یادم می‌آید وقتی دبستان بودم، دوست داشتم بعضی روزها به مدرسه نروم. این موضوع البته در دوره راهنمایی و ‌دبیرستان هم ادامه داشت.
 
یادم می‌آید وقتی دبستان بودم، دوست داشتم بعضی روزها به مدرسه نروم. این موضوع البته در دوره راهنمایی و دبیرستان هم ادامه داشت. به همین علت خودم را به مریضی می‌زدم. انگار حس مدرسه رفتن را در آن روز نداشتم! نمی‌دانم. با توجه به درس هایی كه بعدا در بخش روان پزشكی خواندم به این نتیجه رسیدم كه شاید بچه سختی بودم یعنی ناسازگار بودم. از بسیاری از همسالانم كه سئوال كردم دیدم آنها هم چنین بوده اند. یعنی آنها هم ناسازگار بودند یا بچه های سختی برای پدر و مادر خود بوده اند؟ نمی‌دانم از شما پدر و مادر گرامی‌می‌خواهم كه مصاحبه ما را با دكتر نسرین امیری،‌ فوق تخصص روان پزشكی كودك و نوجوان و عضو هیات علمی‌دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی درباره همین موضوع بخوانید.
 خانم دكتر، شما خودتان در زمان نوجوانی و كودكی برای اینكه به مدرسه نروید، تمارض نمی‌كردید؟
راستش را بخواهید نه. حتی مادرم می‌گفت من متوجه نشدم تو كی بزرگ شدی و كی به دانشگاه رفتی. من بچه سختی نبودم و نیازی به تمارض نداشتم چون درس خواندن را دوست داشتم.
 یعنی هر كودك و نوجوانی كه تمارض كند برای اینكه روزی به خصوص را به مدرسه نرود، بچه سختی است؟
به نوعی می‌توان گفت، بله. چون اغلب سازگاری ندارد و به علت نداشتن سازگاری نمی‌تواند با درس آن روز مدرسه و كلاس یا اگر مشكلی با یكی از دانش آموزان همكلاسی دارد، كنار بیاید یا شرایط خود را وفق دهد.
 اصولا تمارض چند نوع است و چه زمانی می‌گوییم كودك تمارض می‌كند؟
درحقیقت تمارض بر دو نوع است. زمانی كودك یا نوجوانی خود را به بیماری و بی حالی می‌زند برای اینكه در پی بدست آوردن منفعتی است. برای مثال می‌خواهد در منزل استراحت كند یا می‌خواهد به بازی بپردازد. یا حتی گاهی تكالیف مدرسه را انجام نداده است . از ترس معلم اش نمی‌خواهد به مدرسه برود. گاهی هم تمارض به این شكل است كه واقعا بیماری جسمی ‌وجود ندارد و كودك یا نوجوان می‌خواهد به مدرسه برود اما مشكلی وجود دارد كه فرد به علایم و نشانه هایی دچار می‌شود كه هر چه می‌گردیم نمی‌توانیم علت جسمی‌برای آن پیدا كنیم اما نشانه و علامت وجود دارد. برای مثال دختر دبستانی ممكن است هنگام رفتن به مدرسه به تهوع و سردرد و دل درد دچار شود و ما هر چه می‌گردیم و معاینه می‌كنیم، نمی‌توانیم علت عضوی پیدا كنیم اما مشكل رفتاری و روان سر جای خودش باقی است.
بنابراین كودك یا نوجوان اول را می‌توان گفت سخت؟
اگر شرایط دیگر را داشته باشد، بله. برای مثال یكی از مهم ترین شرایط سخت بودن تربیت فرزند این است كه كودك یا نوجوان نظم پذیر نباشد و این موضوع خود موجب ناسازگار بودن او می‌شود. نظم پذیر بودن یعنی اینكه نه خواب درست و به موقعی دارد، نه غذای درستی می‌خورد و نه با دوستان و آشنایان خود و والدین برخورد مناسبی دارد و  مانند اینها. در حقیقت والدین این گونه فرزندان نمی‌دانند رگ خواب این فرزندان چگونه است و در واقع این نوجوانان یا كودكان غیر قابل پیش بینی هستند.
می‌توان این دو را از هم تشخیص داد؟
در هنگامی‌كه كودك و نوجوان خود را به بیماری می‌زند تا به سودی برسد، اغلب یك یا دو بار این كار را انجام می‌دهد و به محض رسیدن به هدف خود،‌دیگر این كار را نمی‌كند. حداقل برای مدتی. اما فردی كه بدون وجود بیماری جسمی‌به علایم و نشانه های بیماری جسمی‌دچار می‌شود، درمدت طولانی به این موضوع دچار می‌شود و هر زمان به مدرسه می‌رود دچار مشكل شده و هر زمان از مدرسه بر می‌گردد ازاین مشكل و علایم و نشانه های آزاردهنده خلاص می‌شود. برای مثال اگر از درس خاصی وحشت دارد، هر زمانی كه این درس را دارد به مشكل بر می‌خورد.
‌آیا همیشه ترس از مدرسه موجب می‌شود كه كودك یا نوجوانی به علایمی‌خاصی مانند علایم اضطرابی دچار شود یا خود را به بیماری بزند؟
سئوال خوبی كردید. علت دیگر تمارض كودكان، جلب توجه عاطفی و جلب محبتی است كه دریافت نمی‌كنند. ما درعلم روان پزشكی به آن می‌گوییم اختلال ساختگی .در این نوع از تمارض ، فرد نه علایم و نشانه های اضطراب و ترس را دارد و نه به دنبال هدف مادی است بلكه به دنبال به دست آوردن نفع عاطفی است. نباید از این موضوع،‌بی اعتنا رد شویم. باید حتما به آن توجه كنیم . ریشه یابی كنیم.
 چرا چنین شخصیت یا رفتاری در كودك شكل می‌گیرد؟
ان به عوامل زیادی بستگی دارد. از دوران جنینی  فرزند و بیماری دوران بارداری مادر گرفته تا ارث و ژنتیك، هم در بروز این حالت موثرند و در واقع كودك نظم پذیر نیست و والدین نمی‌دانند كه با فرزند خود چگونه رفتار كنند. البته این گونه افراد نیز در بزرگسالی می‌توانند موفق باشند و به اندازه افراد راحت تعلیم پذیر باشند اما فشار بیشتری به پدر و مادر برای تربیت آنان وارد می‌شود. به هر حال می‌توانند مانند دیگر همسالان خود افراد موفقی باشند.
 حالا با این تمارض كودك یا نوجوان چگونه باید رفتار شود؟
همیشه باید قانون رعایت شود. یعنی والدین باید توانایی و مهارت برخورد با فرزند را در رفتن به مدرسه داشته باشند. هر علت و بهانه ای داشته باشد و حتی علایم و نشانه های به علت ترس و ناراحتی از مدرسه موجود باشد،‌ قانون رفتن به مدرسه باید رعایت شود. به خصوص اگر بدانیم تمارض است. باید به او بگوییم كه یك قانون بسیار مهم ما این است كه شما باید به مدرسه بروی حالا اگر سردرد داری می‌توانی داروی مسكن بخوری یا هر مساله دیگری در مدرسه داری باید به مدرسه بروی اما با هم می‌توانیم مشكل را بررسی كنیم.
یعنی به عبارتی مهارت حل مساله را هم به او بیاموزیم؟
دقیقا. باید مهارت حل مساله و مراحل آن را به فرزندمان آموزش دهیم. یعنی مشكل را بشناسیم و تمام راه هایی كه به ذهن مان برای حل آن می‌رسد، یادداشت كنیم و از میان آنها بهترین را انتخاب كنیم. نكته مهم این است كه اگر فرزندمان راه را هم به اشتباه رفت اما از مراحل حل مساله استفاده كرد، او را سرزنش نكنیم به او فرصت دهیم. مگر خود ما اشتباه نمی‌كنیم؟ شما خودتان، آقای دكتر اشتباه نكرده اید؟
چرا زیاد. هنوز هم ممكن است در مقابل هر 10 كار منظقی كه انجام می‌دهم، سه یا چهار كار غیر منطقی انجام دهم.
بنابراین چاره همان است. قانون مدرسه رفتن باید به خوبی اجرا شود و در كنار آن باید به حل مسله زمینه ای پرداخت كه آن هم با آموزش مهارت حل مساله به والدین و فرندان امكان پذیر است.
گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
منبع: هفته نامه سلامت
اختصاصی سیمرغ   www.seemorgh.com/health
مطالب پیشنهادی:
نسبت به آنچه كه به فرزندانتان می‌گویید دقت داشته باشید
افراد ناتوان در روابط اجتماعی را بشناسیم!!
مقابله با استرس بازگشت به مدرسه
سرچشمه ی اضطراب در کودکان (1)
چرا کودکم از جدایی می ترسد!؟