به ساعت نگاه كن و منتظرم باش/ حیف نیست عمری را كه می‌توانی از من متنفر باشی.....
                                                         
جوانمردان وقتی كه از جنگ بازمی‌گردند
جنگ
جوان‌مردان

وقتی از جنگ باز می‌گردند

از كشتن یاد نمی‌كنند

تنها

گاهی

یا همیشه

بر كشتگان خویش می‌گریند


اعتراف
به ساعت نگاه كن

و منتظرم باش

حیف نیست

عمری را كه می‌توانی

از من متنفر باشی

حرام دوست داشتنم كنی

حیف نیست

در استكانی چای بریزی

كه می‌توانی آن را بشكنی

به ساعت نگاه كن

و منتظرم باش

مهربانم

امروز هم

دیرتر به خانه می‌آیم.


جنگ یك

در به علاوه دوربین تفنگ

گاه پرنده‌ای می‌ایستد

گاه كودكی

و گاه سربازی!

راست می‌گویی

حتی به اشتباه

فرقی نمی‌كند

چه كسی ماشه را بكشد

اما تصور كن

كسی آرام تفنگ را بردارد

و برگرداند

آن‌گاه خودت را در به علاوه دوربین تفنگی پیدا كنی

كه پرنده‌ای

كودكی

یا سربازی پشت آن ایستاده است


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture   
منبع: tehrooz.com


مطالب پیشنهادی:
و نامم حافظ بن مولوی بن خراسانی‌ست!
شعر «دلیل آفتاب»
حافظ - کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
شعری در وصف خدا از «قیصر امین‌پور»
چند شعر از مجتبی تقوی‌زاد