این استاد میانسال نگارگری كشورمان، كه از تبار آقامیری‌های بزرگ نگارگری ایران است، تمام حرف‌هایش درخصوص این هنر را در یك جمله خلاصه می‌كند تا بگوید...
 
واقعا دل می‌خواهد وقتی در مقابل یكی از استادان رشته نگارگری امروز ایران بنشینی و درباره این موضوع صحبت كنی كه نگارگری قبل از آن كه هنری كهنسال باشد، مدرن است. مدرن بودن نگارگری تنها یك ایده است، اما بسیاری معتقدند، نگارگری برای آن كه در دنیای مدرن امروز شناخته شود نیاز به روز شدن دارد. مصطفی آقامیری، استاد برجسته نگارگری كشورمان اما با این 2 مورد مخالف است.
این استاد میانسال نگارگری كشورمان، كه از تبار آقامیری‌های بزرگ نگارگری ایران است، تمام حرف‌هایش درخصوص این هنر را در یك جمله خلاصه می‌كند تا بگوید: نگارگری آنقدر حرف‌های ناگفته دارد كه نیازی به نو شدن ندارد.
آقامیری، كارشناسی صنایع‌دستی و كارشناسی ارشد هنرهای اصیل ایرانی را دارد و تدریس در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های متعدد هنری را در كارنامه هنری خویش به ثبت رسانده است.
كتاب آرایی قرآن‌های نفیس و كتاب‌های ادبی، طراحی فرش و قالی‌های نفیس ابریشمی، كسب عناوین و جوایز متعدد و همچنین مقام اول رشته تذهیب از نهمین و دهمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن كریم از جمله افتخارات هنری وی به شمار می‌رود.
گفتگو با استاد آقامیری درباره ماهیت هنرنگارگری و جایگاه این هنر در ایران امروز و جهان است.

برای شروع می‌خواهم تعریف نگارگری را از نگاه شما بررسی كنم. اصولا نگارگری تعریفی متفاوت با آن چیزی كه از آن به عنوان نقاشی ایرانی یا مینیاتور یاد می‌شود، دارد یا خیر؟

بیشتر تفاوت در نحوه نامگذاری است، نه چیز بیشتری.

یعنی این سه؛ هیچ توفیری با یكدیگر ندارند؟

نگارگری، مینیاتور و نقاشی ایرانی هر سه یكی هستند. در واقع واژه مینیاتور، واژه‌ای است كه فكر نكنم قدمت آن به بیش از یك قرن برسد و به هنر اصیل ایرانی‌ ما اطلاق شده است و در مقابل آن واژه‌ نگارگری، واژه‌ای است كه نزدیك به یك دهه در مقابل مینیاتور، برگردان فارسی شده است.

پس واژه نگاره و در نهایت نگارگری، چگونه شكل گرفتند.

نگاره در واقع انگاره است. انگاره‌ها در واقع تصاویری هستند كه عارف هنرمند در عالم خیال به ذهنش متبادر می‌شود كه این انگاره‌ها وقتی به ظهور می‌رسند شكل نگاره می‌گیرند پس نگاره، تصویر عالم خیال است. زمانی كه انسان به این عالم وصل می‌شود از آن بهره می‌گیرد. آن انگاره‌ها به ذهن انسان می‌رسد و وقتی در صفحه بوم تجلی می‌یابد، تبدیل به نگاره‌هایی می‌شود كه با پسوند «گری»‌ كه به معنای حرفه‌است، ممزوج می‌شوند، اما به طور كلی نگارگری، مینیاتور و نقاشی هر سه یكی هستند آن هم بدون هیچ تفاوتی از یكدیگر.

خیلی‌ها اكنون درصدد این هستند كه با ‌اسنادی ثابت كنند نگارگری هنری كاملا ایرانی نیست. این امر از آن سو بسیاری را برآشفته است كه می‌خواهند با یافته‌هایی كه در هند و آسیای جنوب شرقی به دست آورده‌اند، این موضوع را ثابت كنند. چه دلیلی برای رد این شبهه وجود دارد؟

تاریخ هندی این هنر كه شما به آن اشاره كردید، خیلی كهن نیست. بلكه این تاریخ به چند صد سال پیش برمی‌گردد كه ما طی تبادلات هنری كه با هندوستان داشتیم، از ایران هنرمندانی همچون آقامیرك، میرسیدعلی مظفرعلی و... حدود 20 هنرمند به این كشور برای آموزش نقاشی ایرانی فرستاده می‌شدند. این موضوع هیچ خللی به نقاشی ایرانی كه ما از آن یاد می‌كنیم وارد نمی‌كند، هر چند كه هر كشوری برای خودش پیشینه هنری خاصی دارد، اما این یك واقعیت است كه نگارگری هندوستان اصلا بن‌مایه‌اش از ایران شكل گرفته كه اواخر دوره صفویه و تیموریان عده‌ای از هنرمندان تنها برای آموزش به این كشور اعزام می‌شوند. جالب است كه بدانید اعزام استادان به این كشور به طور جدی و برنامه‌ریزی شده در آن زمان دنبال شد تا آموزش نگارگری در هندوستان شكل بگیرد كه مكتب هند و ایران از آنجا شكل می‌گیرد، ولی ما باید به قبل‌تر از این زمان برگردیم یعنی زمانی كه مانی در ایران زندگی می‌كرده است.

یعنی نقاشی ایرانی به زمان زندگی مانی برمی‌گردد.

بله صددرصد. نقاشی ایرانی برمی‌گردد به همان زمانی كه مانی با كتاب معروف «ارژنگ» دعوی ‌پیامبری داشته است. اصلا روش دعوتش نیز با تصویر بوده و نقاشی‌های موجود در این كتاب بهترین گواه برای سابقه تاریخی نگارگری و نقاشی ایرانی است.

با كمی تغییر جهت می‌خواهم درباره آموزش امروزی نگارگری صحبت كنم، به عقیده من آموزش نگارگری با این سابقه تاریخی كه شما از آن سخن گفتید اكنون در بی سروسامانی صرف به سر می‌برد. این موضوع را قبول ندارید؟
منظور شما از بی سر و سامان چیست؟

به نظر من اكنون آموزش نگارگری در ایران از متد و اسلوب خاصی بهره نمی‌گیرد؛ بیشتر روابط شاگرد  استادی جای خود را در این زمینه باز كرده است.
البته این روش به نظر من می‌تواند روش مناسبی برای آموزش باشد، ولی متاسفانه این یك واقعیت است كه از گذشته مدیریت‌های هنری ایران كمتر به سمت و سوی توسعه فضاهای فرهنگی و البته زمینه‌سازی در این حوزه پیش رفته‌اند و این نقطه البته در چند سال اخیر به سمت و سویی بسیار مناسب درحال حركت است. البته ما نمی‌دانیم عمر مدیریتی كه اكنون به نظر من در جهت توسعه هنر در وزارت ارشاد در حال حركت است، چه میزان است و البته شاید محدود به زمان اندك باشد و شاید این دغدغه آموزشی كه شما از آن یاد می‌كنید، سال دیگر وجود نداشته باشد.

خب، من می‌خواهم سوالم را تكرار كنم، چون تصور می‌كنم جواب آن را نگرفته‌ام. به نظر شما ما اكنون در حوزه نگارگری باید آموزش دانشگاهی داشته باشیم یا آموزش شاگرد  استادی؟ فكر نمی‌كنید وقتش رسیده كه پوست اندازی در حوزه آموزش نگارگری داشته باشیم؟
من جواب شما را خیلی مستند دادم. گفتم كه اگر مدیریت هنری مثبت بود، باید دوام داشته باشد تا نگاه جامع و حاكمی نسبت به آموزش هنر به وجود آید و آموزش فعالیت هنری به طور مستقل پیگیری شود، ولی ببینید وقتی ما طرح دانشگاه جامع نگارگری را به مجلس دادیم، هیچ جوابی نگرفتیم.

یعنی هنوز دغدغه‌ای برای ایجاد یك دانشكده در این حوزه حس نشده است؟

خیر. هنوز ما دانشكده‌ای با این نام در ایران نداریم، بلكه آموزشگاهی وجود دارد كه به نظرم در مقابل خیل مشتاقانی كه می‌خواهند این هنر را فرا بگیرند، كفایت نمی‌كند.

خب برفرض، این دانشكده نیز تاسیس شد؛ اما جدا از متولی دولتی چیزی كه قرار است در این دانشكده تدریس شود، براساس كدام متد و اسلوب استادان برجسته كنونی باید باشد.
در نگارگری اصول ثابت است، اما رویه‌های فردی است كه فرق می‌كند وگرنه پایه كار كه فرق ندارد. مثلا در یك كار نگارگری مكتبی ابتدا طرح را ایجاد می‌كنید سپس رنگ و قلم‌گیری و... در این میان فقط شیوه و سبك و سیاق متفاوت است و هر عزیز استادی نیز سبك خاصی برای خودش دارد.

این موضوع را قبول دارید كه در این حوزه آدم‌ها یا بهتر بگویم استادان بیشتر باید مقبول هنرجو قرار بگیرند تا خود هنرنگارگری؟

خب این یك اصل است. وقتی هنرجویی كه جوینده است و شخصی را می‌خواهد مراد هنری خویش قرار دهد، نیازمند ارتباط روحی با خصایل انسانی استادی است كه روحیات خویش را در یك اثر هنری جلوه می‌دهد، از این رو به واسطه تعریفی كه از نگارگری ایرانی و ارتباط خلق یك اثر از انگاره‌های ذهنی هنرمند تا ثبوت در یك اثر هنری دارد، مطمئنا هنرجویان این رشته ابتدا هنرمند را برمی‌گزینند سپس هنر را؛ زیرا این اصل به منشأ خلق در این حوزه می‌رسد.

چندی است كه كشورهای اطراف ما كه بیشتر عربی نیز هستند، به هنر نگارگری توجهی ویژه كرده‌اند و آثار هنری هنرمندان ما را به قیمت‌های بالا می‌خرند. حتی در نمایشگاهی كه در امارات نیز برگزار شد، كارهای هنرمندان ایرانی را خریدند تا در موزه‌ای به عنوان هنر اسلامی اعراب و تحت عنوان هنر اربسك به نمایش بگذارند، شما در جریان این اتفاق هستید؟چرا هنرمندان‌ ما به سمت كشورهای عربی می‌روند و برای دل شیخ عرب می‌كشند تا هنر ایرانی به نام دیگری و البته به كام دیگری شناخته شود؟!

من كاملا در جریان این قضیه هستم، زیرا خودم و شاگردانم هم در نمایشگاهی كه چندی پیش در امارات برگزار شد، شركت كردیم. این موضوع مانند ساختمان بی‌سرپرستی می‌ماند كه شهرداری وقتی می‌ببیند سرپرستی ندارد، به نحوی برای آن كه آن محل مورد استفاده قرار بگیرد، مورد بهره‌برداری خودش قرار می‌دهد. قضیه نگارگری هم دقیقا همین طور است. چون متولی درستی در ایران برایش وجود ندارد. متاسفانه با نپرداختن به این مساله كه درجامعه نیازی به هنر احساس نمی‌شود، دیگران از این فرصت استفاده می‌كنند.
در این نمایشگاهی كه شما از آن یاد كردید به نفر اول كه یكی از شاگردان من بود، 18 میلیون تومان جایزه دادند. حال ببینید كدام یك از جوایز داخلی آن هم در حوزه هنر از یك یا 2 میلیون تومان بالاتر می‌رود.
حتی در این نمایشگاه، وقتی عنوان شد این آثار بیشتر از این قیمت‌ها می‌ارزد، وزیر فرهنگ امارات اعلام كرد كه ما قیمت‌هایی بالاتر از كشور خودتان اعلام می‌كنیم كه ما در آنجا، دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم.
به نظرم، وقتی داخل كشورمان به این هنر بها داده شود، دیگر مجالی برای خارجی‌ها در این زمینه نمی‌ماند.

واقعا چه اتفاقی افتاده است كه بسیاری از موزه‌های معتبر دنیا به خرید آثار نگارگری ایرانی می‌پردازند، اما هنوز در كشورمان موزه‌ای به این نام وجود ندارد.
یكی از خریداران عمده كارهای خود من و دیگر نگارگران كشورمان موزه‌هایی در خارج از ایران هستندكه به دنبال تكمیل گنجینه خود با نام هنر ایرانی  اسلامی هستند، واقعا من هم از این موضوع سر در نمی‌آورم.

به عنوان مثال آیا در اكسپوی تهران، اثری از نگارگری به نمایش گذاشته شد تا در انتها فروخته شود.
نه هیچ اثری در این اكسپو و نه نمایشگا‌ه‌های دیگر فروش آثار هنری از حوزه نگارگری به فروش نرسید، تنها موزه‌ هنرهای معاصر تهران برخی از آثاری را كه در دوسالانه برگزیده شده بودند، خریداری كرد.

خب با این اوصاف، اكنون برای مانایی نگارگری حمایت از این هنر بیشتر مهم است یا هدایت آن؟
الان در بحث خرید آثار نگارگری مشكلی كه وجود دارد، این است كه برمی‌گردد به مقدار زمان كاری كه شخص در طول روز برای آن اثر انجام داده است و مواد به كار رفته برای خلق آن اثر. بنابراین بسیاری از هنرمندان رغبتی به فروش آثارشان نشان نمی‌دهند. جالب آن است كه وقتی بخواهند اثرنگارگری فروخته شود، باید كمیته‌ای برای خرید آثار تصمیم بگیرد كه در این میان، هیچ یك از اعضای كمیته‌ای كه در زمینه خرید آثار نگارگری در موزه وجود دارد، اصلا نگارگر نیستند. شاید تنها مدیریت كنونی مركز هنرهای تجسمی كه در زمینه توجه به هنر نگارگری خدماتی انجام داده و شاید این هنر دوباره رو به احیا رفته است، اما واقعا می‌ترسم كه این هنر سال‌های آینده و شاید پس از این برون رفت از این وضعیت به كجا خواهد انجامید.
باید درمان درد هنرنگارگری به صورت كلان در مجلس مطرح شود و با برنامه‌ریزی، این هنر رو به احیای دوباره بیاورد.

براساس اطلاعات موجود بیش از 95درصد شركت‌كنندگان دوسالانه نگارگری را جوانان تشكیل می‌دادند. شما این موضوع را مثبت ارزیابی می‌كنید؟ منظور این است كه این امر استقبال به شمار می‌رود یا تنها حضور جوانان و حضور نیافتن پیشكسوتان این هنر است؟
ببینید میانسالان ما در این دوسالانه حضور داشتند خیلی از قدیمی‌های این رشته دیگر كم‌كم دارفانی را وداع می‌گویند و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم نگارگران مسن هم مانند جوانان در رویدادی اینچنین حضور یابند. در این دوسالانه 1600 اثر به دبیرخانه رسید كه در این رویداد تنها 360 اثر به نمایش درآمد.

من سوالم این است كه تكلیف جوانانی كه در این رویداد شركت كردند اما آثارشان در این رویداد به نمایش درنیامد، چیست؟ باید دید تكلیف این همه شور ایجاد شده در حوزه نگارگری چیست؟ آیا مدیریت كلان هنری تدبیری اندیشیده است كه نحوه برخورد ما با چهره‌های جدید در این رشته كه می‌خواهند و شاید بهتر است بگوییم باید حضور یابند چگونه باشد؟

به نظر من خیر، زیرا هنوز فضا و مكان هنری برای این رشته پیش‌بینی نشده است. ایجاد فضای هنری یكی از وظایف متولیان هنری است. اگر نسبت‌ها را باتوجه به معیار جمعیت كنونی ایران مورد توجه قرار دهیم، می‌بینیم كه چقدر فضای محدود هنری در این زمینه وجود دارد.

پس هنرنگارگری با توجه به همه این محدودیت‌ها یا بهتر بگوییم كمبود امكانات، چرا این همه مورد توجه جوانان قرار گرفته است؟

چون نگارگری هنر ملی و مادری ‌ماست. هنری است كه هیچ كجای دنیا نمی‌تواند به ما دهن كجی كند كه شما از ما آن را به عاریه گرفته‌اید. با‌رها شنیده شده كه به بسیاری از عزیزان هنرمند ما كه هنرهای غربی را تقلید كرده‌اند، گفته شده است كه شما هنر ما را تقلید می‌كنید.
آنها (غربی‌ها) در مواجهه با نمایشگاه نقاشی مدرنی می‌گویند كه شما حق ندارید هنر ما را برای خود به نمایش بگذارید. حتی به ما می‌گویند ما هنر ایرانی را می‌خواهیم، اما شما باز در كشور ما هنر غربی را به نمایش می‌گذارید.
اما هنر فرش‌ها، هنرنگارگری‌ها و هنر زرنگاره‌‌ها همه ثروت خود ما و هویت فرهنگی ماست كه در سطح جهان تجلی می‌كند. این حس خوشایند باعث می‌شود بسیاری به این هنررو بیاورند و این هنر این همه مشتاق داخلی و خارجی پیدا كند.

حال چه كنیم كه این هنر جهانی‌تر شود، قبول دارید هنوز بسیاری در جهان این هنر را نمی‌شناسند؟

به نظرم یكی از راه‌های اشاعه یك فرهنگ و یك هنر زمینه‌سازی برای نشر درست آن هنر و فرهنگ است. یك هنر مانند نگارگری اگر فرامرزی شده بیشتر مانا می‌شود. هنر و هنرمند مرز ندارد. هنرنگارگری باید در نمایشگاه‌های بین‌المللی به نمایش درآید تا بیشتر جهانی شود.

برخی معتقدند برای جهانی شدن بیشتر، این هنر نیازمند نوآوری است. این موضوع را قبول دارید؟

می‌گویند نگارگری در هرلحظه نیازمند تحول است و البته در درون خودش نیز تحول دارد و چیزی نیست كه ما منتظر حركت‌های نویی در این زمینه باشیم. من هر بار كه قلم مو به دست می‌گیرم، جنبش و پویایی را در آن می‌بینم كه با روز قبل‌ترش متفاوت است.

اگر بخواهیم این نوآوری و تازه شدن را تعریف كنیم، باید به دنبال تغییرات ساختاری یا مفهومی یا حتی تكنیكی باشیم.
تكنیك هم از وادی مفهوم و ساختار شكل می‌گیرد اینها توام با هم تجلی می‌كنند و نمی‌توان این سه را از یكدیگر تفكیك كرد. وقتی من می‌اندیشم، در حال نو شدن در آثار من تجلی می‌كند. پس اگر اندیشه من این حال را نپذیرد، در آثار من تجلی نخواهد یافت. قطعا این امر پس زمینه ذهنی دارد كه در آثار من جلوه‌گری می‌كند.

من پرسشم را تكرار می‌كنم، برای جهانی‌تر شدن هنر نگارگری باید دقیقا به دنبال چه باشیم؟

دقیقا باید ساختار حركت كلان تصمیم‌گیری‌های هنری در كشور به این سمت برود كه این هنر از بعد فانتزی دربیاید و به عنوان هنری ملی و ایرانی به جهان معرفی شود و سپس فضاسازی صورت بگیرد تا غنای این هنر دنیا را در مقابل خود به كرنش وا دارد.
درخصوص هنر زرنگاره ایرانی نكته‌ای را بگویم كه شاید كمتر مورد توجه قرار گرفته است. اكنون نزدیك به یك‌پنجم جمعیت جهان را مسلمانان دربرگرفته‌اند، كتاب همه این مردم مسلمان، كتاب واحدی به نام قرآن كریم است. تنها كشوری در دنیا كه هنرش مجاز است بر روی كتاب مسلمانان كار شود، ایران است. تنها قرآن است كه دركنار آیات تحریری، آیات تصویری با تذهیب كار می‌شود. این بزرگ‌ترین افتخار قدسی و مقدسی ما ایرانیان است. این وجهی از نگارگری ماست. ما حتی بدون تحول و ساختارشكنی هم می‌توانیم این هنر را جهانی كنیم، فقط نیاز به معرفی دارد. این هنر درحال حاضر اینقدر حرف برای گفتن دارد كه ده‌ها سال می‌تواند ذهن پرسشگر مخاطب جهانی را به خود مشغول كند.

همه اینها، تلاش‌هایی برای جهانی شدن این هنر است، اما واقعیت دیگری هم وجود دارد كه مردم ایران با این هنر و اصولا هنر نقاشی زیاد آشنا نیستند.

نكته بسیار خوبی است؛ باید فرهنگ‌‌سازی حضور محصولات هنری در سبد خانوار مردم صورت پذیرد.
سبد مصرف مردم ما در اندازه معیشت است و از نظر تغذیه روحشان كمتر چیزی را در این سبد قرار می‌دهند. باید كاری كرد كه نیاز حضور این محصول هنری و دیگر محصولات هنری برای مردم ایجاد شود.
مثلا یكی از بزرگ‌ترین اشكلاتی كه می‌توان از سیستم آموزش و پرورش ایران گرفت، این است كه سال‌هاست این سازمان، هنر را به عنوان زنگ تفریح قرار داده است و همیشه زنگ هنر برای پركردن ساعات دیگر درس‌ها استفاده می‌شود. این بزرگ‌ترین آسیب است كه هنرجو از كودكی از هنر می‌‌بیند.
هنر باید در درس‌های جدی دوره راهنمایی و دبیرستان ما قرار بگیرد تا بتواند پویایی بیاورد، اما متاسفانه هنر همیشه به عنوان زنگ تفریح مطرح بوده است و این بزرگ‌ترین آسیبی است كه ما به جامعه هنری و غیرهنری خودمان می‌زنیم. همان دانش‌آموز كه از زنگ هنر محروم شده است، می‌توانست از كودكی گام‌به گام با هنر آشنا شود و همین طور رشد كند و حتی در بزرگسالی در لایه‌های مدیریتی هنر قرار بگیرد.

من تصور می‌كنم بخشی از این بی‌اعتمادی میان مردم و آثار هنری به خود هنرمندان برمی‌گردد. قبول دارید كه بسیاری از هنرمندان، هنر را فقط برای هنر خلق می‌كنند و هنر، جایگاهی در میان اصحاب هنر ندارد.

تابلویی در یك نگارخانه به قیمتی بالا عرضه می‌شود كه هیچ خانواده ایرانی قادر به خرید آن نیست. اما آن اثر توسط واسطه‌ای خریداری می‌شود و در جایی دیگر به قیمت گزافی به فروش می‌رسد. این از ارزش هنری تابلو كم نكرده و قیمتش نیز بالا نیست. بلكه توان خرید خانواده ایرانی در عرصه هنر پایین است و علت‌اش این است كه باید هنر در سیستم آموزش و پرورش قرار بگیرد تا زایایی ذهن از كودكی با انسان همراه شود. باید كودكی كه تازه به دنیا می‌آید، هنر را ببیند تا فرهنگ خرید آثار هنری در آینده وی بخشی از زندگی‌اش شود
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
 منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
خط ناخنی، یك ناخن تا فراموشی
دنیای تاریك هنر رنگی
جلوه‌هايى زيبا از هنر معرق (گزارش تصويرى)
مراحل ساخت سفال
اولین سفالگری ها در تاریخ