میخانه ها ز نعره تو مست می‌شدند...رندی حریفً مستی و می‌نوشی‌ات نبود...

محمدرضا شفیعی کدکنی
ای دوست وقتً خفتن و خاموشی ات نبود
وز این دیار دورً فراموشی ات نبود
تو روشنا سرود وطن بودی و چو آب
با خاکً تیره روزً هماغوشی ات نبود
میخانه ها ز نعره تو مست می‌شدند
رندی حریفً مستی و می‌نوشی ات نبود
دودً چراغ موشی دزدان ترا چنین
مدهوش کرد و موسمً خاموشی ات نبود
سهراب اضطراب وطن بودی و کسی
زینان به فکرً داروی بیهوشی ات نبود
در پرده ماند نغمه آزادی وطن
کاندیشه جز به رفتن و چاوشی ات نبود
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچ گاه فراموشی ات نبود
ای سوگوار صبح نشابورً سرمه گون
عصری چنین سزای سیه پوشی ات نبود
21 سپتامبر 2009، پرینستون
      
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: etemaad.ir
 
مطالب پیشنهادی:
پیام تسلیت شجریان: من مرگ هنرمندی چنین را باور ندارم
مروری بر زندگی پرويز مشكاتيان
برای شفیعی کدکنی؛ کوچ بنفشه‌ها
شجریان در مراسم ختم مشكاتیان
گروه «نوای مهر» آثار مشكاتیان را می‌نوازد