روزنامه ایران:پیرمرد 70 ساله با صدای لرزان درباره حادثه عجیبی به گروه شوک روزنامه گفت: «ساعت 5/8 شب دوشنبه، 21 فروردینماه سال جاری به سمت ایستگاه متروي مخبرالدوله در حال حرکت بودم وقتی به پله برقی رسیدم زن جواني به سمتم آمد و شروع به صحبت کرد و وقتی به پائین پلهها رسیدیم و وارد سالن انتظار قطار شدیم، ناگهان زن ناشناس به سمت من حمله کرد و شروع به جیغ و فریاد کرد که خوشبختانه مردم به کمک آمدند و مرا از دستان زن عصبانی دور کردند، اما زن با صدای بلند به مردم میگفت: از همسرم جدا شدهام و 150 سکه طلایی که مهریه از همسرم گرفتم را تحویل این مرد دادهام و اگر سکههایم را ندهد او را میکشم.»
این پیرمرد در ادامه افزود: این درگیری ادامه داشت تا این که قطار رسید و مردم مرا داخل قطار هل دادند، اما زن ناشناس به دنبال من سوار شد و زمانی که درها در حال بسته شدن بودند از قطار پیاده شدم که زن جوان نیز به دنبالم آمد و به سمتم حمله کرد که خوشبختانه مأموران مترو وارد عمل شدند و پشت یکی از مأموران پناه گرفتم و به دفتر پلیس مترو رفتیم، اما زن خشمگین دستبردار نبود و با سر و صدا قصد حمله داشت، من پشت میز پلیس پناه گرفته بودم تا این که مأموران کلانتری 109 بهارستان آمدند. وقتی پلیس وارد اتاق شد زن عصبانی به سمت یکی از مأموران حمله کرد و زن با سر و صدا ادعاهای عجیبش را به مأموران بازگو میکرد.
خیلی ترسیده بودم تا این که مأموران با آرام کردن زن متوجه شدند وی دچار بیماری روحی است و به خاطر مصرف شیشه و شباهت من به پدرش دچار توهم شده و خواستار سکههایش از من شده بود.
پیرمرد در پایان افزود: حدود یک ساعت درگیر این مسئله بودم و بهخاطر فشار روحی که در آن لحظه به من وارد شده بود تا نزدیکی سکته كردن پیش رفتم.
این پیرمرد در ادامه افزود: این درگیری ادامه داشت تا این که قطار رسید و مردم مرا داخل قطار هل دادند، اما زن ناشناس به دنبال من سوار شد و زمانی که درها در حال بسته شدن بودند از قطار پیاده شدم که زن جوان نیز به دنبالم آمد و به سمتم حمله کرد که خوشبختانه مأموران مترو وارد عمل شدند و پشت یکی از مأموران پناه گرفتم و به دفتر پلیس مترو رفتیم، اما زن خشمگین دستبردار نبود و با سر و صدا قصد حمله داشت، من پشت میز پلیس پناه گرفته بودم تا این که مأموران کلانتری 109 بهارستان آمدند. وقتی پلیس وارد اتاق شد زن عصبانی به سمت یکی از مأموران حمله کرد و زن با سر و صدا ادعاهای عجیبش را به مأموران بازگو میکرد.
خیلی ترسیده بودم تا این که مأموران با آرام کردن زن متوجه شدند وی دچار بیماری روحی است و به خاطر مصرف شیشه و شباهت من به پدرش دچار توهم شده و خواستار سکههایش از من شده بود.
پیرمرد در پایان افزود: حدود یک ساعت درگیر این مسئله بودم و بهخاطر فشار روحی که در آن لحظه به من وارد شده بود تا نزدیکی سکته كردن پیش رفتم.
گردآوری:گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
www.seemorgh.com/news
منبع:iran-newspaper.com
مطالب داغ سایر بخشها:
چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند؟
این دختر یک بمب روحیه است+عکس
مارگیر حرفه ای در دره مارها کشته شد!
خطر مرگ در چند سانتی متری قاليباف ؟+ عکس
روایت عسگر اولادی از چگونه پولدار شدنش