بود. من «لیلی و مجنون» نظامی ‌را خواندم. فکر کردم شاید قصه آقای جوزانی، یک لیلی اسطوره ای باشد که در قلب همه فارسی زبانان است. یک پاره‌هایی از شخصیت «لیلی» مرا یاد «گردآفرین» شاهنامه استاد بزرگ فردوسی می‌انداخت. وقتی به آقای جوزانی فکرم را گفتم، ایشان هم مرا راهنمایی کرد که این لیلی یک زن به تمام معنی کامل است. لیلی وسعت و معنی عشق را به شکل کامل می‌شناسد. محبت او به «بیژن» از حد زمینی هم فراتر است. بالاتر از همه «لیلی» مثل وطن است که فرهنگ و زبان و عقیده، در او جاری است. من به آقای جوزانی گفتم که می‌ترسم نتوانم این زن را درست بازی کنم. اما او با خونسردی و خوشرویی شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «تردید نکن تو می‌توانی!» اما من هنوز هم حرف‌های او را باور نکرده ام.

با کارگردان چقدر هم فکری داشتید و چگونه در مقابل دوربین هدایتتان کرد؟
آقای جوزانی می‌دانست که «لیلی» چه کسی است و چه باید بکند، او همواره مرا راهنمایی می‌کرد و می‌گفت: «زیاد فکر نکن. تو باید باور کنی که لیلی هستی. فقط به احساس و قلبت باور داشته باش. اگر زیاد فکر کنی کار خراب می‌شود.» او می‌گفت: «مهم نیست اگر در جایی که فیلم بردار به تو گفته مکث نکنی، اگر دلت خواست و دیدی احساس می‌کنی باید از آن نقطه هم عبور کنی، از آن بگذر. فیلم بردار خودش کارش را می‌داند.» او همیشه می‌گفت: «خواهش می‌کنم زیاد فکر نکن، حرف و حرکت را احساس کن.» اول این کار برایم خیلی مشکل بود. اما بالاخره حرف او را فهمیدم. با خود فکر کردم اگر من «لیلی» بودم چه کار می‌کردم؟ وقتی فکرم را به آقای جوزانی گفتم خوشحال شد و راهنمایی ام کرد.
من هم از راهنمایی‌های او استفاده کردم. آزاد و رها اما با احساس لیلی، جلوی دوربین فیلم برداری رفتم.

 از هم بازی شدن با پارسا پیروزفر بگویید

 من اول آقای «پارسا پیروزفر» را نمی‌شناختم. اما وقتی به ایران آمدم و آگاه شدم که او بازیگر کلانی است، خیلی نگران شدم. وقتی چند فیلم از او دیدم، بیشتر ترسیدم. اما آقای پارسا پیروزفر انسان بسیار خوبی هستند. ایشان مرا در رسیدن به نقش لیلی بسیار کمک رساند. من همیشه به شخصیت بزرگ و باسواد و هنرمند او احترام بسیار می‌گذارم. فکر نمی‌کردم یک بازیگر که در جوانی ستاره سینما است، می‌تواند صاحب فکر درخشان و مردم دوستانه باشد. او دیالوگ‌ها را با من تمرین می‌کرد. هر وقت لازم بود، از راهنمایی دریغ نداشت. می‌گفت: «وقتی «بیژن» می‌تواند نقش خود را خوب بازی کند که «لیلی» درست بازی کرده باشد.» او برایم از داستان، بیژن در چاه گفت و تعجب کرد که من شاهنامه را خوانده ام و آن قصه را می‌دانم. اما دانش آقای پارسا پیروزفر، از من فراتر بود، چون معنی آن قصه را هم می‌دانست.

 نظر مردم تاجیکستان درباره سریال «درچشم باد» چیست؟

 مردم تاجیکستان تا به امروز، از دیدن این سریال محروم بوده اند. بعضی جوانان که در اینترنت و از طریق شبکه جام جم آن را دیده اند، خوشحالی خود را بسیار ابراز می‌کنند. روزنامه‌ها و مجله‌ها بسیار درباره «درچشم باد» نوشته دارند. رئیس تلویزیون تاجیکستان و آقای «محمد غائب» رئیس سینما که خودش هم در این سریال ایفای نقش کرده، از آقای ضرغامی ‌درخواست نمایش این سریال را در تلویزیون تاجیکستان کرده است.

 اگر به شما پیشنهاد کاری دیگری در ایران بشود قبول می‌کنید؟

 اگر فیلم نامه خوب داشته باشد، بسیار خوشحال می‌شوم که بازی کنم، من در اصفهان که بودم، آقای کریمی ‌برای سریال یک کارگردان به نام آقای ورزی، به من پیشنهاد کار داد و قرار است به دیدارشان بروم. تا چه پیش آید.

 شیوه کار و بازیگری در سینمای ایران، با سینمای تاجیکستان چه تفاوت‌هایی دارد؟

متاسفانه ما سینمای وطنی زیادی نداریم که بشود مقایسه کرد .اما هنرمندان تاجیکستان در زمان اتحاد جماهیر شوروی، بسیار درخشان ایفای نقش کرده اند. آقای «سرگئی باندرچوک» که کارگردان تراز اول جهانی بود، مدت‌ها در تاجیکستان درس رسم هنر می‌داد. او فیلم‌های کلان و بسیار خوبی مثل «سرنوشت یک انسان» و «جنگ و صلح» را ساخته است. نمی‌دانم شما او را می‌شناسید یا نه؟ آقای «بوریس کیمیاگراوف» هم فیلم سینمایی «رستم و سهراب» را ساخته که هنوز هم زیبا و دیدنی است. سریال «درچشم باد» یک کار جهانی است که در سینمای ‌هالیوود هم کمتر از انگشتان یک دست، می‌شود هم تراز آن پیدا کرد. مثل «جنگ و صلح» ساخته «سرگئی باندرچوک» که هنوز هم مثل آن پیدا نمی‌شود. افتخار من و هنرمندان تاجیکستان که از حوزه فارسی زبان و مسلمان هستیم، ایفای نقش در این سریال تاریخی کلان است. آرزو دارم آقای ضرغامی ‌رئیس تلویزیون ایران، زودتر اجازه نمایش آن را در تلویزیون تاجیکستان بدهد چرا که این اثر افتخارآمیز تنها از آن ایران نیست، این فیلم متعلق به همه کشورهای فارسی زبان، مخصوصا تاجیکستان است.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com