ریشه‌ های تئاتر درمانی در نظریه‌ های ارسطو
 که از این روش در درمان بیماران به دست آمده، شگفت آور بوده است. اثر این اجراهای تئاتری را چنین توضیح می‌دهند که بیشتر بازیگر و سپس تماشاگر...

تاثیر تئاتر بر درمان بیماران روانی

نخستین فیلسوفی که کوشیده است تئاتر را ریشه‌یابی کند، ارسطو است. وی در کتابی به نام فن شعر به این امر پرداخته است.

ارسطو در این کتاب وجود غریزه تقلید در انسان را منشاء تمام هنرها دانسته است و عنوان می‌کند برخی رفتارهای انسان که به شکل تقلید بروز پیدا می‌کنند، از ماهیت کنجکاو و میل ذاتی او به دانستن نشات می‌گیرند. انسان یکی از مقلدترین مخلوقات جهان است و نخستین دانسته‌ های خود را از راه تقلید فرا می‌گیرد. مردم از کارهای تقلیدی لذت می‌برند. بنابراین هنر به طور اعم و تئاتر به طور اخص، تقلید است؛ تقلید از طبیعت و کردار آدمی. در نمایش یکی سخن می‌گوید و دیگری پاسخ می‌دهد و این خود شکل گیری ابتدایی‌ترین نوع درام است.

هر یک از جلوه‌های زندگی آدمی ‌چه فردی و چه گروهی کیفیتی نمایشی دارد و در ساده‌ترین شکل ممکن خود به صورت بازی کودکانه دختربچه‌یی که کفش‌ها و چادر مادر را به تن کرده و در خیال کودکانه خود به خرید می‌رود، نمود پیدا می‌کند. این همان میل نهادینه انسان به تقلید است که برای تجربه جهان پیرامون خود و کشف ندانسته‌هایش دست به کار می‌شود. نمایش به معنی اعم یعنی انجام دادن عملی از پیش تعیین شده، حتی می‌توان گفت نمایش انجام دادن یا تظاهر به انجام دادن امری است که خود در هر لحظه واقف بر چگونگی بروز آن هستیم. آدمی ‌در زندگی روزمره و به حکم ضرورت، نقش‌های متفاوتی را بر عهده می‌گیرد و هنگامی ‌که در لحظه‌یی معین و به منظوری خاص، بسیاری از نقش‌های خود را کنار می‌گذارد و به عمد بر یکی از آنها تاکید می‌ورزد، دانسته یا ندانسته وارد حوزه نمایش می‌شود.

و اما نمایش به معنی اخص (تئاتر) گونه‌یی دیگر است. این هنر هرچند ریشه در مراسم آیینی دارد و از نیایش‌های مذهبی سرچشمه می‌گیرد، با گذشت زمان و گذشتن از مراحلی خاص به کیفیتی دست یافت که آن را از سایر جلوه‌های اولیه نمایش متمایز کرد و در پهنه فعالیت‌های خلاق آدمی‌جای داد. حدود دو هزار و 500 سال پیش ارسطو که کتاب فن شعر را به رشته تحریر درآورده بود، با بررسی علل موفقیت برخی از آثار و عدم توفیق گروهی دیگر به تدوین اصول تراژدی اقدام کرد. از نظر ارسطو تراژدی بر شش جزء استوار است که عبارتند از؛

1- داستان
2- اخلاق
3- گفتار (دیالوگ)
4- فکر (ایده اصلی)
5- صحنه آرایی (و میزانسن)
6- موسیقی.

وی می‌گوید؛ دیالوگ در هر قسمت تراژدی باید ابزاری مطبوع و دلنشین شود در راستای فکر اصلی و تقلید نباید به صورت روایی و خطی باشد. (اکت اتفاق بیفتد). وقایع باید حس رحم و ترس را برانگیزد تا تزکیه این عواطف را موجب شود. ارسطو معتقد است تراژدی را برای جلوه گر ساختن خصوصیات اخلاقی به صحنه نمی‌برند، بلکه برای جلوه گر ساختن اعمال، خصوصیات اخلاقی را به میان می‌آورند. پس مقصود اصلی و غایت تراژدی، اعمال یا «داستان» آن است و غایت در همه جا مهم ترین چیزها است. نه تنها داستان که تراژدی با همه اجزایش بنا به تعریف ارسطو وسیله‌یی است برای برانگیختن رحم و ترس تا از طریق آن این عواطف تزکیه یابند.

به طور کلی تراژدی به تشریح چگونگی رابطه انسان با نیروهایی که خارج از زندگی عادی او هستند می‌پردازد. تراژدی تلاش و کوشش یک فرد برتر جامعه را برای انجام یک وظیفه اخلاقی یا اجتماعی توصیف می‌کند. اما در این تلاش، قهرمان نهایتاً توسط سرنوشت که معمولاً از درون خود او نشات می‌گیرد از بین می‌رود.

کمدی نیز گونه‌یی دیگر از درام است. تفاوت تراژدی و کمدی در شیوه بیان داستان یا اعمال آنهاست. کمدی ممکن است برانگیزاننده فکر یا عصبانیت باشد، اما هدف اصلی توضیح در مورد زندگی یا بعضی از جنبه‌های آن است به طریقی که تماشاچی سرگرم شود. شخصیت‌های تراژدی افرادی همچون شاهان، سرداران، بزرگان و قهرمانان هستند و تماشاگران به این شخصیت‌ها که مورد تایید و تمجیدشان هستند نزدیک شده، همدرد آنها می‌شوند و خود را همراه آنها حس می‌کنند. اما در کمدی وضع به گونه‌یی دیگر است. نمایش کمدی همواره رئالیستی‌تر از تراژدی است و از مایه‌ های قابل لمس‌ تری برخوردار است. قصر و بارگاه تراژدی در نمایش کمدی به گذر عام و خانه‌های مردم عادی تبدیل می‌شود. به جای قهرمانان تراژدی که شاهان و بزرگان هستند، با افراد معمولی تاجر و کارمند روبه رو هستیم.

نمایش‌های تراژدی و کمدی در انسان (بازیگر و تماشاگر) عکس‌العمل‌های مطبوع و حتی تسکین دهنده برمی‌انگیزند. تاثیر تئاتر بر درمان بیماران روانی امروزه به اثبات رسیده است. در این روش بیماران روانی را به کارگردان‌های حرفه‌یی می‌سپارند تا آنان را به اجرای قطعات نمایشی در مورد مسائل نفسانی که بیمار به آن مبتلا است، ترغیب کنند. نتایجی که از این روش در درمان بیماران به دست آمده، شگفت آور بوده است. اثر این اجراهای تئاتری را چنین توضیح می‌دهند که بیشتر بازیگر و سپس تماشاگر برای مدت زمانی خویش را به جای شخصیت اصلی داستان می‌ پندارد و همان حالات روحی قهرمان را درخور باز می‌یابد و این همذات پنداری ناخودآگاه سبب تخلیه انرژی‌ های آزاردهنده می‌ شود. همین تسکین و رهایی از عقده‌ ها است که ارسطو آن را تزکیه نفس می‌نامد.

می‌ توان پذیرفت خنده در آثار کمدی پدیده‌یی رهایی بخش باشد، اما ترس و ترحم در تراژدی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ حقیقت این است که تماشاگر در تئاتر از تشابه به قهرمان به دلیل قدرتش احساس لذت می‌کند. تماشاگر به خوبی واقف است که قهرمان تراژدی در عالم واقع وجود ندارد، اما برایش غصه می‌خورد. به تعبیر دیگر تماشاگر رنج نمی‌ کشد بلکه به تقلید رنج دست می‌ زند. او احساس ترس را نه آمیخته به ضعف بلکه آمیخته با احساس قدرت، تجربه می‌کند. از آنجایی که قهرمان نمایش (اعم از تراژدی یا کمدی) همیشه در خطر و مورد تهدید عوامل گوناگون است، این تهدید روح تماشاگر را فرا می‌گیرد و همان حالتی را در وی ایجاد می‌کند که آن را «هیجان و دلهره» می‌نامیم. همین هیجان و اضطراب آگاهانه، ترس از مرگ را در ما به وجود آورده و به همین دلیل است که ترس و دلواپسی برای سرنوشت قهرمان تمامی ‌وجود ما را فرا می‌گیرد، اما در عین حال از این اضطراب لذت می‌ بریم. با توجه به حقیقت این نکته می‌توان گفت تئاتر به ویژه تراژدی این مساله را با تاکید و شدت بیشتری مطرح می‌کند و بر رهایی انسان از چنگال این احساسات تاکید می‌ورزد. البته ملودرام (نمایش توام با موسیقی) هدف‌های درست درام را از دست داده و بیشتر به تکان دادن و به هیجان آوردن تماشاچی رغبت دارد و در حقیقت برای بالا بردن شدت لحظه تردید آمیز یا جاری شدن اشک تماشاچی در طول یک صحنه ترحم آمیز تکیه می‌کند.

 

بیشتر بدانید : تئاتر راه حلی برای مشکلات روانی

بیشتر بدانید : تئاتر درمانی، شیوه موثر در درمان بیماریهای روانی

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: etemaad.ir