پانته آ بهرام هم که به گفته مقدم، ستاره سریال خواهد شد بعد از دو ماه صبر و مذاکره به تیم اضافه شده. اما شخصیت‌ها...
 
لج و لج بازی
مقدم برای سریال از سه بازیگر «چاردیواری» استفاده کرد. قرارداد با آن‌ها قبل از اتمام پخش چاردیواری بسته شده و جعفری همان اول، انتخاب اول او برای عطا بوده. پانته آ بهرام هم که به گفته مقدم، ستاره سریال خواهد شد بعد از دو ماه صبر و مذاکره به تیم اضافه شده. اما شخصیت‌ها به روایت او:
 
عطا (امیر جعفری): مردی 40 ساله با سری پرشور که می‌خواهد زود رشد کند. از بچه‌های حاشیه‌نشین تهران است. راننده و پادوی جواهر فروش حاجی «کارخانه‌داری» است. عاشق منیژه دختر صاحبکارش می‌شود و با نقشه منیژه، جواهرفروشی را سرقت می‌کند ولی دستگیر می‌شود و برایش دوسال زندان می‌برند. در زندان با عیوضی آشنا می‌شود، نجاری یاد می‌گیرد و وقتی می‌فهمد منیژه ازدواج کرده انگشتانش زیر دستگاه از بین می‌رود. از زندان بیرون می‌آید تا انتقام بگیرد.

منیژه (پانته آ بهرام): دختر یکی یکدانه حاجی کارخانه داری، مادرش در هفت سالگی مرده و زیر دست نامادری (مهری) بزرگ شده. سر همین ماجرا با پدرش بد افتاده و با او لج می‌کند. چون پدرش مخالف ازدواج او با عطاست. او اصرار به این ازدواج دارد. نقشه دزدی را می‌کشد. وقتی سرقت لو می‌رود و عطا دستگیر می‌شود او با عادل ازدواج می‌کند و از محله شان می‌رود.

منصور (کامران تفتی): پسر نامادری منیژه که دو سال بزرگ‌تر از اوست و عاشق خانواده اش است. او در جریان سرقت از جواهرفروشی است و راز بزرگ این سرقت از طریق او کشف می‌شود. او می‌خواهد مدام بین منیژه و عطا باشد تا کسی ماجرای برلیان‌ها را پیگیری نکند.
 
فاطمه (مریم امیر جلالی): مادر دلسوز عادل، شوهرش پهلوان نایب کلی برای خودش کیا و بیا داشته. بزرگتر و ریش سفید جمع که با صبر و حوصله می‌خواهد همه را دور هم جمع کند.

ملیحه (شیوا ابراهیمی): خواهر کوچک‌تر عطا، دو تا بچه دارد که ناگهان وسط درگیری عطا و منیژه می‌افتد. منصور، بچه ملیحه را می‌دزدد تا عطا را سر بدواند.
 
عیوضی (آتیلا پسیانی): راننده کامیون و استخوان خرد کرده زندان، کارش جمع و جور کردن زندانی‌های تازه وارد است. عطا را جمع می‌کند و به او نجاری یاد می‌دهد. عطا سه نفر را موقع رانندگی زیر گرفته، از بازمانده‌های دو نفر رضایت گرفته و دارد تلاش می کند از نفر سوم هم رضایت بگیرد.

عادل (آرش مجیدی): همسر از همه جا بی خبر منیژه، پسر پهلوان نایب که یکهو وسط ماجرای گذشته زنش می‌افتد.

مهری (پوراندخت مهیمن): نامادری منیژه که وقتی منصور نه سالش است با کارخانه داری ازدواج می‌کند و با منیژه مشکل دارد.
 
اقدس: مادر عطا و راوی قصه. همراه با پدر عطا در روستا بوده اند و زیر فشار ارباب روستا مجبور به مهاجرت به شهر می‌شوند. با مرگ شوهرش، به تنهایی بچه‌ها را بزرگ می‌کند.

سقا: پدر عطا، سقا و آب آور روستا. اهل باج دادن به ارباب نیست. برای همین او را از روستا بیرون می‌کنند. به تهران می‌آید و حاشیه نشین می‌شود. در تهران هم سقایی می‌کند تا این که یک روز داخل یک آب انبار می‌افتد و می‌میرد.
 
کارخانه داری: پدر منیژه، صاحب جواهر فروشی. با مرگ زنش، با مهری که پسر کوچک و منصور را دارد ازدواج می‌کند. مدام در حال کل کل با منیژه است. عطا را که هشت بار به خواستگاری منیژه آمده، رد می‌کند و وقتی می‌فهمد از جواهر فروشی اش سرقت شده، سکته می‌کند.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 268
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری سریال «زیر هشت» سیروس مقدم
 یك روز داغ تابستانی در پشت صحنه سریال «زیرهشت»
 جذابیت‌های پنهان طبقه فرودست در «زیر هشت»
به‌بهانه حضور فرامرز قریبیان درسریال كمدی مهدی مظلومی
پرانتز باز نگاهی متفاوت؛ خاص كیومرث پوراحمد