تحقیقات نشان‌داده که اعتیاد تقریباً در همه‌ قشرهای جامعه از لحاظ اقتصادی، به یک میزان توزیع شده است اما چون معتادان بی‌بضاعت، سریع‌تر بنیه‌ اقتصادی و خانه و کاشانه‌ی خود را از دست می‌دهند و از کنار خیابان سر درمی‌آورند، دیگران تصور می‌کنند اعتیاد، فقط مخصوص قشر ضعیف است.

بسیاری از کارشناسان بر این باورند که رسانه‌ها، نقش مؤثری در پیش‌گیری و آگاه‌سازی قشرهای مختلف ط در خصوص اعتیاد دارند. ضمن تأیید و احترام به این باور، باید خطرهای بالقوه‌ی این امر را نیز مد‌نظر داشت چرا که اگر از این مهم غفلت شود، چه‌ بسا اطلاع‌ رسانی در این حوزه، خود به یک تهدید و ضد ارزش بدل شود. آن‌ چه در طول سال‌های گذشته در خصوص اعتیاد صورت‌ گرفته، گاهی عواقب خوبی در بر نداشته است که در چند محور قابل بررسی می‌باشد.

اولین محور، تصویرسازی از چهره‌ی معتادان است. اثرهای گوناگون در حوزه‌ی فیلم، از معتاد، چهره‌ی درهم‌ شکسته و خمیده‌ای را به تصویر کشیده است که این مسأله، باعث شده تا بسیاری از خانواده‌ها از معتاد، چنین تصوری داشته باشند و تا زمانی که فرزندان‌شان به این شمایل درنیامده‌اند، خطر اعتیاد را احساس نکنند. در صورتی‌ که، امروزه اعتیاد چنین چهره‌ای ندارد و به‌ سختی می‌توان معتاد را از غیر معتاد تشخیص داد. از طرف دیگر، یک جوان نیز مصرف تفننی مواد را با دوستانش، یک خطر جدی تلقی نمی‌کند و باور ندارد که روزی به چنین شمایلی در خواهد آمد. او در ذهن خود می گوید : «من هیچ‌ وقت به چنین روزی در نخواهم آمد » و به بیان دیگر، همزاد پنداری با شخصیت‌های ساخته‌شده در فیلم‌ها صورت‌ نمی‌گیرد. بنابراین، جوان باور نخواهد کرد که روزی مصرف تفننی که در میان دوستانش و یا در محیط خانواده صورت‌ می‌گیرد، از او معتادی کارتن‌ خواب بسازد.

اعتیاد، یک طیف است و از یک گرایش به اعتیاد آغاز می‌شود، با اولین مصرف، ادامه می‌یابد و با تداوم مصرف، شدت گرفته و با سوءمصرف مواد و سپس اعتیاد، ادامه می‌یابد. تنها بخشی از معتادان که شاید 2 تا 3 درصد از کل معتادان باشند، کارتن‌ خواب هستند. چهره‌سازی از این معتادان و تعمیم آن به همه‌ معتادان، باعث می‌شود باور نکنیم اکنون معتادانی در محیط خانواده و محل کارمان وجود دارند که از چهره‌ آنان نمی‌توان به اعتیادشان پی‌برد.
بسیارند معتادانی که با چهره‌ای آراسته، در بین ما زندگی می‌کنند و اعتیادشان برای ما قابل تشخیص نیست و همین تبلیغات اشتباه باعث می‌شود تا 50 درصد خانواده‌های ایرانی، 5 سال دیرتر از اعتیاد وابستگان خود مطلع شوند.

بسیارند معتادانی که با همین مصرف فعلی، گرفتار عواقب نابود کننده‌ اعتیاد می‌شوند.

محور دوم، غفلت از پیش‌گیری است. پرداختن به افرادی که معتاد شده‌اند و مرور زندگی سخت روزمره‌ی آنان دردی را دوا نخواهد کرد. هیچ‌ کس دوربین خود را روی زمان‌های آغازین اعتیاد متمرکز نکرده است. این‌ که چگونه یک فرد معتاد شده، در اذهان عموم، به یک پرسش بی‌پاسخ بدل شده است. این‌ که آیا این معتادان، افراد خاصی با مشکلات خاص و از خانواده‌های خاص هستند، مدام ذهن مخاطبان را به خود مشغول کرده اما در بسیاری از مجموعه‌های ساخته‌شده، پیامی در این زمینه ارسال نمی‌شود. در صورتی که پیام پیش‌گیرانه بسیاری طراحی شده است که رسانه‌ها به آن‌ها توجه ندارند و کار خود را ادامه می‌دهند.

این‌ که اولین مصرف، از منزل دوستان و یا خود فرد آغاز شده یا این‌ که بیش از 60 درصد اعتیاد، با تعارف دوستان شکل‌ گرفته، از نظر دور مانده است.

محور سوم، ارسال پیام‌های واضح، بی‌اثر و تکراری است. نشان‌ دادن معتادان تزریقی، مشکلات آنان و در انتها، مرگ این معتادان، یک پیام تکراری را القاء می‌کند و آن، این است که اعتیاد بد است، می‌سوزاند و خانمان‌ برانداز است. بله همه‌ این پیام‌ها درست است اما باید از تهیه‌ کنندگان پرسید که چه کسی باور دارد اعتیاد، خوب است؟ حتی فرد معتاد نیز اعتیاد را بد می‌داند. آن‌ چه در این مسیر اتفاق می‌افتد، این است که فرد سالم با مصرف تفننی، باور نمی‌ کند که او هم روزی معتاد خواهد شد. در اصل، حلقه‌ مفقوده‌ ما، اتصال اولین مصرف یا مصرف تفننی با پدیده‌ی اعتیاد است.

سؤال اساسی این‌ جاست که اگر همگان می‌دانند اعتیاد بد، پلید و زشت است، چرا اساساً معتاد داریم؟ آیا هر کسی که پا در این حوزه گذاشت، از روز اول می‌خواست معتاد شود؟ پاسخ این است که هر کس تصور می‌کند با دیگران متفاوت است و به‌طور معجزه‌ آسایی معتاد نمی‌شود. او بر این باور است که معتادان دیگر، با نیت او و از جایی که او مصرف مواد را آغاز کرده، شروع نکرده‌اند و دوم این‌ که، هیچ‌کس از روز اول، به نیت اعتیاد، مصرف مواد را آغاز نکرده است و همه به نیت تفنن و کسب لذت موقت، از آن مدد گرفته‌اند.

محور چهارم، پرداختن غیر واقعی و غیر کارشناسی به حوزه‌ اعتیاد است به این معنی که دلایل آغاز مصرف مواد، گاهی بسیار پیش‌ پا افتاده، غیر واقعی و دور از زندگی جاری مخاطبان تعریف می‌شود.

برای آگاه‌ سازی مخاطبان عام، باید درمان اعتیاد را سخت و دشوار تعریف کرد. اگر فیلم خاصی با مخاطبان خاص معتاد وجود داشت که مخاطبان جوان و سالم، آن شبکه یا روزنامه را نمی‌دیدند، آن‌گاه می‌شد درمان اعتیاد را بسیار امید بخش و دل‌گرم‌ کننده توصیف کرد. شاید 70 درصد درمان اعتیاد، جنبه‌ روحی- روانی دارد و از بعد جسمانی خارج است اما به‌ طور مکرر در فیلم‌ها دیده‌ایم که فرد معتاد را به تخت بسته‌اند تا با گذران تعریق و لرز دوره‌ ترک، به درمان کامل و پاکی مطلق برسد غافل از این‌که، این مدل درمانی نیز بدون حضور درمان‌گر یا مددکار، جایگاهی در درمان ندارد و با عودهای مکرر، همراه است.

محور پنجم، عوام‌ زدگی اعتیاد است. باید بدانیم که امروزه بحث پیش‌گیری از اعتیاد، یک مبحث تخصصی است که دوره‌ های دانشگاهی و ساعات فشرده‌ آموزشی برای تربیت متخصصان آن وجود دارد. می‌توان پرسید، همان‌طور که یک تهیه‌ کننده، بدون به‌کار گیری مشاوره‌ تخصصی و با دانش عمومی خود، نمی‌تواند در مورد مباحث اقتصادی و یا سبک‌های گرافیکی، فیلم بسازد یا قلم بزند، چه‌طور می‌تواند بدون رویکرد تخصصی در موضوعی بین‌ رشته‌ای شامل روان‌ شناسی، جامعه‌ شناسی و بیولوژی، وارد عرصه‌ تولید شود؟

در دنیای امروز، کارشناسان مباحث کاهش آسیب، در حوزه‌ درمان اعتیاد، دخالت نمی‌کنند و درمان اعتیاد نیز از مباحث پیش‌گیرانه‌ آن، به‌طور کامل جداست و هر کدام از این متخصصان نیز به سبب تخصصی بودن امر مبارزه‌ فیزیکی با اعتیاد، از اظهار نظر در حوزه‌ پلیسی خودداری می‌کنند. حال چه‌طور ممکن است تهیه‌‌ کننده یا فیلم‌سازی، بدون داشتن این دانش اولیه، قادر باشد مجموعه‌ای اثر بخش و کارشناسی را طراحی و هدایت کند؟

آن‌چه تهیه‌ کننده از اعتیاد می‌بیند، چیزی خارق‌العاده‌تر از عامه‌ مردم نیست. کارشناسان اعتیاد، هزاران نکته‌ کارشناسی دارند که در بطن مجموعه‌های رسانه‌ای، قابل طرح است. به‌طور مثال، آن‌ چه در فیلم‌های قبلی القاء شده، این است که اعتیاد از یک مرد با سبیل‌های کلفت، موهای فرفری و کاپشن چرمی و هیکلی نخراشیده به فرزندان ما می‌رسد در صورتی‌ که، شاید همین پسر همسایه که او و خانواده‌اش را می‌شناسیم، مواد را به فرزند ما معرفی می‌کند. همه‌ جوانان معتاد، عقده‌ای و دارای کمبودهای عدیده نیستند، بلکه بسیاری نیز هستند که اتفاقاً در زندگی، هیچ کمبودی ندارند و از سرِ سیری و د‌‌‌ل‌زدگی، به‌سراغ مواد رفته‌اند.

تحقیقات نشان‌داده که اعتیاد تقریباً در همه‌ قشرهای جامعه از لحاظ اقتصادی، به یک میزان توزیع شده است اما چون معتادان بی‌بضاعت، سریع‌تر بنیه‌ اقتصادی و خانه و کاشانه‌ی خود را از دست می‌دهند و از کنار خیابان سر درمی‌آورند، دیگران تصور می‌کنند اعتیاد، فقط مخصوص قشر ضعیف است. پس کارشناسان رسانه، نباید باورهای مرسوم و اشتباه در میان عوام را دامن بزنند، بلکه باید این باورها را بشناسند و آن‌ها را اصلاح کنند.

این مسأله با به‌کارگیری مشاوران تخصصی و کارآزموده در حوزه‌ تهیه و تولید مجموعه‌های اعتیاد تا حدود زیادی برطرف می‌شود.

محور ششم، ارزش‌یابی از محتویات تولید شده است. متأسفانه هیچ‌ یک از تولیدات رسانه‌ای تاکنون در پیمانه‌ تحقیق، میزان اثر بخشی خود را نشان‌نداده‌اند. مجموعه‌های تولیدی در مقطعی از زمان پخش شده‌اند و پایان یافته‌اند اما هیچ‌کس از اثر بخشی و یا تأثیرات مثبت و منفی اجتماعی آن‌ها مطلع نشده است. آیا این مجموعه، مورد پسند مخاطبان خود بوده است؟ آیا این مجموعه نظر کارشناسی را انتقال داده است؟ آیا توانسته‌ایم نگرش‌های اعتیاد را تغییر دهیم؟ البته مباحث پیش‌گیرانه، به‌خصوص پیام‌ها و باورهایی که باید نزد مخاطبان عام جامعه تغییر یابد، بسیار زیاد است و در این چند خط نمی‌گنجد اما سایر مباحث ازجمله نحوه‌ی به‌کارگیری چهره‌های مثبت یا منفی سینمایی، پردازش داستان و شخصیت‌پردازی معتاد به‌منظور تغییر نگرش مخاطبان، از سایر مباحث تخصصی است که باید توسط کارشناسان، مورد توجه واقع شود.    



 تهیه شده توسط :مجله شادکامی و موفقیت / دکتر هومان نارنجیها
www.seemorgh.com/lifestyle
اختصاصی سیمرغ
 
 
 
مطالب پیشنهادی :
چگونه آرامش را به زندگی مان برگردانیم؟

11 قدم برای خودشناسی

راحت بگویید " نه " !
در سه سوت خلاص شوید!!
سختيی های زندگی را ماهرانه ‌آسان ‌كنيد