مــن میخواهم باور كنــم، عنـــوان نمایشگاه آثـــار کای گو- کیانگ در موزه گوگنهایم درست با شروع بازیهای المپیک همزمان....
 
گفت‌وگوی جان گاردن کاسترو با کای گو- کیانگ
ترجمه: مریم علی‌خانی
مــن می‌خواهم باور كنــم، عنـــوان نمایشگاه آثـــار کای گو- کیانگ در موزه گوگنهایم (افتتاحیه در موزة هنرهای ملی چین- بجینگ- 2008) درست با شروع بازیهای المپیک همزمان شد. آثار كای اشاره به یك عصر جدید و آزادی عقیده در چین دارد. هرچند- در ایالت متحده- تصویر آزادی لزوماً پلیس و قانون نیست. این آثار (من می‌خواهم باور كنم)، بعد از نمایش در بیجینگ (بهار 2009)، به موزه گوگنهایم بیلبائو منتقل خواهد شد. كای در اغلب آثارش از نمادهای چینی استفاده می‌كند. او بیشترین سالهای زندگی‌اش (دوره میانسالی‌اش) را در ژاپن و آمریكا به سر برده است و هم‌اكنون در نیویورك زندگی می‌كند. كای تم‌های دیالكتیك نمایش‌مانند را مرور می‌كند و به دنبال آن، هم‌زمانی عمل ساخت و تخریب را نشان می‌دهد. توماس کرنس، راهنمای موزه گوگنهایم، به این مسأله اشاره می‌كند كه: او آزادانه افسانه‌های کهن، فلسفه عالم هستی (تائو)، تدابیر انقلابی مائو، فلسفة بودا، علوم مربوط به طب چینی، و ... را می‌یابد و بیرون می‌کشد؛ جهان‌های پیدا و ناپیدا. بینش او به عنوان یك هنرمند، قوی و در حال رشد است.
 
من می‌خواهم باور كنم- عنوان نمایشگاه‌تان- دارای ابهام و شگفتی است و حتا در یك لحظه به مسیرهای متفاوتی کشیده می‌شود. آیا ارتباطی بین این عنوان و فلسفة تائو وجود دارد؟
بله. ارتباط‌هایی وجود دارد؛ برای مثال، فنگشویی و كی (نوعی فنگشویی)، نیاز دارند كه باورشان دارید یا ندارید. تائو، فنگشویی و كی همه به هم مربوط‌‌‌‌اند.

پدرتان در انقلاب كمونیستی شكنجه و آزاری ندید. او كتاب‌های ممنوعی را، مثل در انتظار گودو و مرگ یك فروشنده، به شما داد. چه الهام‌هایی از این منابع گرفتید؟

در كل، از همة آن كتابها و الهاماتی كه به من می‌داد، نگاهم را متوجه مردم اطرافم کرد. متوجه پیچیدگی تقابل زیبایی و زشتی و تقابل خوبی و بدی شدم. در آن زمان، شروع كردم به فكر كردن كه: حالا باید چه بنویسم؟، چه طور بنویسم؟، و حتا این كه: چرا اصلاً یك نفر باید بنویسد؟ همچنین به این فكر كردم: ادبیات چه طور چیزی می‌تواند باشد؟

چه چیزهایی تغییر كرده بود، وقتی برای اولین بار در 1986 به ژاپن رفتید و بعد از آن در 1995 به امریكا نقل مكان كردید؟
در ژاپن صرفاً به زیبایی توجه كردم؛ و در امریكا متوجه سیاست بودم.

پیتر شیلدال، منتقد اهل نیویورك، به این نكته اشاره دارد که: نابهنگام: صحنه یك- که نمایش‌دهنده صحنه انفجار یك خودرو است- پیام‌های متناقضی را انتقال می‌دهد!
من چنین تناقضی را ندیدم.

آیا استفاده از نورهای قرمز، سفید و آبی در نمایشگاه عمدی است؟

عمدی نیست.

پیام‌های اصلی در این كار چیست؟
یكی از پیام‌ها این است: وضعیت خودكشی بمب‌گذار، من را با حس دشواری مواجه كند.

شما فضای موزه گوگنهایم را با هشتاد اثر- با پراكندگی و وسعت زیاد- پر كردید. حتا بهترین استفاده را از فضا کردید كه تاکنون در اینجا دیده‌ام. شما اعلام كرده‌اید كه نظرتان فقط «پر كردن فضای موزه با انرژی یك انفجار» بوده. چه قدر در طراحی آن مشاركت داشتید؟

از قرار دادن آثارم در موزه تا هماهنگ كردن نور؛ در همه امور شركت داشتم. می‌خواستم از تعداد زیادی از آثارم استفاده كنم تا چیزی با سرنوشت عالی بیافرینم.

شما استادان هنرمند چینی زیادی را استخدام كردید كه كمك كنند، بینش‌تان آشكار شود. یك جورایی، این با مدل تائو رقابت می‌كند. از طرفی، خواستار سیاست‌های جلوگیرانه در كشور خود و دیگر كشورها هستید ...

...

رابرت اسمیت، منتقد اهل نیویورك، در 22 فوریه 2008، نمایشگاه‌تان را این طور توصیف کرده: «رضایت مردم، براحتی قابل كشف است. اگر این نیست، پس هنری وحشتناك است.» می‌توانید از این نقطه نظر توضیحی بدهید؟
در سالهای مربوط به رشدم، مسیر و طبیعت فرهنگ چینی به مردم اجازه می‌داد، مضامین را خیلی راحت تر بپذیرند، و گمانم این به زندگی مردم خیلی نزدیك بود. این بر كار من هم خیلی تأثیر گذاشت. از محبوبیت نمایشگاه گوگنهایم، صرفنظر از چیزی كه در رابطه با آگاهی و كار علمی است؛ شاید این «من» حقیقی است.

انعكاس- یك هدیه از ایواكی، كنار هم گذاری پوست گوسفند ژاپنی و یك دریا از فیگورهای شكسته از جنس پارسلین سفید در محل تولدت، كوانزوی چین. یك بار این را گفته‌اید كه مقصود «ارزش‌بخشی به روحانیت» است. چیز دیگری هم وجود دارد؟

شفافیت زمان و جریان وارونه زمان.

آیـــا در آن كنــــایه‌ای به جـــدایی رابطــــة چین و ژاپن وجود دارد؟

نه.

نام اثر، جایزه شیر طلایی را در ونیز دریافت كرد، ولی در چین مورد نقد قرار گرفت. این کار با نشان دادن این كه سرمایه‌داری به طبقة كارگر حمله‌ور است، شرحی را درباره هنر واقع‌بین رژیم‌های كمونیستی می‌دهد، و به نظر می‌رسد كه شكست درونی و تجزیه شدن آن، سقوط مدل كمونیستی را در پی دارد. آیا این كار در چین مورد هجوم واقع شد؟

بله. ولی این كج‌فهمی بزرگی نبود. خیلی هم جدی نبود.

چه طور با انتقادهایی كه به كارهاتان می‌شود، كنار می‌آیید؟

من صرفاً یك بیننده هستم.

ساختن هنری كه به این اندازه ستیزه‌جو به نظر می‌رسد، شخصاً برای خودتان خطرناك نبوده؟

نه.

آیا شما وقایع انفجارتان را در قالب مجسمه در نظر می‌گیرید؟

من، آسمان صاف و ابر سیاه (2006) را مجسمه در نظر می‌گیرم.

طراحی باروتی شما معمای غریبی است. می‌توانید درباره راهکارهایی که در این آثار پیش گرفته‌اید، صحبت كنید؟

من تاکنون همه علایقم را در قرار دادن هنر در محیط مبهمی از زمان و فضا دنبال كرده‌ام.

نمایشگاه گوگنهایم با سلف‌پرتره شروع می‌شود: روح مطیع‌شده، سپیای تیره و كار با، باروت. چرا از كلمه مطیع شده استفاده كردید؟

این كلمه غالباً در فنگشویی و طب چینی کاربرد دارد، و به رام كردن و تسخیر روح مربوط است.

آیا شما با نیروهای درونی مافوق هوشیاری هدایت شدید؟

همین طور است.

كدام نقش- اگر وجود دارد- در كارهاتان نقش جنس را بازی می‌كند؟ بیشتر تصورات شما-گوسفندها، گرگها، و ببرها- نرینه به نظر می‌رسند.

علاوه بر استفاده از باروت، همه به نیمه روشن ماه توجه می‌كنند. كسی به نیمه تاریك ماه توجه نمی‌كند.
 
 
تهیه شده توسط: مجله تندیس
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
فرناندو برایس و طراحی انقلابی
 گفت‌وگوی جان گاردن كاسترو با فرانك استلا (یکی از حامیان سبک انتزاع)
كار روشنفكری و كار تجسمی
ادموند دولاك، تصویرگری از عصر طلایی
هنرمندی با پوسترهای به‌یادماندنی