تجارت الکترونیک، تبادل کسب و کار مبتنی بر اطلاعات با استفاده از فرصت های الکترونیک منجمله تبادل داده های الکترونیک، پست الکترونیک و فاکس است

نحوه تفکری که به پیروزی در گذشته منجر شده، باعث موفقیت در آینده نمی شود

امروزه باید همزمان با اداره کردن امروز برای فردا نقشه بکشید یعنی مجبور هستید همزمان حال را مدیریت کرده و برای آینده برنامه ریزی کنید.

فناوری تاثیر قابل توجهی روی محلهای امروز کار در ایجاد راههای انجام کسب و کار جدید گذاشته است .

گسترش قابلیت شبکه ها، کاربرد شدید اینترنت و بهبود همه جانبه در رایانه های شخصی، همه و همه به ایجاد بنیادی برای انجام کسب و کار ورود انسان به عصر تجارت الکترونیک کمک کرده اند.

تجارت الکترونیک ، تبادل کسب و کار مبتنی بر اطلاعات با استفاده از فرصت های الکترونیک منجمله تبادل داده های الکترونیک، پست الکترونیک و فاکس است . فناوری های تجارت الکترونیک برای جایگزین کردن کسب و کار مبتنی بر کاغذ است که برای کاربران، سریع تر و مطمئن تر است .

تجارت الکترونیک یک ارتباط مستقیم با مشتریان ایجاد می کند و به شرکتها اجازه می دهد که واسطه ها را نادیده بگیرند و کالاها و خدمات خود را بدون این دلالان به مشتریان ارائه دهند.

میزان خرید مشتری از طریق اینترنت هر روز افزایش می یابد و این رقم در سال گذشته بیش از 800 میلیارد دلار بوده است .

.

کسب و کار الکترونیکی

گرچه نقش اساسی اینترنت در همه جای دنیا یکی است ولی وقتی سیستم به عنوان بخشی از سیستم اجتماعی به کا رگرفته می شود بطور کلی متفاوت است . درک این موضوع بسیار حائز اهمیت است . به یاد داشته باشید تکیه امروز ما بر روی تحلیل مقایسه ای کسب و کار الکترونیکی بین کشور های آمریکا و ژاپن است یعنی اینکه چگونه فعالیتهای کسب و کار الکترونیکی این دو کشور با یکدیگر متفاوت است .

قبل از هر چیز، اجازه دهید از پتانسیل اینترنت بگوییم، امروزه اینترنت تغییرات زیر بنایی قابل توجهی در چگونگی انجام بسیاری از کارها به وجود آورده است . ما چگونه محصولات را خرید و فروش، اطلاعات را جمع آوری ، ارتباط و تبادل معلومات را برقرار و جریان کارها را ساماندهی می کنیم .

اینترنت سرعت فرآیند هارا افزایش داده و مرز های جغرافیایی را در هم نوردیده است و بویژه انتظارات مصرف کننده که نقش عمده ای در خرده فروشی ها دارد تحولاتی بوجود آورده است . اساساً هزینه های جست و جوی اطلاعات از طریق اینترنت تقریباً به صفر رسیده است و بنابراین اگر بخواهید چیزهای معمولی را بفروشید این خریدار است که همیشه برنده خواهد بود.

به بیان دیگر، طرفهای فروشنده از نظر قیمت ، کیفیت و خدمات با رقبای سختی روبرو هستند زیرا موانع ورودی برای کسب و کار الکترونیکی نسبتاً پایین است و مشتریان می توانند آنچه را می خواهند براساس دسترسی آسان به اطلاعات از راه مقایسه بدست آورند.

تجارت اینترنتی در دهه 90 در معاملات خرید و فروش سهام آمریکا بسیار رایج شد خط رقابتی اولیه از حق سرویس دلالی موجود فراتر رفت و بر تمام بنگاههای معاملاتی موجود که متضمن هزینه های فراوانی بودند، سایه افکند.

چنانچه از طریق یک شرکت واسطه ای خرید کنید لازم است از طریق نماینده آن شرکت وارد معامله شوید ولی اگر از طریق اینترنت وارد شوید دیگر نیازی به چنین نمایندگی هایی وجود ندارد در نتیجه شرکت های تجارتی اینترنتی قادر خواهند بود از حق سرویس خود بکاهند. در دوره اول که تا نیمه دهه نود ادامه داشت این رقابت در جهت کاهش هزینه های خدماتی به عنوان یک راهبرد کلیدی محسوب می شود .

به عنوان مثال ، در آغاز ، شرکتها 30% از هزینه های خدماتی را به علت استفاده از اینترنت تخفیف می دادند .

پس از آن، این میزان تخفیف از طریق رقابت به 70، 80 و 90 درصد و بزودی نیز به طور علنی به حد اشباع رسید.

سپس رقابت وارد مرحله دوم شد . در این دوره رقابت ، روی نرم افزار پیشرفته صورت گرفت. پس از آن نرم افزار کمکی بیشتری که کاربری آسانتری داشت، توسعه دادند که به کمک آن سرمایه گذاران معمولی فرصت می یافتند سهام را بهتر انتخاب کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. شرکت ها دوباره، برای دوره ای معین در رقابت با یکدیگر به خط پایان رسیدند. این حتی به فکر یک برنده جایزه نوبل هم نمی رسید که بتواند نرم افزاری کمکی با کاربری آسانتری توسعه دهد.

بنابراین چنین رقابتی باز هم بازار را ، اشباع کرد برای شرکتها دیگر جایی برای پیشرفت باقی نمانده بود این بار رقابت تنها در بین بعضی شرکتهایی که در تجارت باقی مانده بودند پایان پذیرفت . خیلی از شرکتهای کوچکتر مجبور به کناره گیری از بازار شدند.

در تجارت اینترنت به علت ناچیز بودن موانع ورودی به تجارت اینترنت، جان سالم به در بردن کار آسانی نیست . این نیز مزیت اینترنت را برای مشتریان نمایان تر کرد.

سرمایه داری آمریکا در برابر سرمایه داری ژاپن

 

برای روشن شدن اختلافات بین سرمایه داری آمریکایی و ژاپنی و اینکه چگونه چنین اختلافاتی بر روی تجارت الکترونیکی تاثیر می گذارند ، بد نیست تصویری از سرمایه داری پیشرفته را به عملکرد بدن انسان تشبیه کنیم تا به این طریق به تفهیم عملکرد خدمات چهارگانه یعنی: مالی، لجستیکی، منابع انسانی و اینترنت کمک کند. سیستم مالی را می توان به سیستم گردش خون در بدن، صنعت لجستیکی را به سیستم دستگاه گوارش بدن، صنایع خدماتی را برای منابع انسانی به سیستم توسعه و بقای هورمونهای مختلف، صنعت اینترنت را به سیستم عصبی ، صنعت تولیدی را به ماهیچه ها و تحقیقات و توسعه را به مغز تشبیه کرد . ژاپن هنوز در بخش های تولیدی و تحقیقات و توسعه بسیار پرتوان است . ولی به طور کلی در صنایع خدماتی چهارگانه اصلی فاقد هرگونه رقابت جهانی و طبیعتاً مغز و ماهیچه ها نمی تواند کل سیستم را به تنهایی حفظ کنند.

مبارزه اصلی ژاپن در قرن بیست و یکم بر این است که چگونه بتواند رقابت جهانی را در این صنایع چهارگانه توسعه دهد.

در میان صنایع خدماتی چهارگانه، سیستم مالی از بنیادی ترین بخش ها به شمار می آید . اما عملکرد های سیستم مالی چیست؟

این بخش دارای دو عملکرد کلیدی است : اول تقاضا و جمع آوری سرمایه مصرف کننده به طور گسترده, تبدیل آن به سرمایه صنعتی . این کار بانک ها و شرکت های سهامی است و دوم تهیه تمهیداتی جهت جلوگیری از خطر وارد شدن زیان به کسانی که در کار تجارت واقعی هستند

سیستم های مالی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته مالی مستقیم و دسته مالی غیر مستقیم . آمریکا دارای دسته مالی اول است . در حالی که تکیه گاه ژاپن بر روی دومی است . به تصور من اختلاف اساسی بین ژاپن و آمریکا ناشی از اختلاف در سیستم مالی مستقیم یعنی جمع اوری سرمایه صنعتی از سرمایه گذاران به وسیله بازارهای سرمایه ای. درمنابع مالی غیر مستقیم ، سرمایه مشتری به صورت سپرده گذاری از طریق بانک ها جمع آوری می شود. در آمریکا تقریباً 80 درصد سرمایه های صنعتی از طریق منابع مالی مستقیم تامین می شود و فقط 20 درصد از طریق منابع غیر مستقیم به دست می آید.

این یعنی اینکه مردم در طبقات متوسط تقریباً 50 درصد دارایی های شخصی خود را در سهام سرمایه گذاری می کنند که این اقدام به وسیله خود آنها انجام می گیرد، 30 درصد از طریق موسسات مالی ترتیب دهنده طرح های باز نشستگی، مالیات و غیره. آنها فقط 20 درصد به صورت سپرده و پس انداز به بانک ها می سپارند. سیر این سرمایه گذاری در ژاپن معکوس است : تقریباً 80 درصد از سرمایه های صنعتی از منابع مالی و غیر مستقیم و 20 درصد از منابع مالی مستقیم تامین می شود. به علت توسعه یافتگی اینترنت و متعلقات آن . فرض کنیم بتوانیم منابع مالی مستقیم را در ژاپن توسعه دهیم ولی انگار کار با این چیزها درست شدنی نیست، شاید به این علت که مردم خیلی سخت کار می کنند و برای آنها به ندرت وقتی باقی می ماند تا به کار داد و ستد سهام بپردازند.

در حال حاضر ، چه مشخصات و ویژگی های اصلی حاصل این اختلاف است ؟

در مورد آمریکا ، کل سیستم اجتماعی براساس مکانیسم بازار است و این سیستم برای عملکرد مکانیسم بازاری متکی به بازارهای سرمایه است . اگر بخواهید در آمریکا کسب و کاری راه بیندازید بهتر است به بانک مراجعه کنید چون گوش شنوایی برای حرف های شما وجود ندارد .اول باید پول های نقد خود را به کار خرید سهام انداخته و بعد برای قرض گرفتن نزد والدین، دوستان و غیره بروید . شما باید خودتان مشغول کسب و کار شوید . تا بدین امید بتوانید به مرحله خرید و فروش سهام برسید، سپس بنیانگذار یک بنگاه اقتصادی شده و تبدیل به یک میلیونر شوید. این رویای تمام آمریکایی هاست .

در مورد شرکت های رسمی، مالکیت بنگاه ها از آن سهامداران است در نتیجه کار CEO بازگرداندن سودها به صاحبان یعنی سهامدارن است . بنابراین مدیریت خیلی زیاد دلواپس قیمت سهام در کوتاه مدت است این خود یک خلاق دینامیکی منابع است که منبع خارجی را به خود جذب می کند و منجر به توسعه خدماتی چهارگانه پیش گفته می شود. برای کارکرد مکانیسم بازاری، سیستم بایستی باز شد . به علت باز بودن از طریق رقابت، آمریکا سرمایه و منابع انسانی را از سراسر جهان جذب می کند. از آنجا که منابع انسانی نیز از طریق بازارهای مختلف تجارت می شوند و از آنجا مردم می آیند و می روند، سیستم اجتماعی و اساس مدیریت بر روی بخش کارکنان حرفه ای و چونگی یکپارچه سازی این بخش ها استوار است . در حالی که عوامل فوق توانمندی آمریکا را تشکیل می دهند، آنها نیز روی دیگر سکه نقطه ضعف خود را دارند . اولاً این نوع سیستم فاقد فراگیری مستمر و پیوسته سازمانی است . تبادل اطلاعات و دانش فنی به طور طبیعی کاهش یافته و اگر چنین کنند، ارزش بازار سهام کاهش می یابد .

مساله دیگر مساله طبقه متوسط است برای کسانی که می توانند رقابت کنند . سیستم آمریکا ایده آل است و برای اکثریت مردم که قادر به رقابت نیستند، سیستم رقابتی خیلی دشوار است .

ژاپن بعد از شکست در جنگ جهانی دوم متکی به منابع مالی غیر مستقیم شده است . از آنجا که مدیریت ژاپنی آلترنانبوهای بیشتری در تولید سرمایه شرکتی نسبت به محیط آمریکا دارد، این نگرش را دامن زده که ژاپنی ها تودار بوده و مدیریتشان براساس همکاری های گروهی توام با هرگونه عملکرد خدماتی در درون گروه است . در نتیجه نسبت به توسعه صنایع چهارگانه خدماتی در خارج از شرکتهای گروهی بازمانده اند بویژه اینکه این امور در اینترنت و لجستیکی صادق است .

فرض کنید شما به ژاپن آمده و وضعیتی را مشاهده کنید که در آن شرکتهای سونی و تویوتا و نظایر آن ها هر کدام خط راه آهنهای خود را دارند. و فکر کنید ژاپن کودن است درست است ؟ ممکن است برای شما خنده دار باشد ولی نگاه های اقتصادی ژاپن در واقع در کلیه عملکردهای خدماتی خود اینگونه عمل می کنند . سوء تفاهم نشود، این بدان معنا نیست که ژاپن در دانش فنی مدیریت برای کیفیت در عملکردهای خدماتی از دیگران عقب مانده تر است . این به زبان ساده یعنی اینکه کشور در توسعه مستقل صنایع خدمات جهانی بر حسب هزینه و کارآیی ناکام مانده است.

اینکه چگونه می توان بر این مساله فائق آمد بزرگترین چالشی است که ژاپن در قرن بیست و یکم با آن مواجه است . تامین منابع مالی غیر مستقیم موجب بسته شدن سیستمهای وتمرکز آن بر روی سیستم بانکی اصلی و حفظ متقابل سهام شده اند.

روی دیگر همین سکه منابع مالی غیر مستقیم موجب نوعی از رقابت بی نظیر در درون خود شده است چون بنگاه های اقتصادی ژاپن از گزینه های بیشتری از تولید سرمایه بنگاهی برخوردارند ، این بنگاه ها توانستند یک نوع رابطه هماهنگ بین نیروی کاری و مدیریت به وجود آورند و این آنها را در یادگیری سازمانی و دانش فنی مدیریت ویژه یاری داده است .

عامل دیگر تقویت بنگاه های کوچک و متوسط در ژاپن است . برای رقابتی بودن در صنعت شما به سه چیز نیاز دارید: تکنولوژی برای داشتن این سه مورد و نیز کیفیت و قیمتهای رقابتی . در غیر این صورت حتی سونی و تویوتا هم نمی تواند رقابت کنند .

 

اینها به وسیله شرکتهای متوسط در ژاپن تامین می شوند. در سیستم مستقیم ، هزینه های سرمایه برای شرکت های متوسط بیشتر است، چون خطرات سرمایه گذاری بیشترند . بدون سیستم مالی غیر مستقیم ، خیلی از شرکتهای کوچک و متوسط ژاپنی نمی توانستند شوکهای نفتی دهه 70 را از سر گذرانده و دچار ورشکستگی نشوند. آنها توانستند بقای خود را حفظ کرده و فرصتی یابند تا بتوانند تواناییهای تکنولوژی خود را از طریق منابع مالی غیر مستقیم تقویت کنند. در این باره نظرات موافق و مخالفی وجود دارد. 80 درصد سرمایه از طریق منابع مالی مستقیم و 20 درصد از طریق منابع مالی غیر مستقیم می تواند سیستم اجتماعی رقابتی زیادی را به وجود آورد. آنهایی که نمی توانند در آن رقابت کنند، متحمل ضرر و زیان می شوند. با جریان سرمایه به طور معکوس سیستم بیشتر بسته و غیر شفاف می شود بنابراین توازن مطلوب چیست؟ مدیریت قرن بیست و یکمی دیگر نباید در قید و بند صفرها و یک ها باشد، مسائلی که شما با آنها برخورد می کنید، پارامتری هستند، سعی کنید توازن ایده آل را خود به وجود آورید....
ادامه دارد...
 

 
 
گردآوری:گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyle
منبع:article.ir

 

 

cloob.com