جامعه ما جامعه کم هیجانی ست. هیجان اصلی در این جامعه بازی پرسپولیس و استقلال است. کنسرت که کم داریم، اگر هم باشد...
   
فرشید اعرابی اولین خواننده هوی متال در ایران
شاید وقتی آزی  آزبورن به خاطر شیطان پرستی به دادگاه کشیده شد، فکر نمی‌کرد سال ها بعد خواننده‌ای را در ایران به خاطر اتهامات او محاکمه کنند. شاید موسیقی متال در کشور ما هرگز به صورت رسمی دادگاهی نشره است. اما هیچ گاه هم از گزند اتهامات مختلف در امان نبوده. اتفاقی که نوع دیگرش سال های ابتدایی انقلاب برای موسیقی پاپ، راک و ... هم افتاده بود و به ممنوع شدن این نوع موسیقی‌ها منتهی شد! اما مسئله مهم این جاست که همیشه چنین برخوردهایی از یک سوء تفاهم یا سلیقه شخصی شروع می‌شوند و تا سال‌ها جنبه‌ای عمومی به خود می‌گیرند. قطعا ً موسیقی متال در مقایسه با بسیاری از انواع موسیقی هم فلسفی‌تر است، هم انسانی‌تر است و هم تکنیکی‌تر. حالا اگر به سلیقه ما نزدیک است یا نه اهمیت چندانی ندارد. با این که راک به موسیقی اعتراض معروف است ولی هوی متال خود از اعتراضی‌ترین گونه های موسیقی راک هست. در ایران هم بعد از جنگ هشت ساله، توی زیرزمین های بعضی از خانه ها جوانانی دور هم جمع می‌شدند تا زخم های جنگ را در زندگی روزمره خود و اطرافیان شان به فراموشی بسپارند. فرشید اعرابی که متولد 1349 است، روزهای پایانی جنگ 17، 18 ساله بود. پس از این لحاظ هم شباهت جالبی به آن‌هایی دارد که متال را در اروپای بعد از جنگ جهانی دوم بنیان گذاری کردند. با او بعد از این که دو آلبوم "پنهان" و "سکوت راوی" را در فاصله پنج سال و به صورت مجاز منتشر کرده است به گفت و گو نشستیم تا توضیحاتش را در مورد موسیقی‌ای که افرادی مثل جیمی هندریکس و الیس کوپر در تکامل‌اش بسایر تأثیر گذار بودند، بازی استقلال پرسپولیس، هیجان، مولانا، سازهایی که فردی مرکوری شکست و ... بشنویم. اما سختی از جنگ نگفتیم. او حرف‌هایش را در این مورد در دو آهنگ از " آلبوم سکوت راوی" زده بود.

توهین نکنید!
 فکر می‌کنی چرا وقتی حرف از موسیقی «متال» می‌شود مردم ایران یاد « متالیکا » می‌افتند؟
شاید چون اول اسم «متالیکا» مثل «متالیک» است.

خب موسیقی شان هم «متال» است.

سبک آن‌ها Metal Trash است. پدر موسیقی «متال» از جایی که ریتم‌های پاورکورد سر و شکلی پیدا کرد گروه «بلک سبت» است. شاید قبل تر هم بوده است ولی به نسبت تجربه ای که دارم، این موسیقی برای من با این گروه شروع شد. جالب است که پاورکوردهایشان در آن دوره حتی به متال امروز نزدیک است. ولی «متالیکا» هم گروهی ست که مطرح شد، گروه پر و پا قرص و پر طرفداری‌ست که اکت (Act) خوبی هم دارد. در دهه نود این گروه در ایران طرفدار پیدا کرد و جامعه ما هم طوری ست که اسم‌ها در آن زود می‌پیچند.

موسیقی «متال» با این که موسیقی توده مردم نیست، با این همه گروه‌هایی که مثل «متالیکا» با تکیه بر این موسیقی به شهرت بسیار زیادی دست پیدا کنند، زیاد نیستند. شاید این موضوع هم در قیاس «متال» با «متالیکا» کم تأثیر نبوده است.

به هر حال این طرفداران مثل خیلی از موسیقی‌های دیگر طیف بسیار عامی ‌را در بر نمی‌گیرند. حتی شاید کنسرت‌های «مدونا» از کنسرت‌های «متالیکا» پر طرفدارتر است. ما موسیقی خاص‌تر و موسیقی عام‌تر داریم، یعنی راحت‌تر. «متال» زیر شاخه خاصی از موسیقی راک است و خود راک موسیقی همه مردم نیست. این در همه جوامع هست، حالا در ایران بیشتر، یک نفر اتفاقی بزرگ می‌شود و اتفاقی هم بعد از دو سه ماه از توجه مردم می‌افتد. فکر می‌کنم همه‌اش به خاطر نبود هیجان است که باعث می‌شود این جا با اولین آپشنی که اتفاق می‌افتد این هیجان به وجود بیاید.

پس «متال» موسیقی هیجان است.

خب این قابلیت در آن پررنگ تر است. جامعه ما جامعه کم هیجانی ست. هیجان اصلی در این جامعه بازی پرسپولیس و استقلال است. کنسرت که کم داریم، اگر هم باشد کنسرتی نیست که هیجان جوان خالی شود. شاید مسئله ای هم که کار را مشکل می‌کند همین جاست. کنسرت موسیقی راک نیاز به هیجان دارد، حالا نه این که ساز را روی سن بشکنند یا درام را پرت کنند توی مردم. اصلا ً مثل این فیلم‌هایی که در مورد این موسیقی معروف شده اند نیست. این‌ها فقط یک نمایش‌اند. ولی این جوری هم نیست که جوان دست به سینه بنشیند و کاری نکند. چون موسیقی، موسیقی هیجان است. همان جوری که تماشاچی توی بازی فوتبال هیجان اش را خالی می‌کند، جوانی که آمده کنسرت نیاز دارد که انرژی اش را تخلیه کند.

با این تفاسیر تا به حال چند بار با این نگاه که «این موسیقی خشن و نامناسب است، پس نباید باشد» مواجه شده ای؟
خب در یک نگاه کلی مجموعه این موسیقی زیر سؤال است. چندین سال است که همه جا روی آن فوکوس شده. زیر ذره بین است و ... ولی واقعیت این است که برخوردهایی که با این موسیقی انجام می‌شود منصفانه نیست. حداقل آن‌هایی که در ایران کار می‌کنند نه آدم‌های خشنی هستند، نه دنبال دردسرند و نه دنبال تفکرات خاص، این‌ها یک عده آدم عاشق اند که روزی 10 تا 15 ساعت تمرین کرده‌اند، ساز زده‌اند و مهم ترین مسئله هم برایشان پیشرفت توی موسیقی است؛ نه حاشیه. این چیزهایی که توی روزنامه‌ها می‌نویسند یا توی بعضی برنامه‌های تلویزیونی در مورد موسیقی راک و متال می‌گویند درست نیست. جامعه حرفه ای که در ایران این موسیقی را پیش می‌برند 50 نفر هم نمی‌شوند، توی این پنجاه نفر هم همه شناخته شده‌اند. همه توی خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که مثل آدم‌های معمولی مذهبی‌اند. حالا یا مسلمان یا مسیحی ... این‌ها موسیقی را آن قدر دوست دارند که فرصتی برای این جور نگاه‌ها ندارند. حالا اگر دو تا گروه هم پیدا بشوند که پوستر آن چنانی زده‌اند یا تبلیغاتی کرده‌اند، با این یکی دو مورد که نمی‌شود همه را متهم کرد. این اتفاق توی همه جا هست. این خشونتی که ما در مورد این موسیقی تصور می‌کنیم در اروپا و آمریکا هم به عده محدودی ختم می‌شود که دنبال اکت‌های آن گون اند. بقیه دنبال موسیقی هستند.

پس می‌گویید موسیقی شما موسیقی خطرناکی نیست.

 فکر نمی‌کنم موسیقی خطرناکی باشد. اگر صداها خشن‌اند به این علت است که فرمت موسیقی مورد علاقه من این شکلی است. این اکت این موسیقی را شناخته است. منظورم این جا اکت موسیقایی‌ست، نه اداهایی که بالأخره به آن اشاره کردیم. گذشته از این نمی‌دانم چرا فقط گیر داده اند به موسیقی. این همه ورزش خشن هست، هیچ موقع نه به تفکر آن ورزشکار نگاه می‌شود و نه کاری به آن دارند. ولی در مورد موسیقی برایش پرونده سازی می‌شود.

خب موسیقی یک پدیده تفکر برانگیز است، اما ورزش هیجان خالی ست.

فقط به عنوان کسی که قرعه به نامش افتاده و توانسته است دو کار با مجوز منتشر کند با این آلبوم‌ها خواستم خلوص نیت‌ام را نشان بدهم. خود من از لحاظ فرهنگی روی این موسیقی کار می‌کنم. آن تکنیک و ... را با فرهنگ مان ادغام می‌کنم و به یک موسیقی پر حرکت ولی با فرهنگ خودمان رسیده ایم. این دو آلبوم هم که مجوز گرفته اند، اگر موردی داشت مجوز نمی‌گرفت. پس وقتی چنین نگاهی شکل می‌گیرد، چرا تشویق نمی‌کنید؟ چرا به سمت فرهنگ خودمان حرکت اش نمی‌دهید؟ چرا فقط نکته‌های بدش را می‌بینید؟ یعنی ما در طول تاریخ توی جامعه پزشکی، پزشک جنایتکار نداشته ایم؟ وکیل جنایتکار نداشتیم؟ مهندس روان پریش نداشتیم؟ این بیماری‌ها به افراد مربوط است و در همه چیز هست، ربطی به موسیقی ندارد. خیلی از این وحشی بازی‌هایی هم که در جاهایی مثل مسابقات کشتی کج می‌بینید یک بیزینس است، یک نمایش است که از آن پول در می‌آورد و مردم را سرگرم می‌کنند. آن عده ای که دوست دارند می‌بینند و عده ای هم که دوست ندارند، نمی‌بینند. دیگر نمی‌آیند که بگویند آن ورزشکار کشتی کج جانی است، روان پریش است، الکلی است، مواد مخدر مصرف می‌کند و ... ببینید! عده‌ای دارند تمام انگ‌ها را به این موسیقی می‌چسبانند. بله در این موسیقی گروهای پرخاشگر هم بوده اند، گیتار می‌شکنند، تفکرات خاصی داشتند و ... ولی این توی یک دهه ای بوده است. چرا الأن نیست؟ این‌ها ربطی به ما ندارند. نگاه من فرشید اعرابی نیست. اصلا ً فرصتی برای این چیزها ندارم. وقتی برای تهیه یک مجموعه دو سال باید دنبال تهیه کننده  و ارشاد و ... بدوی یعنی موسیقی برایت مهم است، نه هیچ چیز دیگر. این همه کنسرت راک و متال در ایران بوده، کدام یکی از این کارها کرده اند؟

تأثیر تفاوتی که در چارچوب و ساختار موسیقی‌های راک، متال و ... با ساختار موسیقی سنتی ما هست را در غیر خودی دانستن این موسیقی‌ها تا چه حد می‌بینید؟ یک تفاوت ساده اش بحث ریتم در این موسیقی‌هاست.
خب شاید این موضوع هم باشد، جون برخی از موزیسین‌های سنتی با این موسیقی مخالفند. اما خیلی‌ها هم هستند که به خاطر ذات هنر به آن احترام می‌گذارند. اگر بخواهیم تعصبی نگاه کنیم و به خاطر آن چه نمی‌پسندیم کلیت یک چیزی را زیر سؤال ببریم، حتما ً اشتباه کرده ایم. مثل این است که همه را مجبور کنیم فقط یک نوع غذا را بخورند، خب این نگاه قابل دفاع نیست. هر نوع موسیقی قواعد، چهارچوب و جایگاه خودش را دارد. مقایسه این‌ها هم اشتباه است، ما نمی‌توانیم موسیقی جز را کنار موسیقی سنتی قرار دهیم تا به قیاس این دو بپردازیم . این‌ها دو تا المان کاملا ً متفاوت اند و اصلا ً روند موسیقایی شان متفاوت است. چون تخصص من نیست نمی‌خواهم وارد بحث موسیقی سنتی بشوم ولی در جایگاه خودش بسیار قابل احترام است. همان ربع پرده‌ای که موسیقی سنتی ما دارد آن را با موسیقی راک، کلاسیک و یا جز متفاوت کرده است. شاید چون تجربه موسیقی‌ای که من کار می‌کنم در ایران کم بوده است، این برخوردها با آن صورت می‌گیرد.

شما هم اولین خواننده مجاز هوی متال در ایرانی.

قرعه به نام من افتاده است. به جز من یکی دو تا گروه دیگر هم هستند که به صورت مجاز این موسیقی را جلو می‌برند. قطعا ً تجربه کمی‌ داریم و احتمال دارد خطاهایمان هم زیاد باشد، بحثی در این نیست. مسئله نگران کننده این است که این موسیقی متهم می‌شود. وقتی این اتفاق بیفتد هر تلاشی هم بکنی بیهوده است. وقتی این برخورد صورت می‌گیرد فردی که 15 سال وقت گذاشته که تازه نوازنده متوسطی باشد، دلسرد می‌شود. اگر شما بعد از 15،20 سال احساس کنی که نگاهت متهم شده است، فکر می‌کنی همه این سال‌ها را بیهوده گذرانده ای؛ ای کاش می‌رفتی دنبال یک ساز دیگر، یک موسیقی دیگر و یا حتی یک حرفه دیگر.

بیرون از ایران هم بازتابی برای کارت متصور هستی؟
این جنس کاری که الأن در حال تولید است هیچ بازتابی ندارد. از لحاظ تکنیک ما حرفی برای گفتن نداریم، خودت می‌دانی که در دنیا از نظر نوازندگی گیتاربیس، گیتار الکتریک، درامز و ... در چه سطحی کار می‌کنند، از نظر صدابرداری و ضبط هم که هیچ حرفی برای گفتن نداریم. پس تکنیک مان را نمی‌توانیم به رخ بکشیم، مگر این که نگاه یک آدم شرقی، یک آدم آسیایی، یک نفر که این جا با این سابقه فرهنگی زندگی می‌کند را به آن اضافه کنیم. این نشان دادن هم با افزودن ریزه کاری‌های موسیقایی اتفاق می‌افتد. من خودم را بکشم و سخت ترین ریتم‌های پاور کرد یا بدترین نوع لید را هم به نظر خودم بزنم، اصلا ً چیز عجیبی نیست. کاری ست که آن جا بارها شده است. شاید تنها نکته جالب برایشان کلام فارسی این موسیقی‌ها باشد. چون از نظر هجایی با کلام انگلیسی متفاوت است، ولی باز کافی نیست.

جایگاه شعر در کارهای شما کجاست؟

 کلا ً در موسیقی راک شعر جایگاه مهمی ‌دارد. نگاه شاعر جهان بینی کار را شکل می‌دهد و این جاست که شعر این موسیقی هم از دیدگاه متعارف در جامعه خارج می‌شود. این جا قضیه کمی ‌انسانی تر است.
استفاده از اشعار حافظ یا مولانا بین افرادی که کار راک می‌کنند مد است یا به خاطر همین جهان‌بینی سراغش می‌روند؟ یک دلیلش این است که با اشعار مولانا و حافظ می‌توانید راحت‌تر مجوز بگیرید. اما در مورد خود من فکر می‌کنم اشعار مولانا خیلی به این موسیقی نزدیک است، چه از نظر هجایی و ریتم و چه از نظر مفهومی. از یک جایی هم مد است دیگر. در ایران وقتی یک نفر حرکتی می‌کند همه فکر می‌کنند شاید فلان مؤلفه اش عامل موفقیت باشد و بدون تفکر دنبال آن می‌روند. خود من در آلبوم اول از مولانا استفاده کرده بودم اما در این آلبوم سعی کردم این کار را نکنم، چون فکر می‌کنم مخاطب حق دارد که به دنبال تنوع و چیزهای جدید باشد. البته یک شعر از مولانا داشتم که در مرحله شورای شعر رد شد. حالا شاید در آلبوم سوم‌ام دوباره سراغ مولانا بروم.

به فکر کنسرت هستی؟

زیاد به این موضوع فکر نمی‌کنم.

 چرا؟
فکر می‌کنم وقت طولانی‌ای می‌خواهد، فرصت تمرین می‌خواهد و ... ما یکی دو سال تمرین گذاشتیم برای کنسرت ولی به دلایل مختلفی دیدیم که شرایط اجرای خوب امکان پذیر نیست.

برای «سکوت راوی» چقدر طول کشید تا مجوز بگیری؟
بین 15 تا 16 ماه طول کشید.

به خاطر موسیقی‌اش؟

نه! در بحث کارشناسی و ... هیچ گونه تعصب یا برخوردی در مورد این موسیقی نبود. واقعا ً از مسئولین ارشاد ممنونم. خیلی حرفه ای و به دور از تعصب موسیقی را آنالیز کردند و نظرشان را گفتند. ولی مدت زمان طولانی پروسه آدمی ‌را خسته می‌کند. وقتی هم که آلبوم منتشر می‌شود دیگر آن چیزی نیست که شما در حال حاضر دنبالش هستید، بلکه تفکرات دو سال قبل شما تازه به بازار آمده. شما بهترین غذا را هم که از بهترین رستوران بگیرید، اگر سرد شود دیگران لذتی برایتان ندارد و از دهن می‌افتد. از نظر صدا و تکنیک هم موسیقی ما طوری‌ست که هر لحظه در حال تغییر است. تا سه ماه دیگر صد نوع پلاگین می‌آید. صد نوع امکانات می‌آید، با این وضعیت همه چیز دلسرد کننده می‌شود. انگار حرفی که دو سال پیش می‌خواستید بزنید را تازه می‌گویید.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 36
 بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
سبک رپ در ایران
گزارشی از بیم‌ها و امیدهای خواننده‌های غیرمجاز
فرزاد فرزین: ما در شوك هستیم!!
 تاریخچه و بیوگرافی گروه موسیقی متالیکا
گفتگو با ماهان بهرام خان؛ خواننده‌ای که امسال خوش درخشید!!