چگونه می‌تواند كسی آرام بنشینید و به صدای فلوتی گوش فرا دهد و ببیند و حركات مسخره یك موجود زن صفت را كه جامه‌ای نرم و لطیف بر تن دارد و آوازهای ركیك می‌خواند و ادای...

ترجمة يك فصل از كتاب "تاريخ رقص ـ  History of the Dance"
می‌توان از روی قرائن و شواهد گفت كه انسان‌های پیش ازتاریخ نیز می‌رقصیدند. تصویری داریم از نقاشیهای غارهای فرانسه كه قدمت آن به ده هزار سال پیش می‌رسد موضوع آنها رقص‌های جنگی و شمنی است. اما به سبب قلت شواهد از این رقصها چندان آگاهی در دست نیست.
بر اساس آنچه از فرهنگ‌های پیش از تاریخ در مراحل مختلف پیشرفت (از لحاظ وسایل زندگی و ابزار و اسلحه) به دست آمده نشان می‌دهد كه می‌توان آنها را با قبایل بدوی امروزی جهان مقایسه كرد و همانند گرفت. بدین شیوه می‌توان درباره رسوم و عادات و وسایل كشت و كار و زندگی و اجتماع و جنبه‌های گوناگون زندگی ایشان تاكنون به دست ما رسیده است متعلق است به فرهنگ بزرگ مدیترانه‌ای كه پیش از مسیحیت بوده است.
 
مردم باستانی كلده رقص را در مراحل آموزش به كار می‌بردند و نیز ایشان را نخستین مردمی ‌می‌دانند كه به علم ستاره‌شناسی پرداختند و آن را به وسیله باله‌هایی سنبولیك و علائمی ‌می‌آموختند. شاون می‌نویسد كه بر روی دشت بشقاب گونه ای در بیرون یكی از بزرگترین شهرهای ایشان مردم در روزی معین فراهم می‌آمدند. هر فرد بالغی در پرستشگاهی كه به نام ستاره ای كه در طالع او بود ودر زمان سیطره و چیرگی آن به جهان آمده بود می‌رفت. آنگاه افراد با صفهای خاص و حركات معینی همچنانكه سنج‌ها و شیپورهای مفرغی همراه داشتند به تقلید از گردش ستارگان و كودكان از ارتفاعات پیرامون به تماشا می‌پرداختند.
بسیاری از این عوامل پایكوپی با آنكه نمی‌توان میان فرهنگ كلده و فرهنگ سرخ پوستان امریكای شمالی و مركزی از نظر زمان و مكان مشابهتی یافت باز همانندیهایی در ساختمان این رقصها موجود است.
سومریان كهن از لحاظ موسیقی فرهنگی قوی داشتند و در هزاره سوم پیش از میلاد این مردم چنگ و نی و‌ هار و طبل می‌ساختند كه بعضی از آنها به بابلیان و آشوریان به ارث رسید. در سومر گونه ای رقص مقدس به شیوه‌های گوناگون اجرا می‌شد، در یكی از این شیوه‌ها گروهی خواننده با وقار خاصی راه می‌افتادند و شاید دور مذبح می‌گشتند و مطابق آهنگ مذهبی كه با فولوت نواخته می‌شد گام بر می‌داشتند. در شیوه دیگری رقاصان در برابر محراب یا شئ مقدس دیگری به عنوان پرستش به خاك می‌افتادند.
در آشور قدیم بسیاری از آثار یافته شده كه مردان و زنان را در پایكوبی نشان می‌دهد و چنین می‌نماید كه رقص در میان ایشان رسمی ‌دینی و نیز اجتماعی بوده است. گروههایی كه به رهبری مردان چنگ نوازگام بر می‌داشتند كشیده شده است و چنین آمده است كه در برابر آتش افروزان و پر شعله عشتاروت بانو خدای باروری كه هر بهار مراسمی‌ به افتخار آن برگزار میشد رقاصان بسیار مست از باده لعلگون با كاردها و دشنه به پیروی از آهنگ نواخته شده با طبلها و سنجها و ابواها خود را زخمی‌ می‌ساختند و پاره پاره می‌كردند. در بابل نیز وجود رقصهای پرستشگاهی تائید شده است. در الواح آشور بانیپال آمده است كه در یك ضیافت مذهبی رقاصان به رقص حلقه پرداختند كه با موسیقی همراه بود و دور بت اعظم گشتند.

رقص در مصر باستان

ولی در مصر قدیم كه تمدنی پدید آمد كه چهار هزار سال برپا ماند رقص نخستین بار به اوج شكوفایی رسید و در بسیاری آثار نقاشی دیواری و كنده كاری و در نوشته‌های هیروگلیف نمودار شده است.
فرهنگ مصری بغرنج و پیچیده بود و در ستاره شناسی و هندسه و مجسمه سازی و معماری و مهندسی به درجات عالی رسید و نخستین تمدنی بود كه از پاپیروس استفاده كرد و روش پارچه بافی را ابداع كرد. همچنین طبقات اجتماع را پی افكند مشتمل برخاندان سلطنتی و كارگران و روستائیان و بندگان و زطقه پر نفوذ روحانی و در دورانهای دودمانی اخیر دسته‌های نوازندگان حرفه‌ای.
شاون می‌نویسد در مصر كه روحانیان قدرت كامل داشتند، رقص وسیله عمده تظاهرات دینی شمرده می‌شد. احكام پنهانی و راز گونه اساطیر مصری كه بر اساس طغیان سالانه رود نیل و فروكش كردن آن استوار بود، در رقص‌های سنبولیك نمایان می‌گشت. در این رقصها موضوع اساسی دین مصری كه بر كشته شدن و مثله شدن ازیریس و نهان ساختن اندام‌های او در بخشهای سراسر این جهان و به جستجو پرداختن خواهرش كه زن او نیز بود تا آنها را بیابد و به خاك بسپارد قرار داشت «در پرستشگاه‌ها به شیوه غم‌انگیز نمودار می‌شد و بدینگونه به جوانان درس دین می‌آموختند.»
 
در مصر قدیم شیوه‌ای پر تفضیل وجود داشت كه پشت سرش با مرگ و رستاخیز و تولد نو آنچنانكه گفتیم بستگی داشت و اینها با بعضی شهرهای مقدس بر حسب موضوع داستان ارتباط می‌یافتند. بر مبنای این رسوم رقاصان تعلیم دیده كه همواره در انجام دادن آداب دینی می‌رقصیدند پیدا نشدند. مقصود عمده ایشان همانا بر سر لطف آوردن خدایان و به صحنه آوردن جستجوی پیكر بی‌جان ازیریبس و رستاخیز او به وسیله رقص و موسیقی و سرود و آواز بود. این رقصها با آداب مربوط به تخم افشاندن و كاشن و برداشتن محصول بستگی فراوان داشت. كرشتاین می‌گوید كه هر سال نمایشنامه عرفانی یا غم انگیز مزبور در آبیدوس در مراسم دینی اجرا می‌شد و یك روحانی یا رقاص درجه یكی همه قهرمان و كسان نمایش این افسانه را مجسم می‌ساخته. این روحانی را گروهی بزرگ ازرقاصان در كار نمایش دسته جمعی كمك می‌كردند.
رقصهای دینی دیگر شامل جشنهای سنتی بود كه به افتخار گاو آپیس كه از پر قدرت‌ترین خدایان مصری است برپا می‌شد. برای انجام دادن این رسوم گاوی را برمی‌گزیدند در حوزه قدرتش كه آپیوم  خوانده می‌شد پر می‌كشیدند و كاهنانی یا مادینه كاهنانی كه پرستار او بودند رقصهای رازگونه انجام می‌دادند و در آنها ماجرای خدایی كه گاو آپیس تصویر زنده او بود مجسم می‌ساختند. در رژه‌های داخل و خارج پرستشگاه كه با رقص ستارگان بود كه توسط كاهنان در پرستشگاه اجرا می‌شد بی‌حضور تماشاگر. این آیین مانند رسوم مردم كهن كلده بر اساس حركات منظومه شمسی برای مصریان اهمیت فوق‌العاده داشت و آنان را متوجه تنظیم آبیاری می‌كرد.
از آنجا كه مردم مصر سخت دربند موضوعات زندگی و مرگ بودند و برای برانداختن مرگ با جاودانی ساختن پیكر بزرگان به خاك سپرده فوق‌العاده كوشش می‌كردند مراسم و آداب تدفین در نظر ایشان اهمیتی فراوان داشت. به هنگام تدفین كسان برجسته و بزرگان مردی كه در نمودار ساختن مطالب با اشاره و اطوار مهارت داشت به لباس متوفی در می‌آمد و روی خود را با ماسكی می‌پوشانید كه بسیار شبیه بصورت مرد در گذشته بود و پیشاپیش مشایعین جنازه راه می‌افتاد. همچنانكه دسته سوگواران به پیش می‌رفت رقص پانتومیم می‌كرد تا كارهای برجسته متوفی را در زندگی‌اش از آغاز تا انتها مجسم سازد.
 
اما این گونه موضوعات تنها مضمون نمایشهای رقص رقاصان مصری نبود. آنان به ورزش و آكروباسی و انواع مختلف تفریحات می‌پرداختند و اركسترهای پرسازی داشتند با سنج‌های برنجین و تنبور و آلات ستخوانی و طبل و نی و قاشقك و وت و دیگر آلات سیمی‌ و كوبی. دسته‌های زنان نوازنده و رقاص به پرستشگاه وابسته بودند و خاندان‌های سلطنتی هم دسته‌های تفریحاتی خاص داشتند كه در روزهای مقدس و در مجالس مهمانی و جشن انجام وظیفه می‌كردند. به بندگان رقص و موسیقی می‌آموختند و در زمان دودمان‌های اخیر طبقه‌ای حرفه‌ای از ایشان پدیدار شد كه استقلال داشتند و نه بنده اشراف بودند و نه وابسته به پرستشگاه. كرستاین مثلهایی از رقص مصری در دورانهای مختلف به دست می‌دهد:
از زمان نخستین دودمان (در حدود 3000 پ . م) كنده‌كاری چوبی مانده است كه سمتی شاه را هنگام رقص به همراه موسیقی حاصل از آلات ساده نشان می‌دهد.
ماموری از طرف آساشاه (در حدود 2400 پ.م) از سرزمین دوردست یك رقاص كوتوله آورد كه مردم مصر او را از جهان ارواح می‌پنداشتند. این گونه رقاصان كه كار دلقك و شوخ طبعان را می‌كردند هواخواه بسیار داشتند و یك مجسمه كوچك عاج از یك كوتوله به هنگام رقص در موز متروپولتین نیویورك از 1950 پ. م مظبوط است.
نقش‌های برجسته دیواری در غزه (در حدود 1580 – 1150 پ .م)  دختران تنبور به دست و قاشقك نواز را نشان می‌دهد كه با انگشت حركاتی مفهوم دار می‌كنند. اندك اندك عادت بر این جاری شد كه رقص حرفه‌ای و شغلی شود و در مهمانی‌های خصوصی شام رقاصان را دوت می‌كردند. باآنكه طبقات بالا زمانی رقص می‌كردند كم كم دست از آن برداشتند و آن را به بندگان یا رقاصان مزدور بسیار ماهر واگذاشتند. به گفته كورت زاخس هیچ یك از «تصاویر رقص یا آثار نوشته خبری از یك رقص حقیقی اجتماعی نمی‌دهد» كه در آن اشراف شركت داشته باشند. اما رقص به عنوان تفریح همچنان برای همه طبقات محبوب ماند. در زمن دودمانهای اخیر در شهرهای بزرگ مانند ممفیس یا اسكندریه گروههای كوچكی از بازیگران دوره گرد صامت كه با اشاره اطوار سخن می‌گفتند و اكروباتها در میدانهای عمومی‌ بی مقدمه و ارتجالاً به دادن نمایش می‌پرداختند.

رقص مصر باستان از روی واقعیت چگونه بود؟
بسبب شیوه ساده تجسم شكلها در نقشهای برجسته و نقاشی نمی‌توان به آسانی پی برد كه كیفیت اداها و اطورهای رقاصان چگونه بوده است. اما چنین نمی‌نامید كه حركات از حالت و حركات مختلف رقص به خط هیروگلیف بر جای مانده است. بعضی حركات نمودار معلق زنی در هوا است و یك نقش برجسته دیواری از 1500 پ .م گویا حركتی آكروباسی مانند فرو افتادن و معلق زدن و مانند آنها بسیار رایج بود. رقاصان گاهی تنها و گاهی در گروه‌های دو یا سه نفری می‌رقصیدند و كمتر با گروههای بزرگتری هنرنمایی می‌كردند.
اكنون ببینیم كه تاثیر مصر در گسترش رقص چه بوده است. بیگمان تثیر مصر در رقص در حدود قلمرو آنچه در مذهب و دین جرا می‌شد و آنچه درمیان مردم یا دربارها برای تفریح خاطر كسان معمول می‌گشت محدود بود. وسعت و گوناگونی حركات رقص و نیز پدیدار شدن طبقه رقاص در سازمان اجتماعی روزافزون مصر نیز اهمیت دارد. شك نیست كه مصر با پراكنده ساختن فرهنگ خویش درسراسر مدیترانه اثر فراوانی در رقص داشت. حتی در ماورای مدیترانه در قادسی هم رقص مصری رواج یافت. ‌هاولاك الیس می‌نویسد:
نیل و قادوسی بدینگونه دو مركز رقص كهن بودند و مارشال از هر دو این مراكز بدان سبب اینكه رقاص به روم صادر می‌كردند یاد می‌كند.

رقص در میان عبرانیان باستان

در عین اینكه از عبرانیان باستان نه نقش برجسته دیواری مانده و نه نقاشی دیواری، بسیاری اشارت به رقص در عهد عتیق وجود آن را در میان ایشان مسلم می‌دارد. وجود اشارات فراوان در كتاب مقدس نشان می‌دهد كه رقص بسیار مورد احترام بوده است و معمولا در جشنها و پیروزی‌ها از آن بهره می‌گرفتند:
«و داود با تمامی ‌قدرت خود بحضور خداوند، رقص می‌كرد.» (كتاب دوم سموئیل 6 آیه 14)
« آنگاه باكرها برقص شادی خواهند كرد.» ( ارمیا بابا 31 آیه 13).
« نام او را با رقص تسبیح بخواند. با بربط و عود وا را بسرایند.» (مزمور 149، آیه3).
 
در سراسر كتاب مقدس از این گونه اشارات فراوان است. هنگامی‌ كه پسر مسرف به خانه بازمی‌گردد او را با «موسیقی و رقص» خوش آمد گفتند تا نشانه‌ای باشد از آتشی و خوشی. چون  داود جلیات را كشت چنین آمده است كه «آیا این داوود پادشاه این سرزمین نیست؟ آیا آنان برای یكدیگر رقصان درباره او نمی‌خواند و نمی‌گفتند كه سائول هزارها كشت ولی داود دهها هزارها؟» در سفر خروج آمده است كه پس از گدشتن از دریای سرخ زنان و از جمله مریم نبیه خواهر‌ هارون دف به دست رقصیدند. پس از پیروزی بسمه بر هولو فرتس چنین آمده است كه بر سر بسمه و كنیزانش حلقه زیتون گذاشتند و «او در پیشاپیش مردم رقصان می‌رفت و زنان به دنبالش می‌امدند.» و چون اسرائیل از دشمنان و جنگ و اسارت اندوهناك شد چنین آمده است كه «شادی دل ما منقطع ده و رقص ما به سوگواری تبدیل گشته است.»

رقصهایی كه یهودیان روزگار كهن می‌كردند چگونه بود؟

چند گونه از آنها در عهد عتیق توصیف شده است. یكی رقص دایر‌هوار یا حلقه‌ای كه رقصی است در پیرامون گوساله زرین در سفر خروج باب 33 آیه‌های 6 و 19 آمده است. در عباراتی آمده است كه چگونه داوود تابوت خداوند را به شهر خویش با دسته‌ای شادی كنان برد. در راه جای به جای می‌ایستاد تا قربانی بگذارند و با تمامی ‌دل در برابر خداوند و تابوتش برقصد.
رقصهای دیگری چون رقص جهش و چرخش كه غالبا در جشنها اجرا می‌شد توصیف شده است. در عبارات دیگری هم از رقص برای خدمت الهی و روحانی یاد شده است. گو اینكه در احكام موسی هیچ اشاره‌ای به موسیقی برای خدا نشده است.
شاید نخستین عبرانیان سخت تاثیر دین و رسوم پرستشگاهی مصریان در زمان چهارصد سالی كه در آنجا بودند قرار گرفته باشند به راستی كه رسوم و آیین یهود هر گاه كه آن مردم در میان مردمی ‌قرار می‌گرفتند كه رقص را در پرستش از اهم واجبات می‌دانسته زنده می‌گشت. سندری و نورتون می‌نویسند:
 
در هر دو این رقص‌های دسته جمعی به هنگام راه رفتن همچون آیین دینی تلقی می‌شد. جشنهای ملی همه شامل رقص بود. جشن برداشت محصول را این هر دو ملت با رقص‌های وفور نعمت و فراوانی برگزار می‌كردند و كشاورزان اسرائیل مانند كشاورزان مصری با شاخه‌های خرما و بید می‌رقصیدند… حتی اعتقاد مصریان كه خدایان نیز خود در رقص‌ها شركت می‌كنند در افكار یهود نظایری دارد…
سندری و نورتون برای نمودار ساختن اینكه عبرانیان باستان به هر بهانه‌ای چه مقتضیات زندگی روزانه و چه مواقع مهم و برجسته اجتماعی می‌رقصیدند گویند كه عبرانیان برای رقص دوازده واژه داشتند.
اما لغت عبری كه بسیار به كار می‌رفته عبارت بود از Hul یا Hil ‌به معنی «چرخیدن». زاخس این را به «گشتن» تعبیر می‌كند كه هم به معنی گردش دادن شمشیر است دایره‌وار و هم به معنی گردباد است. از این واژه لغتMahalia است یا به قول مردمان امروزی Mahalia است كه نامی ‌است برای دختران). دست كم دو مزور در مطلع خویش دستوری برای رقص دارند. لفظ جالب توجه دیگر Pasah است كه به دو معنی آمده است، یكی «گذشتن» و دیگری «دست نزدن» (Pesah همانا عید فصح است) و «شلیدن» یا «رقص به گام شلان». بعضی از دانشمندان كتاب مقدس چنین اندیشیده‌اند كه نام عید فصح شاید از رقص بود.  
كه با گام و شیوه شلان می‌كردند و دراوایل بهار كه از كهن‌ترین جشنهای عبرانیان انجام داده می‌شده است.
 
گذشته از آیین راه‌پیمایی دسته جمعی یا رقص یا رقص‌هایی چرخشی و دایره وار یا رقص‌های جشن از رقص در موارد دیگری بهم گرفته می‌شد كه بعضی از آنها در سراسر تاریخ یهود به كار آمده و باقی مانده است. در روزگار پیشین رقصهای عروسی انجام داه می‌شد و صدها سال بعد درقرون وسطی هم رسم بر این بود كه طرف عروس تا حجله زفاف برقصند. حتی رابی‌ها و روحانیون پروقار و سنگین هم در مراسم عروسی با شادی می‌رقصیدند و شاخه‌های زیتون به دست می‌گرفتند. با آنكه رقص‌های مختلط درفرهنگهای بت پرستان عمومی ‌بود ولی عبرانیان زن و مرد را از هم به هنگام رقص دینی جدا می‌كردند. رابیهای قرون وسطی تنها به كسانی كه بسیار خویشی نزدیك داشتند (مانند شوهر و زن و برادر و خواهر و پدر و دختر) اجازه رقصیدن با هم را می‌دادند. در این دوران‌های اخیر در اروپای شرقی یهود بسیار متعصب فقط اجازه می‌دادند كه مردان در بعضی از رسوم مذهبی برقصند.
با آنكه در عهد عتیق یادی از رقص‌های سوگواری و به خاك سپردن نشده چه بسا كه این رقصها را یهودیان در روزگار باستان داشته‌اند. بی‌گمان آنها را به روش مصریان با دیگر مردم پیرامون انجام داده‌اند.
حتی درمیان یهود اسپانیا و پرتاقل هنوز آیین خاك سپردن با گذاشتن تابوت بر زمین و سرودن دعا رایج است كه دلیل است بر اینكه یادگاری است از رقص‌های راهپیمایی همراه با رقص به هنگام تشییع جنازه.
بدینگونه ملاحظه می‌فرمایید كه عبرانیان باستان دلبستگی و احترامی ‌برای رقص داشتند. اما بعضی محرمات كم كم ظهور كرد. در احكام موسی از رقص ذكری نشده است. مردان و زنان دربعضی رقصها اجازه شركت با هم نداشتند. سرانجام باید گفت كه میان رقص‌های مقدس و آنها كه به رسوم و آیین بت پرستان بود (آنچنانكه رقص گرداگ گوساله زرین چنین بود)، به تمیز و تشخیص قایل شدند. این تشخیص و جدایی كه به دست یهود صدر اول كه از نخستین گروندگان به توحید بودند صورت گرفت توسط مسیحیان در قرون بعد سخت‌تر و شدیدتر گشت.

رقص در یونان باستان

یونانیان قدیم هم مانند مصریان و عبرانیان احترام فراوانی به رقص می‌گذاشتند. درباره قدمت آن فرضیه‌هایی بیان می‌داشتند و آن را از الهامات الهی می‌دانستند. به نظر آنان چنین می‌رسید كه ستارگان و سیارات در آسمان گونه‌ای رقص كیهانی و افلاكی می‌كنند و به راستی كه اورنیا ارباب و انواع ستاره‌شناسی از موزه‌ها و حامی ‌و پشتیبان رقص بود. لاولر می‌گوید كه به زعم یونانیان خدایان پدر رقص بودند و همه الهامات و نبوتاشان در ادب و هنر به صورت رقص نمودار شده است در كتاب نوامیس افلاطون آمده است كه رقص نخست از خواهش و میل جوانان به جنباندن تن برای ابراز هیجان و شور به ویژه شادی و طرب آغاز شد. سپس افلاطون می‌گوید كه احساس آرمانی و ضرب و ریتم پدیدار می‌سازد هدیه خاص خداوندان است.
یونانیان رقص را واقعاً یك پدیده مجزا و جداگانه نمی‌دیدند. آن را بسیاری انواع بروزات هیجانی یكی می‌دانستند. بنابراین لغت orcheisthai كه به رقصیدن ترجه می‌شود در واقع به معنی حركات آهنگین است اعم از حركت پا و دست و سر و چشم و سرتاسر تن و حتی به معنی راهپیمایی و بازی و شعبده‌بازی و پرش و آكروباسی آمده است. همچنانكه رقاصان مصری آكروبات هم بودند. لغت دیگر یونانی Mousike یعنی «هنرموزها» متضمن موسیقی و شعر و رقص بود كه به نظر یونانیان قدیم اینها همه اجزای یك واحد شمرده می‌شدند.
 
منابع حصول اطلاع از رقص یونانی بسیار است. از آن جمله است لغات سرودها و آوازهایی كه برای رقص سروده و نوشته شده است و اشعار (از جمله حماسه‌های بزرگ هومر) و آثار فیلسوفان و بسیاری آثار مورخان و مقاله نویسان رومی ‌در آثار باستان شناسی مانند مجسمه‌ها و نقشهای برجسته دیواری و كنده‌كاریها و نقاشیهای دیواری مناظری از رقص دیده می‌شود. بسبب اشارات خاصی كه در آنها به كار رفته و به علت آنكه با واقعیت مطابقت ندارند بیشتر این آثار نتوانسته‌اند ما را به سوی حركات و اطوار رقص یونانی رهبری كنند. ضمناً دانش ما بر موسیقی كه همراه رقص نواخته می‌شد در این عصر بسیار كهن سخت ناچیز است.
كهن ترین اشاره به رقص در این منطقه دریای اژه همانا رقص‌هایی است كه در جزیره كرت از حدود 3000 تا 1400 پ.م اجرا می‌شده است. كاوشهای باستان شناسی در كنوسوس پایتخت كرت و جاهای دیگر این جزیره آثاری به دست داده است كه در آنها مردم را به هنگام انجام دادن بازی‌ها و ورزشها و رقصها و نوختن موسیقی به انواع مختلف حالات نشان داده است.
یكی از كهن ترین رقصها رقص كورتس نام داشت كه عبارت بود از رقص مردان با جست و خیز و فریاد و چكاچاك اسلحه. رقصهای جنگی دیگر نیز رقص‌های دایره‌وار ساده و رقصهای زنانه و رقص‌های با ماسك و سر حیوانات و رقص‌های باروری كه حرکاتی نظیر «معلق زدن به جلو و عقب و جهش و پرش و لگدهای تند و بر روی سر ایستادن و با دست راه رفتن و خم شدن به سوی عقب و خود را به صورت چرخ در آوردن» بود»، وجود داشت. لاولر می‌گوید که چنان حركات این رقصها دشوار بود كه اجراكندگان آنها می‌بایستی پرورش و تعلیم شدید و سخت دیده باشند و باید گفت اینان رقاصان حرفه‌ی بودند. گو اینكه افراد خاندانهای سلطنتی هم در رقص شهرت داشتند.
یك رقص مشهور كرت باستان عبارت بود از رقص «ماز» یا «لابیرنت» كه به سبب حركات در هم رفتن و پر چرخش آن تصور می‌شود كه آن بر اساس نقشه كاخ مینوس در كنوسوس ساخته باشند.
باری رقص‌های رنگارنگ و چشمگیر كرت گویا در رقصهای یونانی میسنی كه در عصر مفرغ در سرزمین اصلی یونان پدیدار شدند موثر بوده است.
 
این مردم نیرومند و هوشمند جنگاور در بلندیهای كوهها دژها و استحكاماتی ساخته بودند كه تسخیر ناشدنی بود و آنگاه بر شهرهای مردم كرت و دیگر همسایگان خویش مانند ترواها در آسیای صغیر تاختند. فرهنگی را كه هومر در ایلیاد و اودیسه توصیف كرده است از آن مردم اخیر بود. درچند عبارت این آثار هومر مضمون‌هایی از چگونگی رقص میسینیان آمده است. در اودیسه چنین آمده است كه اولیس پس از كشتن خواستگاران همسرش به تلماك می‌گوید كه خدمتكاران را فراهم آورد و رقصی پرشادی و خوشی در كاخ برگزار می‌شود با طنین و آوای فراوان.
در سرود هیجدهم ایلیاد آنجا كه هومر از اسلحه و زره آشیل توصیف می‌كند تصویر جانداری كه از رقص  به دست داده شده است. بر روی سپر سه منظره رقص نمودار شده بود. یكی از اینها میدانی را نشان می‌دهد كه جوانان از دختر و پسر در آن می‌رقصند و دست به دست هم داده‌اند.
دختران جامه‌های نرم پنبه‌ای و مردان ردای خویش بافت بر تن داشند كه از آغشتگی به چربی درخشان می‌نمود. دختران كمربندهای زیبا بسته و مردان دشنه‌های زرین به كمربندهای سیمین آویخته بودند. با پاهای استوار و پر مهارت و سبك و آهسته آنچنان كه سفالگری در كنار چرخ خویش نشسته آن را برای بازدید می‌گشاید می‌دویدند و سپس بار دیگر به صف درآمده می‌دویدند تا به هم برسند. گروه انبوهی در پیرامون ایستاده و از تماشای این مظره لذت می‌بردند در میان ایشان نوازنده‌ای پر شور و حال چنگ می‌نواخت و از میان گروه رقاصان دو تن آكروبات می‌چرخیدند.
زمانی كه یونان به دوران تمدن كهن خویش پای نهاد دیگر یونانیان حیوانات را مانند گذشته پرستش نمی‌كردند. در عوض گروهی از خدایان را به شكل مردان و زنان می‌پرستیدند اساطیر بسیاری درباره این خدایان پرداخته بودند و هر یك صفات و نیروها و رسوم خاص داشت. بدینگونه رسوم باروری را غالباً به دیو نیزوسگویا از ساتیرها در جشنواره، آدمیان پست بز می‌پوشیدند. لغت یونانی برای بزtagos  است و رقص بزی معمول در قرن ششم پ.م در Tragoedlk یا «آواز بز» به صوت مسابقه درآمد.
بدین گونه لغت تراژدی مرسوم شد. اما لغت Orchestra نخست به معنی محل رقص دایره وار در نمایشخانه و تئاترها بود.
در میان خدایانی كه برای ایشان رقص و جشنواره اجرا می‌شد آپولون و خواهرش آرتمیس در پرستشگاه دلف در جزیره دلوس در دریای اژه بودند. گویند آپولون و هكات و دمتر و پرسفوننیز رسوم و آداب پرستش خاص در جشن‌های مختلف سال داشتند.
یكی از موادر بسیار رایج دریونان باستان در كار آموزش بود. فیلسوفان بزرگ یونان این هنر را بسیار سفارش می‌كردند و آن را برای سلامت تن و روان ضروری می‌دیدند. ارسطو آموزش رقص را در مرحله‌ای از موسیقی و ژیمناستیك و سقراط را مرحله‌ای از موسیقی و ژیمناستیك و سقراط سفارش می‌كرد كه رقص را با گشایش و گسترش بیشتری تعلیم دهند و می‌گفت آنانكه خدایان را با رقصهای زیبا سپاس می‌گذارند در جنگها نیز پیشرواند. افلاطون می‌نویسد «آموزش خوب همانا خوب آواز خواندن و خوب رقصیدن است.» و توجه بسیاری به اهمیت رقص در آموزش و پرورش در رساله «نوامیس» او مبذول شده است. تاكید می‌كرد كه دو نوع رقص و وسیقی وجود دارد، ‌یكی شریف كه مربوط است به زیبای و شایان ستایش و احترام و یكی هم ناشریف كه از آنچه پست و سفله و زشت است پیروی می‌كند. همه كودكان و پسران و دختران را از خردی با موسیقی و رقص شریف تعلیم می‌دهد و ایشان را با مسابقات تشویق می‌كند… به ماموران قدرت مطلق می‌دهد كه از مدرسه‌ها و نمایشهای عمومی ‌همه ریتمها و هارمونیها و گامها و ژستهای ركیك و ناشایست را بزدایند و دور كنند. موسیقی و رقص باید به خدایان اهداء شود… رقصهای شریف باید به دانش‌آموزان نه تنها تندرستی و چابكی و زیبایی اندام بدهد بلكه همچنین خوبی روان و عادل فكری ارزانی دارد.
یونانیان رقص را از خردی با دیگر موضوعات درسی و زیر دست معلم خاص می‌آموختند. ایشان انواع گوناگونی از حركات جسمی ‌را تمرین می‌كردند و بسیار ورزكار بودند و حركاتشان كامل و نیرومند بود. نقاشیهای بر روی گلدان كسان را به هنگام دویدن و پریدن و جهیدن نمودار می‌سازد كه همه با شیوه‌ای طبیعی و با كمال سهولت عمل می‌كنند و در آن هیچ حالت آكروبات زوركی و اجباری ملاحظه نمی‌شود. به پسران به خصوص در آتن و اسپارت رقص را همچون كمك مشق جنگ می‌آموختند. در Palaestra (مدارس كشتی گیری) و Gymnwsium پسران در رقصهای جنگی شركت می‌كردند و خود را برای حركات جنگی آماده می‌ساختند. رقصها به چند نوع تقسیم می‌شد.
پودیسم حركات تند و متغیر پا برای آماده شدن جهت تن به تن. كسیفیسم جنگ مسخره كه در آن گروه‌های جوانان فن جنگ را به شیوه رقص تمرین می‌كردند. هوموس جهش‌های بلند و جهش‌های با تكیه به چوب برای آنكه جوانان آماده پریدن از بالای الوارها یا سنگهای گران یا دیوارها و دژها شوند. تتراكوموس آرایش جنگی گروهی كه در آن سربازان به سوی دشمن دسته جمعی پیشروی می‌كنند یا در برابر دشمن خود را با سپرهای به هم پیوسته محافظت می‌كنند. نه نها رقصها را در اسپارت در مدارس آموزش پسران می‌آموختند بلكه در جشنوره‌های امپاتوری آتن مرتباً بدان دست می‌زدند و همواره همچون وسیله آموزش سربازان از آن بهره می‌جستند.
 
شاون می‌نویسد:
امروزه نام هیجده نوع رقص جنگی تنها و دو نفری و دسته جمعی را در اختیار داریم كه رقصهای جنگی صامت بود و بدان وسیله سربازان به توازن و تعدیل تن و روان می‌رسیدند و عضلات آنان نیرومند می‌شد و انظباط می‌یافتند تا آنكه در میدان جنگ بر دیگران ممتاز شوند.
رقص آنچنان مورد احترام بود كه ورزش مورد رغبت سیاستمداران و سرداران و فیلسوفان و دیگر برجستگان یونانی پیش از عصر پریكلس به شمار می‌رفت و در برابر تماشاگران بسیار چند هزار نفری در روزهای جشن و اعیاد مهم و به هنگام بازگشت از جنگ یا پیروزی می‌رقصیدند. سوفوكل شاعر آتنی در جوانی پس از جنگ سالامین برگزیده شد تا چنگ بنوازد و رقص پیروزی را رهبری كند. اپا مینونداس یكی از سرداران و سیاستمداران بسیار برجسته یونان آلات موسیقی می‌نواخت و آواز می‌خواند و می‌رقصید. این كارها را در برابر چشم عموم و پس از آنكه به رشد رسید انجام می‌داد. آشیل و آریستوفان و نمایشنامه نویسان یونانی در نمایشنامه‌های خود می‌رقصیدند و Dithyramb كه یكی از رقصهای مهم جشنوار دیونیزوس باشد غالباً توسط شاعران و سیاستمداران مشهور رهبری می‌شد.
لوسین هجانویس یونانی (كه در دورانهای بعدی در روم میزیست) می‌نویسدك ه یونانیان رقص را آنچنان پرارزش می‌دانستند كه:
…نجیب‌ترین و برجسته ترین كسان در هر شهر رقاصانند و چنان از این كار شرم اندك دارند كه به اصالت و نجابت و مقام خویش آنچنان ارزش نمی‌نهند و نمی‌بالند كه به مهارت و استعداد در رقص.
بی گمان تئاتر یونان در آغاز با رقص پیوندی نزدیك داشت. ارسطو گفته است كه تراژدی یونان ازDithyramb سرچشمه گرفته است كه در آن رسوم بهاری با روری و تجدید حیات با آوازهای دسته‌جمعی و نمایش مجسم می‌شدند. اینها سپس به صورت نمایشنامه در آمدند. رقصهای اصیل عمومی‌تبدیل به Choros شد كه در نمایشهای یونان