به نقل ازعمار ذابحی، خاطرهای را از قول همسر شهید مصطفی احمدیروشن - از شهدای هستهای کشورمان - منتشر کرد.
این خاطره چنین نقل شده است:
«باران
سر قبر نشسته بودم …
باران میآمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ...
از خواب پریدم
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم
زد به خنده و شوخی گفت: بادمجون بم آفت نداره ...
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم: کی شهید میشی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت: سی سالگی
باران میبارید شبی که خاکش میکردیم ...»
این خاطره چنین نقل شده است:
«باران
سر قبر نشسته بودم …
باران میآمد. روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ...
از خواب پریدم
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم
زد به خنده و شوخی گفت: بادمجون بم آفت نداره ...
ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم: کی شهید میشی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت: سی سالگی
باران میبارید شبی که خاکش میکردیم ...»
www.seemorgh.com/news
منبع: isna.ir
مطالب پیشنهادی :
ساخت و ساز انگلیسها در تهران!
اعلام اولین گرانی در مهر ماه
تیراندازی کشتی آمریکا به قایق ایرانی
جشن و شادمانی در غزه برای آتش بس طولانی + تصاویر
به لطف پالم، شیر، ماست و کره سنتی چند؟