گزارشی از دو پرونده مشابه ، پرونده ریحانه جباری و شهلا جاهد !!!
ماجرای کش دار اعدام یا بخشش ریحانه جباری و صفحات روزنامه ها و تیتر خبرگزاری ها، بیش از هر زمان شهلا جاهد و ماجرای قتل همسر ناصر محمد خانی را زنده کرد
در هفته های اخیر صفحات روزنامه ها و شبکه های خبری فارسی در سراسر جهان مملو بوده از اخبار مربوط به پرونده های اسید پاشی و انزجار عمومی و همینطور احکام اعدام برای مجرمان جنجالی و بعد هم خواهش ها و تمناها برای بخشش! در این میان بسیاری از مردم در میانه حق و باطل و خوب و بد و زشت و زیبای این ماجراها وضعیت دوگانه ای دارند. برای بررسی این وضعیت نیاز است قوانین و سطرهای حقوقی بررسی شود.

در گفت‌وگو با بهمن کشاورز حقوقدان و وکیل برجسته ایرانی تلاش داشتیم به بخشی از پرسش ها که ذهن مخاطبان را درگیر کرده بود پاسخ دهیم. ماجرای کش دار اعدام یا بخشش ریحانه جباری و صفحات روزنامه ها و تیتر خبرگزاری ها، بیش از هر زمان شهلا جاهد و ماجرای قتل همسر ناصر محمد خانی را زنده کرد. پرونده ای جنجالی که اما و اگرهای بسیاری را با خود به تاریخ برد. حالا تبعات اعدام، قانون و شرع و حق اولیای دم و همینطور افکار عمومی نیاز به بررسی دارد. گفتگو با بهمن کشاورز بخشی از این ابهامات را پاسخ می‌دهد.

در فضاهای مجازی و صفحات خبری رسانه ها، نسبت به بحث خانم ریحانه جباری صحبت هایی مطرح شد که قابل نقد است. از یک طرف عده ای معتقدند با اعدام شدنش حقی اجرا شده و از سوی بسیاری معتقدند به دلیل درگیری افکار عمومی با این پرونده نیاز بود اندکی مسامحه صورت می‌گرفت. نظر شما در این باره چیست؟

در سیستم قضایی ما قصاص پیش بینی شده و حق اولیای دم است که قصاص کند ولی اعمال اعدام با نوعی رسیدگی قضایی همراه است. یعنی سیستم قضایی کشور بررسی می‌کند که این مورد قابل قصاص است یا نیست. این حق مطلقی نیست ولی حقی است که مقید به نظر قضایی دادگاه است. در این مورد من اطلاعاتم درحد اطلاعات روزنامه ای است. گفته شده و خوانده ام که به طور مکرر به این پرونده رسیدگی شده است. بارها حکم این پرونده نقض شده و دوباره رسیدگی شده است.

بنابراین بررسی کامل و کافی روی جنبه های موضوعی پرونده انجام شده است. گفته شده که خانم جباری اقرار به جرح با چاقو داشته است ولی برای این عملش عنوانی مطرح کرده که در مقام دفاع بوده است. این بخش اول که اقرار است می‌تواند مبنای حکم باشد ولی در قسمت دوم که چنین چیزی مطرح می‌شود ادعا است و باید ثابت شود. به نظر می‌رسد به رغم رسیدگی های انجام شده این خانم نتوانسته این قسمت از ادعایش را ثابت کند. قتل عمد ظاهرا محقق انگاشته شده و دفاع هم رد شده و لاجرم به این نتیجه منتهی شده است. اینکه کسانی که حق قصاص دارند بعد از اینکه دادگاه حق شان را تایید کرد، از حق خود بگذرند و عفو کنند بسیار عمل پسندیده ای است چرا که دستور خداوند متعال است. خداوند در قران فرموده « هر چند که در قصاص برای شما حیات است ای صاحبان امور اما اگر ببخشید بهتر است.»

بنابراین امر به قضیه بخشش هم شده است ولی نمی‌توان کسی را وادار کرد در این مورد از حقش صرف نظر کند. به خصوص اگر قضایا به نحوی مطرح شده باشد که این صرف نظر از حق، ملازم و مقارن با تعیین چیز دیگری است، خانواده مقتول قبول نداشتند و مایل نبودند که قبول کنند. قصاص مجازاتی است که در سیستم ما و دیگر نظام های قضایی جهان وجود دارد و منحصر به ایران نیست.

آیا پرونده هایی مانند پرونده خانم جباری که با ابهاماتی همراه بود نمی‌توانست به شکل دیگری مدیریت شود؟

پرونده هایی از این دست ذهن را به این سمت منحرف می‌کند که در مورد مجازات اعدام – قصاص، تا چه اندازه ممکن است اشتباه رخ داده باشد. ولی وقتی رسیدگی به این پرونده چند سال طول کشیده باشد و قضات متعددی این پرونده را می‌بینند و نهایتا به یک نتیجه واحد می‌رسند ولی شبهاتی هنوز وجود دارد و مطرح می‌شود، این نشان می‌دهد که در مورد قصاص خیلی باید احتیاط کرد. برای اینکه اگر حکم اجرا شده و بعد مشخص شود که قضیه اینگونه نبوده است، دیگر نمی‌توان کاری انجام داد. این اتفاقی است که مکرر افتاده است.

بعد از کشف دی ان ای در ایالات متحده آمریکا، پرونده هایی بود که افرادی به اتهام قتل محکوم و اعدام شده بودند ولی بعدها با آزمایش های دی ان ای که تکنولوژی جدیدی است، معلوم شد اینها بیگناه بودند و تعداد آنها هم کم نبوند. اگر اشتباه نکنم به 200 مورد می‌رسیدند. به این ترتیب در مجازات های سالب حیات باید به شدت احتیاط کرد. البته قصاص با توجه به اینکه حق الناس است دیگر بسته به تصیم اولیای دم است چرا که حقی است که قانون برای آنها در نظر گرفته است.

می توان گفت در ماجرای خانم جباری مثل پرونده شهلا جاهد، افکار عمومی به شدت نسبت به این ماجرا حساس شد آیا نمی‌توان به خاطر درگیری و حساسیت جامعه در مورد حکم این دست پرونده ها تجدید نظر شود؟

خیر! در مورد قصاص، عفو تنها دست اولیای دم است. اگرچه فضای عمومی درگیر یکسری از پرونده های جنایی می‌شود و در مورد ماجرای ریحانه جباری نیز اینطور بود، خیلی از مردم با راه اندازی کمپین هایی در تلاش بودند که به دو سوی ماجرا کمک کنند اما قوه قضائیه مطلقا نمی‌تواند در مسیر پرونده تغییری ایجاد کند. اگر ثابت شد که مورد منطبق بر قصاص است، یعنی بر تعریف قتل عمد دلالت دارد، قوه قضائیه هیچ کاری نمی‌تواند بکند. ولی ممکن است مدیران در نهادهایی مانند اجرای احکام، سعی کنند قضایا را طول بدهند.

آنها یک سیستمی دارند که سعی می‌کند با اولیای دم صحبت کند و رضایت آنها را جلب کند و زمان را طولانی می‌کنند، شاید رضایت بگیرند اما در تحلیل نهایی آن کسی که تصمیم اصلی را می‌گیرد ولی دم است. بدیهی است همه اولیای دم مثل هم نیستند دیدید که در همین چند سال اخیر بسیاری از قصاص گذشته اند و محکوم را بخشیدند و بسیار هم مورد تمجید و استقبال مردم قرار گرفتند.

یک مساله مهم دیگری که باید به آن توجه کرد بحث اعدام در ملاء عام هست. آیا این عمل، عمل درستی است؟ نمی‌توان این شیوه را با شیوه های دیگری عوض کرد؟ آیا مردم واقعا علاقمند به تماشای خشونت هستند یا از این اتفاقات درس می‌گیرند؟

اجرای اعدام در ملا عام جای تامل دارد، آنهایی که برای تماشای مراسم اعدام می‌روند اغلب چندان هم علاقمند نیستند. کسی تعریف می‌کرد کسانی که برای تماشای مراسم اعدام آمده بودند وقتی ولی دم از قصاص گذشت کرد، شروع کردند به تشویق کردن فرد بخشنده! این نشان می‌دهد که خلقیات اکثریت مردم با خشونت سازگار نیست. ولی در عین حال نمی‌توان ولی دم را مجبور کرد که ببخشد چرا که به نظر می‌رسد فرد باید خودش به نتیجه برسد که می‌خواهد فرد خاطی را ببخشد.

خانواده مقتول آقای سربندی در پرونده ریحانه جباری از حق خودش نگذشتند اما آنها بیش از هر چیز متاثر از فشارهایی بودند که در حواشی این پرونده برای آنها بوجود آمده بود. از فشار احتمال قضاوت مردم تا فشار رسانه ها و حمایت از خانم جباری، نظر شما در مورد این ماجرا چیست؟

وقتی مجازات قصاص تایید شده یعنی مدافعات متهم رد شده است و اگر خانواده آقای سربندی گذشت می‌کردند به هیچ وجه تصدیق اینکه تجاوزی واقع شده یا قرار بوده واقع شود، مورد توجه افکار عمومی قرار نمی‌گرفت ولی خوب شاید این التهابات اجتماعی ایشان را در موضعی قرار داد که این دو مطلب را مقارن هم تلقی کند.

 یعنی خانواده گذشت خودش را در حکم قبول آن داستان تلقی کرد. در حالی که واقعا اینطور نبود که وقتی مجازات قصاص تایید و قطعی می‌شود و می‌رود برای مجازات احکام و وقت تعیین می‌شود، یعنی دفاع مشروع و دفاع در مقابل تجاوز در دادگاه تایید نشده و دادگاه نپذیرفته است. بنابراین شاید اگر یک مقداری این قسمت قضیه برجسته نمی‌شد، شاید اوضاع طور دیگری رقم می‌خورد.

آیا با توجه به روندهای اجتماعی و شرایط جوامعی مثل ما که به لحاظ فرهنگی و حتی عاطفی درگیر مسائلی می‌شوند وحتی گاهی با طرف دیگر ماجرا فارغ از درست یا غلط بودن حکم، همراهی می‌کنند قوانینی واضح و قابل استناد نه لزوما نوعی خواهش و تمنا، برای رسیدن به صلح و سازش ضروری به نظر نمی‌رسد؟

در قانون آئین دادرسی کیفری جدید که متاسفانه اجرایش به شکلی به تعویق افتاده، دوعنوان جدید به نام صلح و میانجی گری وارد شده است که قبلا در آئین دادرسی کیفری وجود نداشت. شاید این دو اصطلاح مکانیسمی باشند تا در مواردی که می‌شود با مذاکره و میانجی گری سعی در ایجاد تفاهم، دعاوی کیفری را حل کرد و از رسیدن به نقاط غیر قابل برگشت احتراز کرد.

 با توجه به اینکه حکم خداوند هم همین است که حتی در قصاص که حق است بهتر است که عفو و گذشت صورت بگیرد این ابزارهای آئین دادرسی گمان می‌کنم که به کار خواهد آمد و برای حل بعضی از معضلات و مشکلات کارگر خواهد افتاد. البته توجه داشته باشید کسانی که جرم اسید پاشی را انجام می‌دهند باید به شکل دیگری با آنها برخورد شود.

 اینها صلحی که در موردشان ممکن است اتفاق بیفتد این است که به عنوان مفسد فی الارض اعدام نمی‌شوند تا زمانی که کاملا اطمینان حاصل شود که منزه و عاقل و از حالت ضد اجتماعی خارج شده اند، برای تربیت این گونه افراد باید به اصطلاح آنها را ایزوله کرد و از اجتماع کاملا دور و در زندانهای امنیتی خیلی شدید که به هیچ وجه امکان فرار و دسترسی به خارج نداشته باشند نگهداری کرد.

باید روی آنها کار شود، شاید تغییر مثبتی در ذهنیت آنها ایجاد شود. این کاری است که در مورد مجرمان خطرناک در سراسر جهان انجام می‌دهند. یکی از خواص این کار این است که با مطالعاتی که روی این افراد انجام می‌شود از تکرار جرم پیشگیری می‌کنند.

آیا شما نمونه ای سراغ دارید که بتوان در تکمیل این مساله به طور مصداقی به آن اشاره کرد؟

در کشورهای جهان، علمی به نام علوم رفتاری تدریس می‌شود که خارج از پلیس و دستگاه های امنیتی متخصصانی هستند که با دیدن صحنه جرم و گرفتن اطلاعات راجع به اتفاق به شما به دقت مشخصات مجرم را با جزئیات می‌گویند، به طوری که تصور می‌شود اینها یا دارند شعبده می‌کنند یا مزخرف می‌گویند اما بعد از دستگیری این افراد مشخص می‌شود که این داده ها و گفته ها گاهی تا 98 درصد منطبق بر واقعیت بوده است.

 این مساله در آمریکا بر روی 1500 مجرم به عادت و قاتلان زنجیره ای که همه در ایالاتی که اعدام نداشتند و محکوم به حبس ابد بودند بررسی شده است. این متخصصان بر روی این افراد مطالعه کردند و اطلاعات آنها را طبقه بندی و بعد استنتاج کردند و بعد بر مبنای این اطلاعات پیش بینی ها و گاهی پیش گویی هایی می‌کنند. در ایران این موضوع نیز قابل اجرا است و می‌توان با نگه داشتن مجرمان خطرناک در زندانهای امنیتی روی آنها مطالعاتی صورت بگیرد تا بتوان از جرایم بیشتر پیشگیری کرد.


گردآوری : گروه خبر سیمرغ
www.seemorgh.com/news
منبع: ebtekar.ir

مطالب پیشنهادی :
بیانیه لندن در خصوص اعدام ریحانه
ایرانسل سالانه چه قدر به دولت پول می‌دهد؟
طلسم تحریم‌های 35 ساله شکسته شد
نجفی درمورد نپذیرفتن مسئولیت وزارت علوم ،عذر خواهی کرد
مشکل اسکان همراهان بیماران در تهران حل می شود